فاجعه غیردولتی شدن پیشدبستانی
هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
بررسی آخرین وضعیت پوشش پیشدبستانی در ایران که در سالهای گذشته دچار تغییرات زیادی شده است
الناز محمدی| در حال حاضر فقط 47 درصد کودکان گروه سنی پنجساله به پیشدبستانی میروند و 82 درصد پوشش پیشدبستانی در ایران، کاملاً خصوصی است. این اعداد، آخرین وضعیت پوشش تحصیلی پیشدبستانیها را در ایران نشان میدهد؛ پوششی که زمانی قرار بود به صددرصد نزدیک شود اما در روندی نزولی از دهه 50 بهبعد، غیر از دورههایی خاص، همواره رو به کاهش بوده است، بهویژه بعد از تشکیل سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک که قرار بود تحصیل کودکان در دوره پیشدبستانی را بیشتر کند اما با خصوصیکردن این مراکز، عملاً بیشتر کودکان مناطق محروم و کمتربرخوردار را از این دوره حذف کرد.
«بازماندگی از آموزش پیشدبستانی در ایران»؛ این عنوان نشستی در موسسه رحمان است که مسئولان و کارشناسان آموزشوپرورش در آن شرکت کردند تا از آخرین وضعیت پوشش پیشدبستانی در ایران بگویند.
رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش در این نشست، انتقادهای صریحی را به سیاستهای خصوصیسازی در حوزه آموزش مطرح کرد و گفت که سپردن مراکز پیشدبستانی به بخش غیردولتی، وضعیت فاجعهباری را در این باره به وجود آورده است. فاطمه مقدسی، سمانه گلاب و فرحناز نژادغفوری هم در ادامه این نشست، از لزوم الزامیبودن دوره پیشدبستانی برای کودکان گفتند و سیاستهایی که پوشش این دوره را محدود کرد.
اعتراضاتی که بینتیجه ماند
رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش نخستین سخنران این نشست بود. او گفت که از نظر سازمانی وزارت آموزشوپرورش، متولی آموزش کودکان قبل از دبستان است اما در سالهای گذشته این روند متفاوت شده است. به گفته حکیمزاده، زمانی که دفتر پیشدبستانی زیر نظر وزارت آموزشوپرورش بود، بودجه حمایتی و ردیف خاص از دولت گرفته شد با تمرکز بر مناطق محروم و کمتر برخوردار: «در سال تحصیلی 1400-1399 پوشش پیشدبستانی را از 38 درصد در سال 1395 به 72/1 درصد رساندیم.
این بهدلیل آن بود که گذراندن دوره پیشدبستانی را نه اجباری اما الزامی کرده بودیم و امیدوار بودیم که اگر سازمان ویژهای برای کودکان شکل بگیرد این پوشش قدرتمندتر میشود اما متاسفانه با ایجاد سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک نگاه غیردولتی حاکم شد. سپردن پیشدبستانی به بخش غیردولتی، یک فاجعه بود و من هرجا فرصت میشد به آن اعتراض میکردم اما موجب واکنشهایی به من شد و گفتند شما مخالف سیاستهای خصوصیسازی دولت هستید. درحالیکه بههرحال مشخص بود که وضعیت خوبی در انتظار پوشش پیشدبستانی نخواهد بود. به اعتقاد من ریشه نارضایتیای که الان درباره کنکور وجود دارد، در همین پیشدبستانی است. آغاز نابرابریها از دبستان و پیشدبستانی است.»
حکیمزاده در ادامه گفت که در چندسال گذشته نرخ پوشش پیشدبستانی خیلی کاهش پیدا کرده است: «در آخرین سفری که به سیستان و بلوچستان داشتم، درصد پوشش پیشدبستانی در این استان از 86 درصد به 16 درصد رسیده است. پیشدبستانی حالا به یک کالای لوکس تبدیل شده است. مشخص است اگر این دوره رایگان نباشد، خانوادهای که امکانش را ندارد، اول از همه فرزندش را محروم خواهد کرد.
ما در حال حاضر به جریان آگاهساز در این باره نیاز داریم؛ پیشدبستانی کلید عدالت آموزشی است. الان بهصورت رسمی وزارت آموزشوپرورش مسئولیت این دوره را ندارد و این مشکلساز است. در دوره دوماههای که سرپرست سازمان ملی تعیلم و تربیت کودکان بودم، به سازمان برنامه و مجلس رفتم و گفتم بدون حمایت دولتی و اختصاص بودجه ویژه برای دوره پیشدبستانی، امکان تقویت دوره پیشدبستانی نیست. در حال حاضر میبینیم وعده غذایی که بهزیستی به مهدهای کودک میداد، در روستاها حذف شده است؛ سوال این است که وظایف بهزیستی درباره پیشدبستانیها حذف شده، اما چرا اعتباراتش حذف شده است؟»
او ادامه داد: «باید صدای بچههای مناطق محروم باشیم که بیشتر از همه به پیشدبستانی نیاز دارند تا آگاهی و مهارتهایشان را افزایش دهند و مسیر نابرابری در آموزشوپرورش به سمت بهترشدن برود.»
حکیمزاده در ادامه گفت که وقتی درباره دوره پیشدبستانی صحبت میکنیم، باید ببینیم راجع به چه سنی حرف میزنیم: «یونیسف دستهبندی طبقاتیای درباره دورههای تحصیلی دارد؛ پیش از دبستان که خودش به 01 و 02 تقسیم میشود یعنی از بدو تولد تا 3 سالگی و بعد از 3 سالگی تا قبل از ورود به دبستان. دورههای بعدی از ابتدایی و دبیرستان تا دوره دکتراست.
در کشورها البته به این شکل است که ما یک دوره پیش از دبستان داریم که به همه سالهای قبل از مدرسه و ورود به ابتدایی گفته میشود اما در ایران به دو سالی که براساس مصوبات شورای عالی آموزشوپرورش، کودکان در پیشدبستانی حضور پیدا میکنند، سالهای پیشدبستانی میگویند.»
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش بحث را درباره تربیت دوران کودکی از سه منظر تاثیر این دوره بر کاهش نابرابریها، جبران ضعفهای محیط یادگیری خانگی و توانایی یادگیری بالا و حساسیت مغز در دوران کودکی، ادامه داد: «کسانی که درباره دوره اوان کودکی تحقیق کردهاند، بهطورکلی سه دسته از پژوهشها را در حوزه علومشناختی، اقتصاد آموزش و علوم اجتماعی و رفتاری بررسی کردهاند که خیلی خلاصه به آن میپردازم. اولین نکته این است که در سن صفر تا سهسالگی چه مسائلی مهم است؛ ورودیهای حواس در این دوره بسیار مهم است و اگر نادیده گرفته شود، کیفیت کودکی را پایین میآورد.
تا جایی که به رشد نرمال بچهها مربوط است، مهمترین نکته این است که ارتباط امن و مطمئن با کسانی داشته باشند که ارتباط عاطفی و توجه بیشرط و قید به آنها دارد: «شخصی که کنار کودک است اگر عاشق او باشد، اولین و مهمترین نیاز او را مرتفع کرده است. اگر عکساش را هم تصور کنیم که کودکی در این سن خاص در شرایط نامطلوب و با درگیری آسیبهای اجتماعی زندگی میکند، به همان نسبت روی رشد و سرمایه مغزیاش تاثیر مستقیم دارد.
یکی از مراکز مربوط به آموزش کودکان در انگلیس میگوید، فراهم کردن محیطی که بتوانیم سرمایه مغزی کودکان را توسعه دهیم، مهمترین اقدام در دوران کودکی است. چرایی این تاکید این است که هرچقدر فرد در معرض محرکهای یادگیری غنی باشد و دریافتهای حواساش غنیتر باشد، ارتباطات سیناپسی بیشتری را در مغز ذخیره میکند.
مقایسه مغز کودک با شرایط نرمال و کودکی که ایگنور شده کاملاً متفاوت است. دوستانی که در حوزه اقتصادند هم میگویند هر یک دلاری که در دوره اوان کودکی سرمایهگذاری شود، از هفت دلار و بیشتر جواب خواهد داد چراکه هرچقدر زمان بگذرد و افراد وارد دبیرستان و دانشگاه شوند، بهدلیل کمتر بودن انعطافپذیری باید وقت زیادی را صرف کنیم و آوردههای کمتری را خواهیم داشت.
بسیاری از پژوهشها روی این متمرکز شده که اگر سرمایهگذاری در دوره اوان کودکی و پیش از دبستان داشته باشیم تا چه حد میتوانیم جلوی آسیبهای اجتماعی و هزینه دادن در آینده در زندانها و... را بگیریم.»
او ادامه داد: «پیامدهای محتمل محرومیت از دوره پیشدبستانی نشان میدهد، کودکانی که در معرض خطرند یعنی در مناطق کمتربرخوردارتر مثل حاشیه شهرها و... که فقر چندجانبه دارند، زندگی میکنند 25 درصد احتمال افتتحصیلی و ترکتحصیل در آنها، اینکه در سن نوجوانی بچهدار شوند و... بیشتر است. در این کودکان احتمال اینکه به دانشگاه نروند، 60 درصد بیشتر از کودکانی است که به پیشدبستانی رفتهاند و 70 درصد احتمال بیشتری وجود دارد که بهدلیل ارتکاب جرم دستگیر شوند.»
حکیمزاده در ادامه از پژوهش مفصلی گفت که گروه جی 20 درباره پیشدبستانی انجام داده است: «در این پژوهش این موضوع بررسی شده است که آیا کودکانی که آموزش پیشدبستانی داشتهاند، بروندادهای یادگیری بهتری را در مدرسه میتوانند داشته باشند؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد، دانشآموزان 15 سالهای که دوره پیشدبستانی را گذراندهاند، عملکرد بهتری دارند.
موضوع مهم مورد بحث من این است که پیشدبستانی برای کودکان محرومتر، مزایای گستردهتری دارد چون این مزایا به بهبود عملکرد شغلی آنها کمک میکند. اگر دسترسی همگان را به پیشدبستانی فراهم کنیم، روی راهکار بسیار امتحان پسداده و پربازده برای کاهش نابرابریها، دست گذاشتهایم.»
او ادامه داد: «مطالعهای در بریتانیا نشان میدهد که تا سن 5 سالگی کودکان از خانوادههای فقیر بهطور متوسط، 15 ماه از واژگان کودکان خانوادههای برخوردار عقبند. چرایی اینکه میگوییم پیشدبستانی این فاصله را کاهش میدهد این است که اگر کودکی در خانواده باسواد و برخوردار باشد، دایره واژگانی و حمایت فرهنگی خودش را دارد و امکان این را دارد که در معرض محرکهای یادگیری باشند، اما مسئله برای کودکان کمتربرخوردار مشابه نیست.»
فراز و فرودهای پیشدبستانی در ایران
فاطمه مقدسی، عضو شورای سیاستگذاری «صدبرگ» در ادامه این نشست، فراز و فرودهای پیشدبستانی در ایران را بررسی کرد؛ از سال 1322 تا 1402: «اولین فراز پیشدبستانی در ایران بود؛ دورهای که آموزشوپرورش بدیل به مسئله شد، به دهه 50 برمیگردد. برای اولینبار در این دهه این مسئله مطرح میشود که توسعه پیشدبستانی کنار دبستانها باید مورد توجه قرار بگیرد و رایگان باشد. در طول سه سال، پوشش پیشدبستانی سه برابر میشود و 260 هزار کودک در این دوره مشغول تحصیل میشوند، یعنی حدود 24 درصد نرخ پوشش که اتفاق خیلی خوبی بوده است.
بعد از آن انقلاب میشود و در دهه 60، پیشدبستانی از حوزه دولت کاملاً خارج میشود. وزارت آموزشوپرورش در این دوره سایه نظام تربیتی را کمرنگ میکند و این گفتمان را تقویت میکند که کودکان باید در بستر خانواده باشند، نه در بستر آموزشی. بنابراین در دهه 60، فرود عظیمی از این نظر داریم. در دوره جنگ، پیشدبستانی بهقدری کاهش پیدا میکند که تعداد کودکان در این دوره به 77 هزار میرسد، یعنی از 250 هزار نفر سال 1357 به 77 هزارنفر میرسیم.»
به گفته او، فراز بعدی سال 1370 است که در برنامه اول توسعه، پیشدبستانی اهمیت پیدا میکند اما از بعد زبانی: «یعنی مسئله زبان تا همین الان هم تنها دریچه توسعه پیشدبستانی است. این آموزش در مناطق دوزبانه مطرح میشود. انگار زبان تنها دریچهای است که از نظر سیاستی ماجرای پیشدبستانی را مهم میکند.
در این دوره بعد از 18 سال برمیگردیم به نقطه صفر، به 257 هزارنفر در سال 1357. دولت در این دهه اقداماتی هم میکند، مثلاً دورههایی یکماهه برای کسانی میگذارد که نتوانستهاند در دوره یکساله پیشدبستانی حضور پیدا کنند. در دهه 1380 هم پیشدبستانی توسعه پیدا میکند اما آیا عامدانه این اتفاق میافتد؟ خیر. عمدتاً به این دلیل است که جمعیت دانشآموزی رو به کاهش است، فضای آموزشی و معلمان دوره ابتدایی اضافه آمدهاند و این معلمان ظرفیت این را دارند که پیشدبستانی را توسعه دهند.
بودجه آموزشوپرورش در این دوره در وخیمترین وضعیت است؛ بودجه 20 درصدی در دهه 1370 به بودجه 10 درصدی در دهه 1380 تبدیل میشود. توسعه پیشدبستانی صرفاً یک پوشش است که با معلمان حقالتدرسی با تحصیلات دیپلم اتفاق میافتد. در این دوره، وزارت رفاه تغذیه روستامهدها را در سال 1385 مطرح میکند و نزدیک به 8 میلیارد تومان برای حمایت غذایی ومالی بودجه اختصاص میدهد.
این بودجه طوری بوده است که سه دهک جمعیتی در دهه 1380 میتوانستند در روستاها مجانی در پیشدبستانیها باشند و در شهرها با پرداخت 50 درصد شهریه میتوانستند دوره پیشدبستانی را بگذرانند. این بودجه بهمرور کوچک و کوچکتر میشود، تا اینکه در چهارسال گذشته به طور کامل حذف میشود.»
مقدسی در ادامه گفت که در دهه 1390 اتفاق فاجعهباری میافتد؛ در این دهه دوباره تغییر نظام داریم اما کاملاً بیبرنامه: «وزیر وقت ایدهاش این است که در دوران اوان کودکی بیشتر از رشد شناختی به رشد عاطفی نیاز داریم و خانواده میتواند به این رشد کودکان کمک کند و هیچ نیازی به توسعه پیشدبستانی نداریم. این موضوع منجر میشود که آموزش اجباری در پیشدبستانی کاملاً نادیده گرفته شود.
تغییر نظام آموزشی، بیبرنامگی زیادی را در دوره ابتدایی ایجاد میکند و 360 هزارکودکی که در پیشدبستانیهای دولتی مشغول تحصیل بودند، به ناگاه به بخش خصوصی سرریز میشوند؛ یعنی در عرض دو سال هیچ پیشدبستانی دولتی را در سالهای 1390 و 1391 نداریم. از تغییر نظام بهبعد با دوره خصوصیسازی عظیم پیشدبستانی مواجهیم.»
الان در چه شرایطی هستیم؟ مقدسی در پاسخ به این سوال گفت: «در حال حاضر فقط 47 درصد گروه سنی پنج سالهها پوشش پیشدبستانی دارند و 53 درصد کاملاً خارج از پوشش پیشدبستانیاند. ایران از نظر پوشش تحصیلی پیشدبستانی یعنی یکسال قبل از مدرسه، به کشورهای آفریقایی نزدیک است. این چالهای است که سالهاست در آن فرو افتادهایم، یعنی از تغییر نظام آموزشی بهبعد.
از ابتدای دهه 1390 به ناگاه کلاً همهچیز خصوصی میشود. در حال حاضر 82 درصد پوشش پیشدبستانی در ایران، کاملاً خصوصی و بقیه مشارکتی است. در وضعیت جهانی اما میانگین جهانی 42 درصد آموزش خصوصی است و بسیاری از کشورهای توسعهیافته، آن را به صددرصد دولتیبودن رساندهاند.»
عملکرد ضعیف مدارس در مناطق دوزبانه
سخنران بعدی این نشست فرحناز نژادغفوری بود؛ او سالهاست در مرکز آموزش سنجش توانبخشی و مداخله بهنگام رشدی و تربیتی جزیره قشم شاغل است و به همین واسطه در جریان مشکلات یادگیری دانشآموزان آن است: «مدارس ما در مناطق دوزبانه عملکرد ضعیفتری دارند و دانشآموزان حتی به کنکور هم نمیرسند. صندلی خالی گذاشتیم ولی کسی کنکور نمیدهد.
حتی کودکان پایه اول دبستان هم مردود میشوند. چرا پایه اول در مناطق دوزبانه بیشترین مردودی را دارد؟ دانشآموزی داشتیم که کلاس چهارم بود اما نمیتوانست یک جمله بخواند و به فارسی هم مسلط نبود. اینکه 40 درصد کودکانی که وارد مدرسه میشوند فقر یادگیری دارند، یعنی نمیتوانند یاد بگیرند. کجای سیستم آموزشی عدالت برقرار شده است؟ ما از بازماندگی از تحصیل میگوییم اما من میخواهم نام آن را بازماندگی از یادگیری بگذارم. کودک اشتیاق یادگیری دارد اما چه باعث شده که گروه بزرگی از آنها از یادگیری باز بمانند؟»
نژادغفوری در سالهای اشتغال خود متوجه شده است که چند چالش اساسی در روند یادگیری کودکان این جزیره وجود دارد: «کودکان مهارتهای پیشنیاز خواندن و نوشتن نداشتند، نه مهارت شنیداری و نه مهارت گفتاری و به همین دلیل نمیتوانند پیام خود را به زبان فارسی منتقل کنند و معلم هم مانند یک مجری در تلویزیون است که کودک فقط نظاره میکند.
زبانش را هم متوجه نمیشود. مورد بعدی ارزشیابی و محتوای آموزشی ناعادلانه، سلب عزت نفس و لذت یادگیری از کودکان مناطق دوزبانه است. من برای انجام پایاننامه خود کیفیت مراکز پیشدبستانی قشم را بررسی کردم. از 60 روستایی که در این جزیره وجود دارد، همه آنها پیشدبستانی داشتند. در این شرایط کیفیت مهم است. پیشدبستانیهایی وجود داشت که مربیانش از رشتههای دیگر حتی حسابداری بودند.»
او برای انجام پروژه خود چند خردهمقیاس را در مراکز پیشدبستانی قشم بررسی کرد: فضا و اثاث، فعالیتها، زبان، استدلال و تعامل: «در این بررسیها ساختار دوره، زبان و استدلال از همه بدتر بود. نتیجه این بود که کتابهای بسیار کمی در دسترس کودکان بود و مربیان به کتابخوانی و بلندخوانی با کودک عادت نداشتند. آن را لازم نمیدانستند و دایره واژگان کودکان بسیار محدود بود.
با استفاده از همان طرح، از خروجی پایاننامه برای توسعه جامعه محلی استفاده کردم که خود مربیان، فعالیتشان را ارزیابی کنند.» غفورینژاد از برنامههایی گفت که برای بهبود شرایط یادگیری کودکان جزیره قشم انجام شد که برخی از آنها در قالب فرهنگ و رسوم انجام شد تا کتاب با این شیوه وارد زندگی کودکان شود: «تاثیر آن مانند معجزه بود. از این برنامهها که استقبال شد، کتابخانههای کودکمحور راهاندازی کردیم.
با وجود این اقدامات احساس کردیم خانوادههای کمبرخوردار همچنان در همان وضعیت سابق مانده و این اختلاف طبقاتی بیشتر میشود. در این شرایط باز هم به مسئله زبان برگشتیم؛ مسئلهای که باعث شده بود کودکان خواندن و نوشتن بلد نباشند. در زبان شفاهی و نوشتاری ما در قشم برخی تفاوتها وجود دارد، حتی زبانی که ما به کار میبریم با فارسی معیار تفاوت دارد.
ما واژههایی بهکار میبریم که در شاهنامه است اما الان در کتابهای ما وجود ندارد. اینجاست که بحث پیشدبستانی و عدالت زبانی مطرح میشود. ارتباط عاطفی و اجتماعی با زبان ایجاد میشود؛ اگر ممنوعیت استفاده از زبان داشته باشم، چطور میتوانم با کودک ارتباط برقرار کنم؟»
او تاکید کرد که کودکان ما حق عدم تبعیض و حذف موانع یادگیری را دارند و باید عدالت و انصاف در سیاستگذاری، ارزشیابی، محتوا و اجرا در نظر گرفته شود.
دوران طلایی جلوگیری از ترک تحصیل
در ادامه این برنامه، سمانه گلاب، عضو اندیشکده مقابله با فقر و عضو هیئتمدیره موسسه مهروماه درباره اهمیت آموزش پیشدبستانی در کاهش نابرابری در آغاز تحصیل گفت و توضیح داد که اجرای آن در کشورهای با درآمد پایین، بهشدت در مسیر یادگیری کودکان موثر است: «وقتی از آموزش پیش از دبستان صحبت میکنیم، توجهمان به یکسال پیش از دبستان است اما این دوره عموماً به آموزشهای سه تا شش سال قبل از ورود به مدرسه گفته میشود. آموزشهای این دوره مبتنی بر بازی است و هدف آن، یادگیریهای شناختی و فیزیکی است.»
به گفته او، طول این دوره در کشورهای مختلف متفاوت است و آنچه ما امروز درباره کاستیهای آن صحبت میکنیم جزو حداقلترین دورههای آن است و یکسال قبل از ورود به دبستان است: «آموزش پیش از دبستان کمک میکند که سالهای طلایی رشد و یادگیری کودک از دست نرود. 40 درصد یادگیری کودک قبل از چهارسالگی، 30 درصد از چهار تا هشت سالگی و 30 درصد دیگر بعد از این دوره رخ میدهد. کودکی که این دوره را پشت سر گذاشته با اعتمادبهنفس بیشتری وارد مدرسه میشود.»
از نگاه او، جبران کمبودهای آموزشی یکی دیگر از آثار مثبت دوره پیش از دبستان است: «پیشدبستانی بسیاری از کمبودهای آموزشی در خانواده را برطرف میکند؛ در غیر این صورت ورود نابرابری به مدرسه دارد و در این شرایط اعتمادبهنفس پایینتر، رشد نامتناسبتر و درنتیجه ترک تحصیل زودهنگامی خواهد داشت.
پیشدبستانی ارتباط مستقیمی با ترک تحصیل در سالهای ابتدایی آموزش دارد.» گلاب توضیح داد که چطور دوره پیشدبستانی با وجود هزینه بالاتر، تاثیرات مثبت بیشتری دارد: «آموزش این دوره ازجمله آموزشهایی است که بالاترین بازدهیها را دارد، هرچند بسیار پرهزینه است اما بسیار اثرگذار است؛ ادعایی که نهفقط در کشورهای فقیر بلکه در تمام کشورها این برآورد انجام شده است.
آموزش پیشدبستانی برای رفع محرومیت اهمیت دارد اما محدود به آن نیست؛ پیشرفت مناسب در مهارتهای سواد در کشورهای با درآمد بالا و بالاتر از متوسط هم بین کودکانی که این دوره را گذراندهاند محسوستر است.»
او تاکید کرد که آموزش پیشدبستانی برای گروههای کمدرآمد مهمتر است؛ چون بسیاری از آنها بهدلیل فقر اقتصادی با مشکلات زیادی روبهرو میشوند که در وضعیت رشد کودک تاثیر دارد. بهعنوان مثال بعد از به دنیا آمدن کودک مشکلات تغذیهای برای او رخ میدهد که روی یادگیریاش موثر است. علاوه بر این، فضا و امکانات آموزشی در این خانوادهها کمتر است و در مواردی کمدرآمدی با کمسوادی والدین ارتباط دارد و امکان یادگیری کودک از طریق آنها را کمتر میکند. درحقیقت در کشورهایی با درآمد کمتر، آموزش پیشدبستانی اثرگذاری بسیار بالایی دارد.