مجمع کاردینالها
اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سیدحسن اسلامی اردکانی| فیلم سینمایی مجمع کاردینالها (Conclave) هم جذاب است و هم تاملبرانگیز. شناخت رفتارها و سیاستهای غیرعلنی و فرآیند تصمیمگیری پشت درهای بسته برای کسانی که بیرونی هستند، جذابیت خاصی دارد. این جذابیت هنگامی که با مایههای بصری آمیخته شود، دوچندان میشود. ادوارد برگر یک اتفاق ساده را به داستانی معمایی و پیچدرپیچ تبدیل میکند تا دغدغههای همیشگی بشر را نشان بدهد. پاپ از دنیا رفته است و 108 کاردینال از سراسر کره زمین در واتیکان جمع شدهاند تا در جلسهای محرمانه یکی از خودشان را به مقام پاپی ارتقا دهند. آنها در این مدت در قرنطینه بهسر میبرند تا به نتیجه قطعی برسند. این رویداد کسلکننده به دست برگر به دستمایه تعلیق و کشش کمنظیر سینمایی بدل میشود تا خیلی ناگفتهها را بگوید. این فیلم تازه (2024) از جهات متعددی دیدنی است. نخست استفاده بجا از نور و رنگپردازی در واتیکان است. حضور پوشش سرخ کاردینالها در فضای بسته و نیمهتاریک تالارهای واتیکان، اقتدار و همزمان خوفی عمیق را در بیننده پدید میآورد. از جنبه بصری و تکنیکی و فیلمبرداری درخشان این فیلم بسیار میتوان گفت که از آن میگذرم. دومین جنبه بنیادین فیلم نوعی روانشناسی انسانی است.
کاردینالها از آغاز ورود به زندگی کلیسایی میکوشند از تعلقات دنیوی بگذرند و به کلیسا و مسیح خدمت کنند. یکی از سنتهای خوب این سبک زندگی، اعترافات مدام است که حاصل آن مواجه شدن آدمی با خویشتن خویش است. در نتیجه به تدریج افراد با لایه تاریک خود آشنا و از آن رها میشوند. با این همه، برخی از آنها تا مرحله پاپی هم نمیتوانند از جاهطلبی و قدرتطلبی دست بکشند و در نهان و گاه آشکارا برای رسیدن به این مقام میکوشند و لابی میکنند. اما سومین جنبه اساسی این فیلم آن است که برخی از این مقدسان که همواره از دنیا پرهیز داشتهاند، نه تنها دوست دارند به مقام پاپی برسند، بلکه دست به هر توطئهای میزنند تا حریفان خود را از عرصه کارزار به در کنند. دو نامزد انتخاباتی جهان سومی را تصور کنید که چگونه آماده هستند به هر قیمتی حریف خود را بدنام کنند تا خودشان بالا بیایند. در اینجا هم شاهد این ویرانگری دیگران هستیم. برای نمونه آدیمی، یک کاردینال سیاهپوست اهل نیجریه که آرای بالایی دارد، ناگهان با راهبهای روبهرو میشود که سی سال قبل او را دیده و اینک آنجا حاضر شده است تا اعتبار این کاردینال را به خطر اندازد و موفق میشود. بعد متوجه میشویم که این توطئه از سوی رقیبش، کاردینال تریمبلی، طراحی شده است تا او را از صحنه خارج کند. اما چهارمین و مهمترین جنبهای که این فیلم را دیدنی میکند، حضور جریانهای فکری متفاوت در میان کاردینالهاست. در حالی که امروزه غالب آنها مروج نوعی همگرایی میان ادیان هستند و اعتبار همه ادیان را به رسمیت میشناسند و از شورای واتیکاندو به بعد شاهد فعالیتهایی در این عرصه هستیم و شورای پاپی گفتوگوی ادیان شکل گرفته است، کاردینال تدسکو بهشدت این گرایش به تعبیر خودش «لیبرال» را محکوم میکند و معتقد است که پاپ باید ایتالیایی باشد که طبیعتا خودش را میگوید و با اعتباربخشی به ادیان دیگر مخالف است و حتی از تعابیر توهینآمیزی استفاده میکند. دیدن جریان محافظهکار و جریان همگرایی که کاردینال لارنس آن را رهبری میکند، بر جذابیت این فیلم میافزاید. لارنس در سخنرانی افتتاحیه خود آشکارا دیدگاهش را نشان میدهد، از فضیلت مدارا و اهمیت شک و تردید سخن میگوید و تاکید میکند: «یقین، دشمن بزرگ یگانگی است» و «یقین دشمن خطرناک مداراست». از نظر او، با بودن یقین کامل، دیگر جایی برای ایمان نیست. ایمان و تردید پابهپای هم پیش میروند. همه این جذابیتها به کنار، بازی قدرتمند ریف فاینز چشمگیر است؛ به سادگی از نقش یک جلاد نازی، در فهرست شیندلر، در نقش عاشقی آتشینمزاج، در بیمار انگلیسی، فرو میرود و در نهایت در قالب خدامردی آرام و متفکر در مجمع کاردینالها جلوهگر میشود و با سخنرانی نافذ خود بیننده را مسحور میکند.سخن کوتاه، این فیلم گویای تعارض مدام آدمی با خویشتن و دیگران است و دین هم که باید این تعارضات را حل کند گاه خود بهانه گسترش آن میشود تا جایی که حتی مجمع کاردینالها میدانی است برای نمایش این تعارضها.