فرجام نيوز/ متن پيش رو در پايگاه خبري فرجام منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر الزاماً به معني تأييد تمام يا بخشي از آن نيست.
حادثه تظاهرات 17 شهريور که به جمعه سياه معروف شد، به واقعه کشتار تظاهرکنندگان در محلات فقير نشين جنوب تهران و همچنين ميدان ژاله، توسط نيروهاي نظامي ارتش شاهنشاهي گفته ميشود که در هفدهم شهريور 1357 و در جريان ناآراميهايي که به پيروزي انقلاب ايران در اين سال انجاميد، رخ داد.
در پي سرعتگرفتن حرکت انقلابي مردم در سال 56 و افزايش آن در سال 57 شاه براي حفظ قدرت مجبور به استفاده از ارتش شد. شاه به دليل آگاه نبودن به عمق نارضايتي مردم بر اين نارضايتي ها دامن زد و حرکت مردم را به استهزا گرفت؛ به طوري که در مصاحبه مطبوعاتي روز 23 ارديبهشت 1357 در مورد اوضاع بحراني ايران گفت: «اين شورش ها را دو گروه تجزيه طلبان و سياسيون قديمي رهبري مي کنند. تظاهرات ضدميهني چند روز اخير کار کساني است که به سلامتي پيشهوري شراب ميخورند و با کساني که مي خواهند ايران را به ايرانستان تبديل کنند و افراد اين شورش ها به عقايد بچه گانه، احمقانه، عجيب و غيرقابل درک مربوط مي شوند.»
اما اين سخنان بر آتش خشم مردم دميد.
با دقت نظر در سير تحولات شهريور 57 ميتوان دريافت که نطفه اين واقعه اسفناک از روزهايي بسته شد که "شريف امامي" نخست وزير دولت به اصطلاح آشتي ملي، روي کار آمد و دستور هجوم و کشتار مردم را صادر نمود، که در اثر آن عده زيادي از مردم در شهرستانها به دست مزدوران رژيم به شهادت رسيدند، در اعتراض به اين اقدام، تعداد زيادي از مردم تهران در ميدان ژاله و خيابانها اطراف آن جمع شده و دست به يک راهپيمايي آرام زدند که با برخورد شديد رژيم مواجه شده و بنابر اظهارات مقامات رسمي دولت وقت، طي سرکوبي اين تظاهرات 3 نفر شهيد و 10 نفر به شدت مجروح شدند.
به دنبال اين حادثه، چهارشنبه هشتم شهريور نيز مردم در خيابانهاي تهران به ويژه خيابان ژاله سابق دست به اعتراض و تظاهرات زدند و با مقابله شديد مأموران رژيم روبرو شدند و چند تن از آنها شهيد شدند.
راهپيمايي عيد فطر 57
در سيزدهم شهريور 57 مردم تهران به امامت شهيد "آيت الله مفتح" نماز عيد فطر را در "قيطريه" برگزار کرده و پس از آن طي يک راهپيمايي ميليوني گسترده با صداي رساي خود اعلام کردند که خواستار برقراري حکومت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) هستند. اين راهپيمايي عظيم، جديتر از هميشه زنگ خطر را براي "شاه" و رژيم پوسيده او به صدا درآورد و عرق سرد وحشت بر پيشاني رژيم فرو نشاند. روزهاي 14 و 15 شهريورنيز، در تهران و شهرستانها تظاهرات پراکنده اي صورت گرفت و دهها نفر ديگر شهيد و مجروح شدند.
اعتراض روحانيت
روحانيت مبارز ايران در اعتراض به کشتارهاي فجيع رژيم شاه در تهران و شهرهاي ديگر، روز پنجشنبه 16 شهريور را روز عزاي عمومي و تعطيل اعلام نموده جهت بزرگداشت شهداي چند روز اخير دعوت به راهپيمايي گستردهتري نمودند. بهرغم ممانعت دولت، رژيم ناگزير در مقابل اراده پولادين مردم عقب نشست و ملت ايران با جمعيتي بيش از راهپيمايي عيد فطر به خيابانها آمدند و از همان مسير راهپيمايي عيد فطر (قيطريه) به راه افتادند و از مسير خيابان دکتر شريعتي به سوي جنوب تهران سرازير شدند، در حالي که خودروها و نفربرهاي ارتش در مقابل آنها صف کشيده بودند.
لحظهاي که مردم و ارتش بهم رسيدند، سکوت معناداري در ميان آنها حکمفرما شد؛ يکباره از ميان جمعيت اين شعار برخاست: «برادر ارتشي چرا برادرکشي؟» و به دنبال آن بر گردن سربازان و لوله هاي سلاح شان شاخه هاي گل جاي گرفت. بدين ترتيب تظاهرات 16شهريور پيروزي بزرگي در روند انقلاب اسلامي ايران بود که ضمن آن ارتش در آغوش محبت ملت قرار گرفت.
جمعه خونين
پس از اين دو راهپيمايي ميليوني بود که شاه پس از مشورت با فرماندهان نظامي و با تبادل نظر با سفراي آمريکا و انگليس، پنجشنبه شب (16 شهريور) دستور حکومت نظامي صادر کرد و هيأت دولت نيز آن را تأييد نمود.
صبح روز هفده شهريور در حالي که اکثر مردم از اعلام حکومت نظامي بي خبر بودند، همانند روزهاي گذشته در ميدان شهدا (ژاله سابق) اجتماع کردند تا راهپيمايي ديگري را ترتيب دهند؛ اما با نظامياني مواجه شدند که ميدان و خيابانهاي اطراف را در محاصره خود داشتند، زنان در نزديکي ميدان و مردان کمي با فاصله از ميدان نشسته بودند و شعارهاي انقلابي سرميدادند، تا راهپمايي خود را آغاز نمايند، ناگهان مأموران بيرحمانه به سويشان آتش گشودند؛ مردم که انتظار چنين قساوتي نداشتند، شجاعانه در مقابل رگبار گلولهها نشستند و در حالي که شعار "مرگ بر شاه" و "درود بر خميني" برلب داشتند به خون خود غلتيدند.
بقيه مردم که از معرکه دور بودند، مجروحين را با خود حمل کرده و بر سر راه خود بانکها، سينماها، فروشگاههاي کوروش، اتوبوسها، و ماشينهاي دولتي و نظامي را به آتش کشيدند. درگيري تا بعد از ظهر آن روز ادامه داشت بر اثر آن بيش از چهارهزار نفر شهيد و صدها نفر ديگر مجروح شدند.
همزمان با تهران در شهرهاي آبادان، اهواز، شيراز، مشهد، قزوين، جهرم، کازرون، تبريز، کرج، کرمانشاه، و قم حکومت نظامي اعلام شد و مقررات عبور و مرور و منع تجمعات مردمي به اجرا درآمد. در همان روز چندين نفر از شخصيتهاي مبارز روحاني و غير روحاني دستگير شدند.
پيامدهاي رويداد 17 شهريور
1. ترديد و تزلزل در اراده سياسي رژيم شاه؛
به دنبال کشتار 17 شهريور، رژيم در رويارويي با ملت سخت به ترديد و تزلزل افتاد؛ چرا که شيوههاي مرسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکست خورده بود. اجراي حکومت نظامي که بر اساس نظريه مشاوران امنيتي و ساواک، بهترين سياست ممکن جهت برقراري امنيت و آرامش تلقي ميشد، نتيجه عکس بخشيد.
چند روز پس از واقعه 17شهريور هنگامي که "شريف امامي" براي اخذ راي اعتماد به مجلس ميرفت، دست کم 9 تن از نمايندگان فريادزنان صلاحيت "شريف امامي" را زير سؤال بردند، که البته در نهايت راي اعتماد را از مجلس اخذ کرد.
2. تاثير واقعه71شهريور در مشي مبارزه و خواستهاي سياسي مخالفان؛
17 شهريور شکاف ميان حکومت و ملت را عميق تر کرد و امکان هر نوع پيوستگي يا سازش را از بين برد. بدينترتيب واقعه 17شهريور به اعتبار ميانهروها و هواداران انديشه اعاده مشروطيت سلطنتي به نحو اجتنابناپذيري آسيب وارد نمود؛ زيرا، دولت آشتي ملي بيش از دو هفته نتوانست به وعدههاي خود وفادار بماند و در 17شهريور نقاب دروغين از چهره خود برافکند. توجيهناپذيري اين رويداد، راه مسالمت ميان شاه و مخالفان را براي هميشه بست. بنابراين، هنگامي که امکان راه حل سياسي با رژيم از بين رفت، انقلاب در مسير تازهاي افتاد و شتاب بيشتري گرفت. از اين ديدگاه رويداد 17شهريور باعث انسجام فکري و اتحاد عملي مخالفان شد و همگان به اين نتيجه رسيدند که تنها يک راه براي نجات جامعه ايران باقي مانده است و آن خروج شاه و سقوط رژيم او و استقرار يک نظام مطلوب است.
3. حکومت نظامي و تزلزل ارتش؛
حوادث 17شهريور و ادامه حکومت نظامي، انسجام و اراده ارتش را متزلزل ساخت. استقرار طولاني مدت ارتش در ميدانها و چهارراهها و مراکز مهم شهر، موجب فرسايش آنان مي شد. ارتش ميبايست تحت فرمان فرمانداريهاي نظامي و شوراي امنيت استان عمل کند که خواهناخواه با هيات دولت و ساير مراکز قدرت در نحوه و اجراي فرمانهاي حکومت نظامي اختلاف نظر مييافت. اين واقعيت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهي که شکاف عميقي ميان کادر فرماندهي با بدنه نيروهاي مسلح از نظر گرايشهاي سياسي و تمايلات ملي و مذهبي وجود داشت، موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان، سخت تضعيف ميکرد.
4. آمريکا و تحولات پس از 17 شهريور؛
دو روز پس از 17شهريور "اردشير زاهدي"، سفير ايران، در واشنگتن با "وارن کريستوفر"، معاون وزارت خارجه آمريکا، ديدار نمود. "کريستوفر" ضمن تاکيد بر حمايت دولت آمريکا از ايران، خواستار رعايت اعتدال در اجراي حکومت نظامي شد؛ اما "زاهدي" ادعا کرد که کمونيستهاي سازمان يافته تظاهرات را ترتيب ميدهند و دولت آمريکا همراه با نيروهاي اپوزيسيون، توطئه براندازي شاه را تدارک ديده است. "کريستوفر" اين اتهام را زشت و ناروا خواند و گفت تضعيف اعتماد به نفس شاه در اين زمان مهمترين عامل بروز و گسترش شورشهاست.
5. هجرت امام از نجف به پاريس؛
"شريف امامي" در آغاز تصدي نخستوزيري و درباره برنامهها و سياست هاي دولت آشتي ملي در مورد بازگشت آيتالله خميني اعلام کرده بود که بازگشت ايشان به کشور بلامانع است. در پي آن در تاريخ 7 شهريور1357 - و پس از تقريبا 15 سال - روزنامه اطلاعات عکس امام را در صفحه اول خود چاپ کرد و از اعزام هياتي به منظور مذاکره و بازگشت ايشان به نجف خبر داد، اما رهبر انقلاب در همان روز، نخستوزيري "شريف امامي" را «نيرنگ شيطاني شاه» خواند و پيشنهاد آشتي با روحانيان را «وعده پوچ و فريبکارانه» دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشويق کرد. با وقوع حادثه 17شهريور، امام، شاه را مسئول مستقيم کشتار مردم دانست و خواستار انهدام رژيم شاهنشاهي شد.
6. گسترش اعتصابات و از پا درآمدن دولت؛
مهمترين ويژگي دور تازه اعتصابات که در اندک زماني پس از کشتار 17شهريور آغاز شد، ماهيت کاملا سياسي آن بود که با هدف از پادرآوردن رژيم و فلجساختن آن صورت ميپذيرفت. در روزهاي دوم و سوم مهر همان سال، اعتصاب وسيع کارکنان پالايشگاه آبادان به نشانه همبستگي با سي هزار تن از کارگران اعتصابي نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاري به راه افتاد. به تدريج شرکت مخابرات، راهآهن، ذوبآهن، بنادر و کشتيراني، بازاريان، معلمان، دانشگاهيان و ساير مؤسسات اعتصابات را وسعت بيشتري بخشيده و اعتصابکنندگان خواستار کنارهگيري شاه و ايجاد جمهوري اسلامي شدند. اين اعتصابات به ويژه در شرکت نفت سبب رکود عمدهترين منبع درآمد ارزي کشور و حتي دشواري دستيابي به نفت جهت مصارف انرژي، حمل و نقل و سوخت حرارتي براي منازل شد. در نتيجه دولت در پي اختلال در سيستم اقتصادي در انجام تعهدات داخلي و بينالمللي با تنگناهاي فلجکنندهاي روبرو شد. دولت آمريکا نيز در پي توقف پرداختهاي ايران، برنامه فروش جنگافزار نظامي را تا روشن شدن اوضاع سياسي تهران به حالت تعليق درآورد.
يکي از تجليهاي اصلي اين خشم در نماز عيد فطر به امامت شهيد مفتح در روز 13 شهريور 1357 و تظاهرات گسترده پس از آن در تهران و ساير شهرها رخ نمود. سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عيد فطر به ديدار شاه رفت و با اشاره به راهپيماييهاي مردم و ابراز نگراني از تبعات سوئي که ميتوانست براي ارکان حاکميت به بار آورد و با استناد به نظر کارشناسان ساواک و اداره دوم ارتش دستور شاه را براي برقراري حکومت نظامي در تهران و برخي شهرها به دست آورد و دولت شريف امامي سرانجام در شامگاه روز 16 شهريور 1357 در تهران و 11 شهر ديگر اعلام حکومت نظامي کرد. با اين اقدام فاجعه جمعه خونين 17 شهريور 1357 در ميدان ژاله (شهدا) تهران رقم خورد و به نقطه عطفي در گسترش مخالفتهاي عمومي با حکومت پهلوي تبديل شد.
پيام امام (ره)
حضرت امام (رحمت الله عليه) پس از فاجعه هفده شهريور، پيامي به همين مناسبت به هموطنان مظلوم ايران فرستادند و در اين پيام با محکوم نمودن اعمال وحشيانه رژيم، فرمودند: «شما اي ملت ايران که تصميم گرفتهايد خود را از شر رژيم شاه خلاص گردانيد، در رفراندومي که در عيد فطر و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام داديد، به دنيا نشان داديد که رژيم شاه جايي براي خود در ايران ندارد...»
بي ترديد، قيام 17شهريور را مي توان به عنوان يکي از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ايران عليه رژيم پهلوي دانست. ابعاد عظيم کشتار و سرکوب مردم بي گناه در اين روز باعث شد تا انقلابيون و رهبران آن ها در حرکت خود مصمم تر گردند و در اين بين رهبري مدبرانه حضرت امام خميني(ره) نقشي به سزا داشت. حمايت هاي سران به اصطلاح دموکرات آمريکا از رژيم پهلوي در سرکوب مبارزين نيز باعث گرديد تا ادعاهاي به اصطلاح حقوق بشري و دموکراتيک آن ها در بين مردم رنگ ببازد و ماهيت اصلي آنان براي مردم ايران هرچه بيشتر نمايان گردد. در مجموع بايد گفت قيام خونين 17 شهريور عاملي موثر در تشديد مبارزات مردمي و تسريع در سقوط رژيم پهلوي به شمار مي رود.