عرفان قانعی فرد، پژوهشگر مسائل کردستان عراق: ضرورت تعامل با کُردها و وحدت کلی منطقه
بولتن نيوز
بروزرسانی
بولتن نيوز/ متن پيش رو در بولتن منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
قانعي فرد به تازگي کتاب خاطرات جلال طالباني، رئيس جمهور عراق (۲۰۰۵ - ۲۰۱۴) و رهبرحزب اتحاديه ميهني کردستان و از رهبران جنبش مليگرايي کرد را نيز به رشتۀ تحرير درآورده است. عرفان قانعيفرد (متولد ۲۰ آبان ۱۳۵۵ در سنندج) پژوهشگر ايرانيست. او به دليل گفتگوهايش با شخصيتهاي سياسي-امنيتي مثل جلال طالباني، عيسي پژمان و پرويز ثابتي و همچنين پژوهشهاي سياسي و فرهنگي درباره کردها شناختهشدهاست.
قانعي فرد به تازگي کتاب خاطرات جلال طالباني، رئيس جمهور عراق (۲۰۰۵ - ۲۰۱۴) و رهبرحزب اتحاديه ميهني کردستان و از رهبران جنبش مليگرايي کرد را نيز به رشتۀ تحرير درآورده است.
درحالي که اين روزها با ورود مقامات سياسي ايران و امريکا به مسائل عراق و اعلام موضع رسمي آنان درخصوص تحولات چندماه اخير و به ويژه تغييراتي که پس از استعفاي نوري المالکي از مقام نخست وزيري اين کشور و تشکيل کابينۀ جديد دولت عراق به رهبري حيدرالعبادي رخ داد، اين تحولات باشتابي بيشتر پي گيري مي شود، براي بررسي دقيق تر اوضاع عراق و به ويژه اقليم کردستان، به سراغ عرفان قانعي فرد رفتيم که در ادامه مشروح اين گفت و گو را مي خونيم.
به عنوان سوال اول، چه تعريفي از وضعيت مناطق کردنشين در شرايط فعلي داريد؟
امروز درخاورميانه 4 کشور داراي مناطق کردنشين -ترکيه(18-20 ميليون)، سوريه (2 ميليون)، ايران (6-7 ميليون)، عراق (4-5 ميليون)- هرکدام به نحوي - گاه هم سو و در سياستي مشترک از نظر منطقه اي - تعامل با کردها را برگزيده اند. و امروزه هم پس از جنايات گروه تروريستي داعش در شنگال و عراق، نگاه ها به کردستان جلب شد که به نوعي از کردستان حايت شود. گرچه در طي تاريخ معاصر بارها هر کدام از اين کشورها از کارت کردها عليه همديگر سود جسته اند اما امروزه روز در مجالست و مصاحبت هاي سياسي همگي بر اين عقيده اند که همزيستي با تروريسم ممکن نيست و تنها راه نجات هم همان همراهي و مرافقت با حکومت مرکزي است که در موزائيک قدرت منطقه شراکت داشت و قهر از حکومت مرکزي هم سودي در پي تحقق خواسته ها و احقاق حقوق نخواهد داشت
شما معتقديد که نوعي ايران هراسي در کردستان عراق شکل گرفته - چرا ؟
مدتي است که برخي رسانه ها در منطقه، سعي در ترويج ايران هراسي دارند. بالطبع آنچنان به آن سياست خو کرده اند که حاضر نيستند آن شيوه را رها کنند و حتي گاه به افسانه پردازي هم مي کشد. علت اول اين امر بودن چند سازمان مسلح کرد ايراني در عراق است که از 1980 تا 2003 با بعث همراه بودند و البته بعد از 1992 و شکل گيري اقليم کردستان عراق ، انها در اقليم کردستان عراق مستقر شدند و بنا به روابط امنيتي ايران و اقليم؛ تحت نظارت و حفاظت نيروهاي امنيتي اقليم قرار گرفتند. البته هم کومله و هم دمکرات با ايران قرارداد امضا کرده اند که از تحرک عليه مرز ايران خودداري کنند. اما تلاش هاي ترکيه و اسرائيل در کردستان عراق و نيز به تازگي قطر و عربستان دور از ذهن نيست و طبعا آنها سعي در ترويج نوعي ايران هراسي دارند. اما در کردستان عراق هم سياست ايران همواره حفظ تعامل و ارتباط با همه گروه ها بودهدر اين سفر هم علنا مسعود بارزاني گفت که ايران اولين کشوري بوده که همکاري کرده و سلاح فرستاده. در واقع ايران در همان روز اول جنگ داعش به کمک شتافت و مسعود بارزاني هم متوجه شد که ايران به عنوان واقعيت منطقه نقش ناجي را ايفا کرد و به درستي هم ايفا کرد. بنابراين در رسانه ها هم سودي در ترويج سياست ايران - هراسي نيست چه هماهنگي با سياست ترکيه يا اسرائيل باشد. ايران همواره در ميان آتش، حامي کردها بوده.
در شرايط امروز ، رابطه ايران با اقليم و رئيس فعلي اقليم چگونه است ؟
در سطح عالي! . همواره مسعود بارزاني در لحظه هاي بحراني، از ايران طلب کمک و همکاري کرده و چنين خواسته اي را همچنان دارد. گرچه برخي رسانه هاي کردستان و نيز برخي چهره هاي سياسي کردستان عراق اين تفکر را رواج داده اند که " ايران توجيهي براي حمله داعش به کردستان يافته و آن هم اقدام هاي جانانه مسعود بارزاني براي جدايي طلبي و استقلال کردستان بود".
مسعود بارزاني هم وقتي که دست در دست وزير خارجه ايران نهاد، خود بازگشت به سوي دوستان سابق و تغيير سياست کاري است که بار ديگر منافع و مصالح ملي عراق را بيشتر مدنظر بگيرد. و پيوند بعث - داعش - ترک جز ويراني و نابساماني سودي به حال کرد و کردستان و عراق نداشت آنهم نيرويي مانند داعش که تروريست و ضد انسانيت و هر آيين و قانوني بودند. و براي بارزاني هم سياست ويرانگر و آشوب طلبانه ترکيه روشن شد. و طبعا براي ايشان توجه دوباره به پيوند با اتحاديه ميهني کردستان و شيعيان و ايران و حکومت مرکزي عراق از اقدام هاي اوليه محسوب مي شود که با برادري و آرامش مشکلات پيش روي عراق را حل و فصل کنند. نه سواستفاده از فرصت هاي آني و هوس هاي بي سبب و بي پايه. در رسانه هاي کردي زبان هم اول اعلام کردند که " بارزاني خواهان جنگ با داعش نبود و کردها را جدا از عراق مي دانست " اما در هنگام جنگ داعش، ايران از ارسال کمک به کردستان عراق به عنوان دوستان ايران، عتابي نداشت و جالب اينکه سياست ترکيه هم عدم مداخله بود و 1 گلوله هم در دفاع از کردها مقابل داعش ، شليک نکرد. حتي چند در جريان جاسوس هاي دستگير شده داعش هم مشخص شد که عضو افراد اداره امنيت ترکيه بوده اند !
يعني بارزاني در سياستش با همراهي جمهوري اسلامي خللي ايجاد نشده ؟
مسعود بارزاني از سال 1354 - که جنبش مسلحانه کردهاي عراق بعد از قرار داد الجزاير فرونشست؛ جنبشي مسلحانه که ساواک ايران آغازيد و خود به پايان رسانيد - ميهمان ايران و در کرج مستقر بود. خود مسعود بارزاني هم معتقد است که " انقلاب ايران امکانات غيرپيش بيني نشده اي را به ارمغان آورد و پس از سکوت در کمپ هاي پناهندگي کرج؛ آزادي عمل يافتند".
ضرورت تعامل با کُردها و وحدت کلي منطقهپس از مرگ پدرش - مصطفي بارزاني - و بازگشت از آمريکا، چندين بار به ديدار رهبران و شخصيت هاي سياسي ايران - آيت الله خميني، رجائي، آيت الله رفسنجاني، آيت الله خامنه ايي، موسوي اردبيلي، چمران و... - رفت و حتي در بهار 1358 قراردادي با چمران وزير دفاع ايران منعقد مي کند. در همان ارديبهشت 1358 هم خود و قبيله بارزاني سعي دارند در کرج به جمهوري اسلامي راي بدهند که با مخالفت حوزه هاي راي مواجه مي شود و آنگاه با زور سلاح و تيراندازي وارد حوزه راي گيري مي شوند تا ارادت و اخلاص خود را به جمهوري اسلامي نشان داده باشند و روزنامه وقت آيندگان اين موضوع را بطور کامل نوشته و حتي ادريس بارزاني در مصاحبه اش با روزنامه هاي اطلاعات و کيهان مي گويد که " بمحض اينکه شاه سابق از ايران رفت مصطفي بارزاني تصميم گرفت به ايران برگردد تا از حضرت آيتالله خميني پشتيباني نمايد و آمادگي همهگونه کمک به انقلاب اسلامي ايران را داشته باشد و تلگرافي هم به حضرت امام و ساير رهبران انقلاب ايران فرستاد و نمايندگاني نيز جهت ديدار با امام به پاريس فرستاد، متأسفانه مرگ فرصت نداد تا او در خدمت به انقلاب اسلامي ايران باشد.". و تا سال 1991 خانواده بارزاني ها ميهمان ايران بودند و عاقبت که اقليم کردستان ايران تاسيس شد، توسط سردار ايرج مسجدي، دستش را گرفتند و به کردستان عراق بازگرداندند.
از 1992 تا 2014 هم طبعا ايشان سياست هاي گوناگون و متفاوتي را نسبت به ايران داشته و راه هاي مختلفي را آزموده. اما اين قهر و دوستي، به نظرم در دراز مدت به همان دوستي مي انجامد چون ايران واقعيت منطقه و غير قابل حذف است. البته تشکر جدي و تمام قد مسعود بارزاني از تلاش هاي ايران - آقاي روحاني و شمخاني - و ديدار با فرماندهان سپاه و... هم مويد اين مطلب شد که به دور از جنجال رسانه اي او همراهي و دوستي با جمهوري اسلامي و تعامل آن را مي پسندد. هرچند از سال 1358 جمهوري اسلامي قياده موقت را زنده کرد و تا 1991 آنان ميهمان ايران بودند و در چند هفته اي که از بحران در عراق مي گذرد و پس از تعيين رئيس جمهور و نخست وزير جديد در عراق وضع درين کشور به سوي تغييرات خوبي مي رود. پس از اين تغييرات بلند پايه ترين مقام ديپلماسي کشور همسايه وارد عراق شد و بعد وارد کردستان شد و به ديدار مسعود بارزاني و مام جلال طالباني رفتد. اما بالطبع رفتار ايران با بارزاني همان محافظه کاري بود که ايشان وقتي در تنگناست به سوي ايران مي آيد و در وقت ديگر هم دوست و همراهي واقعي نبوده. اما اميد است اين تزلزل بعد از پايان دوران رياست ايشان بر اقليم پايان يابد.
براي کردهاي عراق، ايران کشوري دوست است و در ايران حدود 2 نمايندگي حضور دارند حتي خود مسعود بارزاني در دوران جمهوري مهاباد در ايران متولد شد و با ايران ده ها قراداد امنيتي - اقتصادي دارد و جنجال رسانه اي هم منکر کمک ايران نبود، که اصولا امروز بدون ايران، چيزي به اسم حزب دمکرات کردستان عراق وجود خارجي نداشت و يا مسعود بارزاني هم براين کرسي تکيه نمي زد .
آيا نوعي تفاوت آرا در ميان اعضاي حزب دمکرات کردستان عراق وجود دارد ؟
ضرورت تعامل با کُردها و وحدت کلي منطقهبالطبع! ين همان چهره هاي سياسي کردستان عراق مشهور است که "نچيروان بارزاني سياست عقلاني تر و آرام تر و باوفاتر به جمهوري اسلامي دارد" و مداوم رابطه با ايران را حفظ کرده و مي داند که همانا پشت کردن به ايران به عنوان واقعيت منطقه، به شکست و انزواي سياسي بيشتر مي انجامد و فرار از اين واقعيت هم سياست و تاکتيک نيست.
گرچه شايد مسعود بارزاني - بخاطر مصالح مالي - بيشتر نگاهش به ترکيه باشد. اما در اين روزها، شايد وقايع عراق براي وي درس عبرتي بود تا بياموزد. در اين ميان هم همراهي نچيروان بارزاني و قباد طالباني هم ديپلماتيک و مثبت بود و خانم هيرو ابراهيم احمد هم نقش مهمي ايفا کرد هم دوستي ميان حزب هاي کردي را حفظ کرد آنهم در غياب آقاي مام جلال و هم همراهي و نزديکي با ايران را فراموش نکرد و شايد توصيه و وصيت پدرش را خوب به ياد دارد: کردها، هرکجا باشند، ايراني اند! و اين رابطه را محافظت کرد. و نيروهاي اتحاديه ميهني هم نقش بسيار مثبتي در سياست داخلي و خارجي عراق و به ويژه حفظ رابطه برادري صادقانه با ايران را ايفا کردند. چه بسا در تاريخ معاصر هم چه بسيارند مواردي که ايران، بسياري از احزاب و جريان هاي سياسي کردي را از نابودي محض نجات داده است. اميد است که اين تعامل دراز بپايد.
ماجراي پيگيري استقلال طلبي کردستان عراق به کجا رسيد ؟
هر از گاهي موضوعي رسانه اي - جنجالي مي شود اما پايه و اساس واقعي در صحنه سياست ندارد. البته در اين چند روزه هم سير تغييرات در عراق هم نداهاي استقلال طلبي و گرد وخاک جدايي کرده - خصوصا توسط رسانه هاي حزبي مسعود بارزاني - يک شبه پايان يافت. رئيس جمهور و نخست وزير جديد هم تعيين شدند که هيچ کدام خواهان تفکر بيات شده جدايي طلبي نيستند. البته آمريکا هم اصرار کرد که رئيس فعلي اقليم کردستان عراق با حکومت مرکزي عراق همکاري کند زيرا کردستان بخشي از عراق است و ايران و آمريکا و جامعه جهاني وقعي به بحث استقلال نداشته و ندارد. و اين اعلام دولت کردي مستقل هم به شوخي ماند و به تاريخ پيوست. بارزاني هر از گاهي به عنوان يک کارت عليه جايي استفاده مي کند اما عملا 3 ده و 1 شهر را نمي توان جدا کرد. چون ايشان که همه کردستان نيست و احزاب ديگر هم که همراه وي نيستند. جدا شوند که چه اتفاقي بيفتد ؟ ايشان در دفتر کارش با نقشه کردستان بزرگ، ذهنش را مرور مي کند و اشکالي هم ندارد.
بازگشت آقاي طالباني به عراق را چگونه مي توان ارزيابي کرد ؟
در اينجا هم مي توان به رل مثبت طالباني اشاره کرد که بازگشت وي به عراق هم نوعي بازگشت آرامش بود که حتي بودنش بر آن کرسي بنا به کاريزما و سوابق تاريخي اش و حکمت سياسي وي مفيد فايده بود. و بودنش روحيه همکاري در اتحاديه ميهني کردستان را بالا برد که بتوانند با جديت خاص تهديد هاي بزرگ عليه اقليم را رفع کنند و دست در دست شيعيان - بادست خالي و بدون امکانات - بتوانند از تماميت ارضي آب و خاک شان دفاع کنند.در ميان نداهاي استقلال طلبي و جدايي و ... تا اخبار تعيين رئيس جمهور و نخست وزير و ... مام جلال با جثه ضعيف از آلمان به عراق باز مي گردد و تلاش برخي از کردها براي تعيين رئيس جمهوري ضعيف به شکست منتهي شد گرچه در اربيل با اسامه نجيفي و اياد علاوي جلسه ها گذاشتند؛ انهم کساني که نه در 2005 و نه در 2009 به مام جلال و کرد راي ندادند و در فرصت تاريخي کردها را جا گذاشتند. بهرحال، شخصيتي آرام و داراي عقلانيت سياسي به جاي طالباني به بغداد فرستاده شد. کسي که بايد تلاش مي کرد تا روابط بين کردها و بغداد و اقليم و منطقه و قوميت هاي مختلف داخل را به توازن بکشاند و در اين زمان هم حمايت ايران - آمريکا موجب شد تا اولين قدم او موفق باشد و الان هم همگان ديدند که موضوع استقلال کردها براي هيچ کسي در جهان، محلي از اعراب ندارد.
بنابراين صرفا يک تبليعات رسانه اي صرف بود. همين. خود بارزاني هم باوري به استقلال کردها ندارد. همين سال 1971 مصطفي بارزاني در نوار ويدئويي اعلام مي کند که کار ما نه استقلال است و نه تشکيل دولت کردي. اگر دولت کردي خوب است پس چرا در سوريه مزاحم کار است ؟ و سخنان اياد علاوي هم منتشر شد که خيال بارزاني از ورود به کرکوک صرفا رها شدن از شر حکومت مرکزي عراق بود تا وي را به خاطر تاراج نفت کردستان، محاکمه نکنند.
به ترکيه اشاره کرديد؛ در موضوع کردستان، ترکيه چه نقشي دارد ؟
مخرب! . امروزه در خاورميانه شايد تنها کشوري که تعامل درستي با کردها ندارد همان ترکيه باشد. ورود ترکيه در سال 1995 به کردستان عراق و جنگ عليه اتحاديه ميهني کردستان و سياست مشابه عليه پ ک ک حتي نيروهاي بارزاني را تحريک کردند تا در سال 1997 تمام کوهستان گارا و برادوست و ... را وجب به وجب براي تعقيب نيروهاي پ ک ک گشتند و کشتند تا بلکه رضايت ترکيه جلب شود.
ضرورت تعامل با کُردها و وحدت کلي منطقهيعني در ازا نزديکي به ترکيه، شخصي بيايد و همه منافع اقتصادي و سياسي و امنيتي کردستان را فدا کند؛ سودي در دراز مدت نخواهد داشت. هنوز هم يکي از مهم ترين رهبران کرد در ترکيه زنداني است. ترکيه خود رئيس يکي از بزرگ ترين احزاب کرد را زنداني کرده و هرگز از کردي ديگر در عراق يا سوريه حمايت نخواهد کرد . ترکيه در همراهي با سياست عربستان و قطر به آشفتگي عراق دامن زد و نه تنها به کردها کمک نکرد بلکه از دور به نظاره ايستاد و همراه جنگجويان شد و در تاريخ معاصر هم ثبت شد که اين کشورها دست به خلق چنين آشوبي زدند .
ممکن است در تاريخ ثبت شود که ترکيه در اين روزها با همپيمانان خودش - آل سعود و قطر و داعش و ... - عراق و کردستان را به صحنه جنگ بدل کردند و هزاران نفر کشته و زخمي و آواره شدند و همراهي با ترکيه هم همه اين هزينه ها را به عراق و کردستان تحميل کرد تنها براي اين تفکر بيات شده اعلام استقلال کردستان که حقيقتا يک خواب شاعرانه است و ترکيه هم هرگز حامي آن نشده و نيست . الان هم پس از تهديد کردها و اين جنايت شنگال، گرچه از ترکيه کمک طلبيدند اما ترکيه 1 گلوله شليک نکرد و همکاري يا دخالتي هم نکرد و تاريخ معاصر کردها مي تواند شهادت دهد که اين بار عراق و کردستان عراق را عقلانيت سياسي حزب اتحاديه ميهني کردستان و تفکر ملي پيشمرگه ها - که از مندلي تا مخمور جنگ کردند - و حمايت جانانه ايران و آمريکا نجات داد و گرنه موجب مي شد که امروز سليمانيه و اربيل هم در مرز ايران آواره باشند و خود رهبر اقليم هم در کمپي کنار راژان سردشت ، خيمه بزند. همه کردها مي دانند که ايران در همه حالت ها و صحنه ها، فرياد رس و مامن کردها بوده.اما از ترکيه دل خوشي ندارند، چون تاثير ويرانگري بر کردستان نهاده.
چه کسي داعش را از نظر امنيتي - نظامي هدايت مي کند ؟
در CIA يک نظر بر اين است که داعش ممکن است از تجربه کادر نظامي افسران سابق عراق و بعثي ها و يا ژنرال هاي سني با قابليت عملياتي استفاده کرده و گروهي هم مي گويند که تا شاهد عيني پيدا نشود با شک و ترديد همراه خواهد بود. شايد يک سري نظامي حرفه اي با قابليت جنگ ورزي باشد که نوع دشمن برايشان مهم نيست. ارزيابي ديناميک اين بحران مهم است. CIA و پنتاگون هم ضعف شناختي دارد و مقاله کنت پولاک که امروز در سايت بروکينگز منتشر شده دال بر اين موضوع است. بخاطر کمبود مدارک قطعيت ندارند و .... و آنچه موقيت داعش را موفق جلو داد همانا سلاح و غنايم جنگي - تجربه نظامي در سوريه و ... - داشتن عوامل اطلاعاتي محلي براي شناسايي و گزينش منطقه جنگي - تبليغات گسترده و خلق جنايت و ايجاد رعب و جنگ رواني - ضعف دشمنان داعش و يافتن نقطه ضعف آنها - کمک برخي از جريان هاي داخلي براي حضور در عراق و ... بود. در عراق بين سالهاي 1987 تا 1991 در بغداد ستاد کل ارتش بود و عمليات نظامي را طراحي مي کرد مانند سال 1988 و يا جنگ خليج فارس در 1990 -1991 و ... اما چون نوعي تاکتيک غيرمتمرکز داعش به اجرا گذاشته از نظر نظامي - امنيتي و شناخت سوابق و تاريخ نظامي ، مشابه عملکرد افسران سابق و مهندسي عمليات آنها نيست . داعش عمليات خاص امنيتي - نظامي را دنبال مي کند و هميشه خط مقدم جبهه اش متحرک است و نقطه ضعف طرف مقابل را شناسايي مي کند.
اما امروزه سلاح هاي زيادي در اختيار کردها قرار گرفته. آيا توان نظامي کردها افزايش مي يابد ؟
در طي تاريخ در مورد توان نظامي کردها اغراق شده. اين که پيشمرگه مي گويد سلاح سنگين ندارند بهرحال در 650 مايل جبهه نوع سلاح انها متفاوت است و اين خود عدم توازن تسليحاتي است. نيروهاي پياده نظام پيشمرگه در سالهاي 1960-1970-1980 تجربه جنگ دارند . اما از سال 1961 تا 1975 توسط ساواک ايران تامين نظامي شده اند. از 1980 به بعد هم توسط سپاه پاسداران ايران از جريان قياده موقت تا پايان جنگ ايران و عراق- ديگر کردها از 1991 جنگي را نداشته اند. در سال 1996 هم جنگ برادر کشي بود که 11000 نفر قرباني گرفتو اما در اين 23 سال کردها از نظر عملياتي - جنگي خنثي بوده اند و تغييرات نظامي زيادي هم در اين سالها رخ داده. از نظر جمعيتي هم نيروي پيشمرگه کاهش داشته و نيروي جوان هم اگر به ميدان آمده تجربه جنگ ندارد و آمورش نظامي درست هم نديده. آمريکا بيشتر ارتش ملي عراق را آموزش داد و سرمايه گذاري اش در اين قسمت بود. خواست که کردها بيشتر مدافع مرزها باشند که البته در اين راستا هم کردها با مرز ايران و ترکيه از روابط امنيتي - نظامي با سازمان هاي اطلاعات و امنيت ترکيه و ايران برخورداند. بنابراين پيشمرگه تکامل نيافته و تخصص و مهارت ارتش مرکزي را هم ندارد. بيشتر در اين 20 سال يا در حال استراحت بوده و يا دلخوش به افتخارات گذشته و جنگ هاي قديمي. بنابراين در رويارويي با اولين جنگ روحيه اش را از دست داد و اعتماد به نفسش را. بهبود قابليت نظامي و افزايش تحرک پيشمرگه هم در کوتاه مدت محال است. .... اکنون نيروهاي پ ک ک که در ميان اکثر نيروهاي کردي از آموزش نظامي سيستماتيک بهتري برخوردار بوده اند و سالها با فلسطيني ها رابطه نظامي - امنيتي داشته اند شايد بتوان گفت که امروزه در کردستان عراق بيشتر و موثر تر برابر داعش مي جنگند. اما بهرحال کشورهاي کمک کننده نيروي متخصص نظامي هم در اختيار کردها قرار داده اند.
اما موضوع تسليح نيروهاي پيشمرگه هم خود بعدا نه تنها مفيد فايده نيست بلکه ايجاد مشکل خواهد کرد . ممکن ايجاد بحران کند.خصوصا دعواي آتي پ ک ک و حزب بارزاني دور از ذهن نيست.
اينکه برخي نيروهاي کرد ايراني وارد جنگ داعش شدند، واقعيت چيست ؟
ناگفته نماند که کردهاي ايراني هم بيشتر براي نمايش سياسي و خودنمايي بود وگرنه از نظر تسليحاتي و نيروي جنگي ماهر که چيزي ندارند. با کدام سلاح مي جنگند؟ در سال 1979 که برخي اسلحه هاي پادگان هاي ايران را غنيمت گرفتند. تا سالهاي 1988 هم که حزب بعث و حکومت مرکزي عراق ممکن است يک سري سلاح هاي سبک در اختيار آنها گذاشته باشد. آموزش نظامي حرفه اي هم نديده اند نيروهاي مسلح ايشان بالاي 50-60 سال سن دارند.. از سال 1991 بعد از تشکيل اقليم کردستان عراق به کمک آمريکا و سپاه پاسداران - اکثر اين احزاب مانند حزب دمکرات و کومله و ... بخاطر حفظ روابط ديپلماتيک اقليم کردستان، اجازه استفاده از سلاح را هم ندارند. با برنو هم که نمي شود به جنگ داعش رفت ! حالا ماهيانه براي امرار معيشت و گذران زندگي، چيزي از بارزاني دريافت مي کنند. تشکر بارزاني از ايران و ديدار وي با مقامات ايراني طبعا روشنگر و مويد اين مطلب است که طبعا بنا به قراردادهاي امنيتي - نظامي - اقتصادي با ايران ، اجازه تحرکي به اين 2-3 سازمان کرد ايراني نخواهند داد. اين ها هم تاثير و پايگاهي در جامعه نسل جديد مناطق کردنشين ايران ندارند حالا چند تا مصاحبه در رسانه هاي فارسي خارج از کشور يا داد و قال رسانه اي به زبان کردي، چيزي را از صورت مساله پاک نمي کند. اين ها تفکرات تجزيه طلبي دارند و سالها همکار بعث و ضد آب و خاک و مردمان ايران بوده اند، يک شبه هم دمکرات و ليبرال و آزاديخواه شده اند، آن ديگر بحث ديگري است. اما واقعيت اين است که محلي از اعراب ندارند.
در ايران از دوران نادرشاه به بعد، کردها بارها و بارها در مصالح و منافع کشور همراه حکومت مرکزي بوده اند و هر گروهي هم دست به سلاح برده و از حکومت مرکزي رويگردان شده، چندان اقبال و استقبال عمومي نيافته و مردمان مناطق کردنشين بسيار عقلانيت و خرد سياسي پيشرفته تري داشته اند و سازمان ها و نهادهاي سياسي دور از وطن هم نتوانسته اند خود را عين کرد و کردستان بنامند و خود را نمايندگان کل جامعه کردستان بنامند و همراهي و جانفدايي کردهاي ايران در ايام جنگ ايران و عراق هم خود شاهد اين مدعاست.
در اعلام وضعيت پيشمرگه ها و همچنين وضعيت شنگال نوعي تناقض هست . علتش چيست ؟
سانسور خبرها در کردستان عراق بيداد مي کند. پ ک ک و اتحاديه ميهني - تبليغات ضعيف دارند . خصوصا مرکز الاعلام يکيتي که کلا خنثي است. فيس بوک و چند سايت خبري هم در اقليم بسته شده و اخبار بشدت سانسور ميشود. اخبار بصورت برنامه ريزي شده پخش مي شود. خبرهاي منتشره گاها نوعي پروپاگانداي اقليم است . سياست امنيتي ترکيه قطع شريان کردهاي سوريه بود و شايد زمينه تسليم شنگال و ... هم در راستاي همين سياست بود تا داعش عليه نيروهاي وابسته به پ ک ک از آن سود جويد و بر کردستان مسلط باشد. هنوز هم اوضاع مردم شنگال هم بسيار وخيم و نگران کننده ميباشد. اما همکاري تنگاتنگ اتحاديه ميهني کردستان عراق و پ ک ک ، داعش را از پيشروي بيشتر در کردستان عراق زمين گير کرد.
متاسفانه بارزاني مناطق مورد منازعه با دولت مرکزي را با نيروي پيشمرگه تصرف کرد اما در يک شبانه روز بدون شليک يک فشنگ اين ها را ترک کرد و تسليم داعش شد و هزاران کرد در معرض نابودي قرار گرفتند.... فرارعلني و غير قابل انکار نيروهاي نظامي - امنيتي بارزاني از جبهه جنگ موجب شد تا شهر بدون جنگ - بنا به برنامه اي از پيش تعيين شده - تسليم داعش شود. و اوضاع مردم شنگال هم بسيار وخيم و نگران کننده ميباشد. متاسفانه سانسور خبر، موجب خلق خبر تصنعي شده. نيروهاي بارزاني هم سعي ميکنند با پروپاگانداي خبري، خود را قهرمان ميدان جنگ معرفي کنند؛ در حالي که واقعيتها چيز ديگريست. دهها هزار تن بدون خوراک و آب در کوهها و دشتها سرگردان بودند . اگر از اين واقعه اسفبار جلوگيري نشود، بيماريها شيوع خواهد کرد. شمار زيادي از زنان هم يا مورد تجاوز قرار گرفته اند يا کشته شده و يا خودکشي کردهاند.» و کمک ايران و آمريکا و جامعه جهاني، کمي آلام را التيام داد. اکنون هم رسانه هاي وابسته به جريان بارزاني خاص سعي دارند که مشکلات و خلا ها را با جنگ رسانه اي بپوشانند . اما يک ژنوسايد در ميان مردمان " مسيحي - ايزدي - کرد" د رعراق خلق شده و اين شکست و فاجعه را بايد بررسي کرد و سران مقصر را به دادگاهي بين المللي کشانيد. اما متاسفانه فعلا بازي تبليغاتي و خود مطرح کردن است.
آيا آقاي فواد معصوم به ايران سفر خواهند کرد ؟ و تشکيل کابينه جديد آقاي نخست وزير چه ميزاني از رضايت کردها را فراهم کرده ؟
همانطور که گفتم : جناب فواد معصوم شخصي دوستدار ايران و ايراني و داراي حکمت و درايت سياسي است و آشنايي خاصي به موضوع خاورميانه دارد و رابطه اي تنگاتنگ با ايران داشته است و به نفع کردها شد که برهم صالح بر ان کرسي تکيه نزد و اين نشانه عقلانيت درست هيرو ابراهيم احمد و مام جلال و برخي از اعضاي اتحاديه ميهني کردستان عراق بود. در ماجراهاي مالکي با بارزاني؛ بهرحال وزيران ابزاري در دست رئيس اقليم بودند و هر از گاهي مثل محصل از مدرسه فراخوانده مي شدند و اين بيانگر منطق سياسي عقلاني نيست و کردها اکثر پست ها را از کابينه از دست دادند و بارزاني داراي 2 پست کليدي در کابينه است و مابقي احزاب کردستان هم سهمي کوچک و غيرقابل توجه دارند اما در کل حضور فواد معصوم در آن کرسي، کمي مايه آرامش است و قطعا اولين سفرهاي وي نيويورک و تهران خواهند بود و دکتر لطيف رشيد مشاور حاذق و لايق وي نيز همراهي خواهد کرد.
به نظرم در دوران مالکي کردها وضعيت سياسي بهتري داشتند و سياست هاي غلط رياست اقليم باعث فدا کردن حق کردها شدند. که اميد است رياست جمهوري کُرد فعلي بتواند آن خلا را رفع کند.