نماد آخرین خبر

چشم‌انداز درمه

منبع
ايران
بروزرسانی
چشم‌انداز درمه

ایران/متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

محمد ستاری‌فر، مبدع و طراح سند ۲۰ ساله در گفت‌وگو با «ایران» از برنامه‌ای می‌گوید که بنا بود کشور را در سال ۱۴۰۴ به قدرت اول منطقه‌ای تبدیل کند

مرتضی گل‌پور| پس از درخواست و ارسال پرسش‌ها، محمد ستاری‌فر پذیرفت به دفتر روزنامه بیاید تا درباره سند چشم‌انداز 1404 با سالنامه روزنامه ایران گفت‌و‌گو کند.  وقتی آمد فهمیدیم ستاری‌فر از آن گونه مردان است که خواجه ابوالفضل بیهقی گفت: «مرد زبان برگشاد و جواهر پاشیدن‌ گرفت و صدف برگشادن.» پس از آنکه ستاری‌فر زبان برگشاد، دیدیم قصه سند چشم‌انداز از گونه‌ای دیگر است. دیدیم سند چشم‌انداز قصه این نبود که در سال 1404 آب و نان ما به راه باشد یا قدرت اول اقتصادی منطقه شویم.
آن گوهر پنهان مانده در سند چشم‌انداز که ستاری‌فر آشکار کرد این بود: سند چشم‌انداز، قصه توافق‌سازی و دولت‌سازی بود. به راه بودن آب و نان و قدرت اول منطقه شدن هدف ثانویه سند چشم‌انداز بود. اول بنا بود درون خودمان توافق بسازیم و بعد از توافق، دولت بسازیم. منظور از دولت‌سازی فرآیندهایی است که از ابتدای جهان مدرن در غرب و شرق جهان طی شد. ژاپن قرن 19 و آلمان قرن 19 یا کره جنوبی قرن 20 میلادی گام اول جبران عقب‌ماندگی و حرکت به سمت توسعه را با اصلاح نظام دولت‌ها برداشتند. بر سر اینکه دولت‌سازی چگونه باشد توافق داشتند.
محمد ستاری‌فر هم گفت که غایت سند چشم‌انداز همین بود؛ توافق‌سازی و دولت‌سازی تا بعد موانع را برداریم و در مسیر توسعه حرکت کنیم. چنان که به سالنامه روزنامه ایران گفت: «کشور ایران بویژه در نهاد سازمان برنامه که باید آینده‌نگر باشد مکلف است اموری را طراحی کند تا نظام حکمرانی یا لویاتان توسعه‌گرا داشته باشد، نه لویاتان خنثی. بنابراین مسأله این بود که ما چکار کنیم تا نظام حکمرانی‌ که از اول انقلاب تا الان از انسجام لازم برخوردار نبود، به انسجام لازم برسد.»
او منظور خود از این انسجام را هم اینطور تشریح کرد: «بن‌مایه رشد و توسعه کشور به چگونگی کیفیت همگرایی حکمرانی برمی‌گردد، نه واگرایی آن. ما کیفیت حکمرانی لازم برای رشد را نداشتیم یا اگر داشتیم خیلی کم بود. عامل دیگر تنظیم سند چشم‌اندار 20 ساله این مسأله بود که چکار کنیم تا این صندلی‌ها، سمت‌ها و جایگاه‌های مختلف حکمرانی که درست چیدمان نشده و چرخه بده‌بستان آنها روشن نشده است، جایگاه هر یک مشخص‌تر، قانونمند‌تر و آشکارتر شود. لذا باید برای این امر طرحی ارائه دهیم.»
از این نگاه می‌توان گفت سند چشم‌انداز وقتی به محاق رفت که توافق از حوزه سیاسی رخت بربست و درغیاب توافق، دولت‌سازی هم به محاق رفت.
 این شد که در نسبت سال ابلاغ سند چشم‌انداز تا امروز حجم اقتصاد ایران نصف شد، از حدود 600 میلیارد دلار در سال 1383 به کمتر از 400 میلیارد دلار رسید. در غیاب توافق و دولت‌سازی، به جای اول شدن در منطقه، با ناترازی‌ها روبه‌رو شدیم. از شگفتی‌های متن سند چشم‌انداز، ادبیات و واژه‌های آن است، مثل «تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین‌الملل» یا «توسعه یافته» یا «سرمایه‌ اجتماعی».  این عبارت‌ها نشان می‌دهد هنگام تدوین این سند نوعی توافق سیاسی در جریان است و به همین دلیل می‌توان نشانه‌هایی از اغلب گرایش‌های فکری و سیاسی، گروه‌ها و طبقات ایرانی را در این متن دید. آنچه ستاری‌فر تشریح کرد، فقط قصه تولد سند چشم‌انداز هم نبود، قصه مرگ آن هم بود. با آغاز مجلس هفتم و فعالیت دولت نهم، سند چشم‌اندازی که هنوز اجرا نشده بود، به بایگانی سپرده شد.  برنامه چهارم توسعه که قرار بود اولین گام حرکت در مسیر سند چشم‌انداز باشد، عملاً اجرا نشد، چون رئیس دولت نهم می‌گفت این برنامه (برنامه‌ای که همه فرآیندهای قانونی در جمهوری اسلامی ایران را طی کرده است) آمریکایی است! عجیب نیست اگر پس از این همه سال باز هم یک رئیس‌جمهوری اصلاح‌طلب منادی تازه و زنده کردن سند چشم‌انداز شد.
زیرا توافق‌سازی که سند چشم‌انداز قرار بود بانی آن باشد، از جنس همان «وفاق ملی» است که مسعود پزشکیان بر آن تأکید دارد.
حالا می‌توان دریافت که چرا مسعود پزشکیان، درست در سال پایانی سند چشم‌انداز این سند را احیا کرده است. به این دلیل که شاید عبارت‌ها و متن و نثر و اهداف سند چشم‌انداز کهنه شده و از دسترس خارج شده باشد، اما روح این سند نیاز فوری و ضروری ایران امروز است: باید میان فرادستان توافق ساخت و پس از توافق به ساخت دولتی توانمند، باکیفیت و باظرفیت همت گماشت.
گفت‌و‌گوی محمد ستاری‌فر با «سالنامه ایران» در موضوع «سند چشم‌انداز» چهار ساعت به درازا کشید. علاوه بر متن، ویدیوی این گفت‌و‌گو نیز منتشر خواهد شد. اما رئیس سازمان برنامه و بودجه در سال‌های 1380 تا 1383 با ذهن تیز و هوش سرشارش، در این گفت‌و‌گو از سطح سیاست به عمق سیاست رفت و شنوندگانش را به غور در این تاریخ فراخواند. زیرا تاریخ سند چشم‌انداز، تاریخ یک کشور است که عزم جزم می‌کند تا به سمت افق‌های توسعه پرواز کند، اما هنوز بال نگشوده، رویایش به محاق می‌رود. یکی از این بزنگاه‌های تاریخی در برنامه چهارم توسعه بود. محمد ستاری‌فر این بزنگاه را این‌طور تعریف می‌کند: «بعد از اینکه مجلس هفتم کار بررسی برنامه چهارم را ادامه داد، هیچ‌یک از مواد این برنامه تغییر نکرد، الا دو یا سه ماده برنامه چهارم توسعه. قبل از تغییر، در برنامه چهارم آمده بود که نفت از آن ملت است و بنا بود در سال 84 و بعد از آن، در شیوه محاسبه درآمدهای حاصل از فروش هر یک بشکه نفت و سپس نحوه هزینه‌کرد آن تغییری بدهیم (تا در بودجه دولت نیاید). در مجلس هفتم این ماده را حذف کردند. یکی از روزهایی که در سازمان برنامه گریه کردم، همین روز بود. گفتم خدایا ملت ما چه شد؟ ما می‌خواستیم کاری کنیم تا از دولت نفتی و بودجه نفتی خارج شویم، اما با این حذف، دولت را نفتی‌تر کردند.» بنا به چنین اشارت‌های تاریخی است که می‌توان گفت این متن، صرفاً یک گفت‌و‌گوی معمولی درباره یک سند بالادستی نیست، یک قصه است، یک داستان که به ما می‌گوید چرا و چطور ملتی رویاهای خود را از دست می‌دهد. ستاری‌فر حالا بازنشسته است و کناره گرفته از مسئولیت‌های مدیریتی و سیاسی، اما در دلش جز اندیشه ایران و خیال بهروزی ایرانیان چیزی نیست. همان اندیشه و رویایی که او را واداشت و به حرکت درآورد تا چنین سندی را تصویب کند، سندی که قبل از هرچیز متوازن‌سازی و بازتعریف ساختار حکمرانی را دنبال می‌کرد. اما درست در آغاز دولت پس از او، سازمان برنامه برچیده شد و تا امروز هم، اسم سازمان برنامه احیا شد، اما یک سازمان «تخصیص بودجه و اعتبار» باقی مانده است، سازمان تقسیم منابع و دیگر هیچ‌گاه یک سازمان توسعه‌ای نشد، آن‌طور سازمانی که محمد ستاری‌فر در این گفت‌و‌گو تشریح کرد.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar