سیاست علیه معیشت
روزنامه سازندگی/متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
تصمیمگیری برای اقتصاد ایران در کجا اتفاق میافتد؟
سعید خوش بین| سخنان محمود سریعالقلم درباره اثر تنشزدایی از سیاست خارجی بر رونق اقتصاد کشور، این روزها زیاد دستبهدست میشود. آقای سریعالقلم اخیرا گفته:« تا سیاست خارجی و سیاست اقتصادی در ایران در کنار هم قرار ندارند و ایران همه دنیا را دشمن خود میداند، مردم از این شرایط سخت نجات پیدا نخواهند کرد. چون امروز حتی در دورافتادهترین روستاهای کشور هم میدانند، تغییر در سیاست خارجی تنها راه بهبود وضع اقتصادی کشور است.» استاد دانشگاه شهید بهشتی گفته: «تصمیمگیر اقتصاد ایران در خیابان باب همایون نیست و وزارت خزانهداری آمریکاست. اوست که باید اجازه دهد چه کسی نفت بخرد، چه کسی دارو و غذا بفروشد یا چه مقدار بفروشد».
به عقیده دکتر سریعالقلم استقلال کشور به این است که تولید ثروت کند نه اینکه شعار دهد و مرزهایش را ببندد». وی همچنین گفته:«باید گردشگر خارجی، بانکها و شرکتهای هواپیمایی به کشور بیایند تا به خاطر حفظ آبروی کشور، فکر اساسی برای تمیزی هوا بشود».
بخشی از سخنان آقای سریعالقلم به شرایطی اشاره دارد که اقتصاددانان به آن «بیدولتی» میگویند اما بخشی دیگر از سخنان او به نقش منفی دولتها در ترسیم شرایط اشاره دارد.
اقتصاددانان معتقدند در دو دهه گذشته عملکرد حکمرانی بخش عمومی تضعیف شده و روند نزولی مستمر داشته است. یکی از مهمترین کارکردهای نظام حکمرانی، چگونگی تنظیم روابط خارجی و بهرهگیری از امکانات و ظرفیتهای موجود در اقتصاد جهانی است. اما عملکرد نظام حکمرانی روابط بینالملل در کشور ما در سالهای گذشته به یک تهدید بزرگ برای توسعه کشور تبدیل شده و نظام اقتصاد جهانی را به مرکزی برای وارد آوردن شوکهای متعدد هزینهزا برای اقتصاد داخلی تبدیل کرده است.
«دیپلماسی» و «مذاکره» این سالها بیش از هر واژه دیگری در رسانهها و افکار عمومی در ایران کاربرد دارد چراکه به نظر میرسد، اثر عملی مذاکره و عدم مذاکره کیفیت زندگی روزمره ایرانیان را دستخوش تحول کرده و خواهد کرد. چه آنکه گشایشهای اقتصادی سالهای بعد از انعقاد قرارداد برجام در ذهن ایرانیان باقی مانده و بنبستهای بعد از خروج آمریکای ترامپ از برجام نیز کام مردم را تلخ کرده و اثرات آن هنوز بر سفره ایرانیان مشهود است. تحولات سریع و متنوع جهان و اثر تحولات بر روابط دولتها و ساختارهای اقتصادی و سیاسی چیزی نیست که بتوان بر آن چشم پوشید.
به همین دلیل اقتصاددانان معتقدند، حکمرانی عمومی در اقتصاد ایران با شکست مواجه شده و ایفای نقش آن در جهت عکس اهداف حکمرانی است. تنها بخشی که در حوزه روابط بینالملل کار میکند، صادرات نفت است. به صورت کلی میتوان عملکرد حکمرانی عمومی اقتصاد ایران را تخریب زیرساختهای مالی کشور و فرسایش سرمایه دانست.
اگر از افرادی که به مسعود پزشکیان رای دادهاند، سوال شود از روزی که دولت چهاردهم روی کار آمده چه تغییری در وضعیت شما رخ داده است؟ احتمالاً پاسخ میدهند که هنوز هیچ تغییری در وضعیت کشور به وجود نیامده است. تصور عمومی این است فرقی نمیکند که چه کسی رئیسجمهور باشد، هر کس روی کار میآید با انبوهی مشکلات مواجه میشود که نمیتواند برای حلوفصل آنها کاری کند. این روزها که حوادث و اتفاقات زیادی در کشور رخ میدهد، یک پرسش مهم در ذهن ناظران نقش میبندد؛ دولت کجاست؟
مردم وقتی آشفتگی وضع موجود را میبینند با افزایش عمومی قیمتها مواجه میشوند، گرانیهای بیدلیل را حس میکنند، هر روز با آییننامهای جدید مواجه میشوند و زمانی که احساس میکنند، دولت در عرضه کالاهای عمومی شکست خورده یا تاخیر زیاد در رسیدن به جمعبندی بر سر رفع فیلترنیگ و افایتیاف بعد از سالها بحث در نهادهای تصمیمگیر را مشاهده میکنند یا ناکامی در کاهش فشارهای خارجی و ناتوانی در کماثر کردن تحریمها را احساس میکنند از خود میپرسند، دولت کجاست؟
وقتی ناترازیها در آتش بیتدبیری ادامه پیدا میکند یا وقتی مدرسهها و کارخانهها تعطیل میشود یا وقتی کنسرتهای مجوزدار لغو میشوند یا وقتی حقوق کارگران پرداخت نمیشود یا… از خود میپرسند، دولت کجاست؟ مردم متوجه شدهاند که تولید و عرضه کالاهای عمومی در کشور دچار مشکل شده است. مأموریت اصلی مجموعه نهادهای حاکمیتی و دولتی عرضه کالاهای عمومی مثل امنیت، آموزش، بهداشت، صلح و دیپلماسی است اما تقریباً در همه حوزههای مرتبط با کالاهای عمومی بحران داریم. مردم که دولت را پاسخگوترین نهاد حاکمیت میدانند از خود میپرسند، دولت کجاست؟ دولت که هست اما چرا خوب کار نمیکند؟ چه اتفاقی افتاده که دولت قادر به عمل به مأموریتهای خود نیست؟
برخی ناظران که نقدشان به دولت برمیگردد، معتقدند دولت اصولاً با ماموریتهای خود آشنا نیست اما برخی معتقدند، دولت با مأموریتهایش آشناست اما اختیار عمل ندارد. اقتصاددانان میگویند خیلی از مسئولیتهای مهم از دولت گرفته شده و عملاً قیمتگذاری و نظارت بر بازار و تأمین کالای شب عید به عهده دولت گذاشته شده است. اما برخی میگویند چون دولت قادر به اعمال حاکمیت قانون نیست انگار وجود خارجی ندارد. هرچه هست به نظر میرسد در سالهای گذشته با افول جایگاه دولت مواجه شدهایم. اینجا موافقان دولت معتقدند، افت جایگاه دولت به دلیل اعمال فشار مخالفان بوده و در مقابل منتقدان دولت معتقدند اصولاً این دولت خودش ایرادهای اساسی دارد و خودش باعث افول جایگاه خود شده است. درست یا غلط مردم پشت هر حادثهای سراغ دولت را میگیرند. آنها میان حاکمیت و نهاد دولت تفاوتی نمیبینند اما به این دلیل که دولت تنها نهاد حکومتی است که باید پاسخگو باشد به او مراجعه میکنند و او را ملزم به پاسخگویی میدانند.
در شرایطی که به دلیل کثرت مشکلات و پیچیدگی معضلات، نارضایتی از دولت تشدید شده شمار زیادی از سیاستمداران، اقتصاددانان و متخصصان اقتصاد سیاسی نسبت به افول جایگاه نهاد دولت ابراز نگرانی میکنند. خیلی از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی نسبت به افول نهاد دولت و به خطر افتادن حاکمیت قانون ابراز نگرانی کردهاند.
بدون دولت
در فاصله زمانی که سیدابراهیم رئیسی دچار سانحه شد و مسعود پزشکیان هم هنوز سکان دولت را در دست نگرفته بود، بازارها در آرامش بودند و متغیرها با ثبات به نظر میرسیدند. بیایید یک بار دیگر به این پرسش فکر کنیم، وقتی دولتی در کار نباشد، چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد که اکنون رخ نداده است؟