11
8
4.5K
11
8
4.5K

آخرین خبر/خدمتکاری کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش میآمد، اما هرگاه چشمانش را میبست مگسی روی گونه او مینشست و پادشاه محکم به صورت خود میزد تا مگس را دور کند. مدتی گذشت، پادشاه از خدمتکارش پرسید: «اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟» خدمتکار گفت: «تا قدرتمندان بدانند بعضی وقتها زورشان حتی به یک مگس هم نمیرسد».