روایت تحلیلگر آمریکایی از «مسئله اصلی مذاکرات»

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دانیل برومبرگ-رئیس مرکز دموکراسی و حکمرانی در دانشگاه جورج تاون| مدیر بنیاد تندرو دفاع از دموکراسیها، با نگرانی از گزارشهای اختلاف نظر در کاخ سفید در مورد سیاست ایالات متحده در قبال ایران، اخیراً هشدار داد که «به محض اینکه ایران احساس ناامیدی کند، از این اختلافات در آمریکا سوءاستفاده خواهد کرد.» این هشدار احتمالاً به واسطه سخنان استیون ویتکاف، فرستاده ارشد مذاکرهکننده کاخ سفید، مطرح شده است که روز دوشنبه، ۱۴ آوریل، اظهار داشت: «ایران نیازی به غنیسازی اورانیوم بیش از 3/67 درصد ندارد»، اما روز سهشنبه اعلام کرد که «ایران باید برنامه غنیسازی و تسلیحاتی هستهای خود را از بین ببرد.» در یک روز، او از موضعی که میتوانست مبنایی برای یک توافق مذاکرهشده باشد، به موضعی مشابه با تندروهای دولت آمریکا، مانند مایک والتز، مشاور امنیت ملی، چرخش کرد.
والتز اصرار دارد برچیدن کامل برنامه هستهای ایران تنها هدف قابل قبول است. همه اینها به کجا ختم میشود؟ در حالی که پیشبینی کردن در مورد دونالد ترامپ بسیار دشوار است اما گزارشهای مطبوعاتی متعدد (از جمله از ایران و اسرائیل) نشان میدهد که مذاکرات غیرمستقیم ۱۹ آوریل بین ایالات متحده و ایران در عمان پیشرفت داشته است.
همین امر در مورد آخرین دور مذاکرات در عمان در روز شنبه نیز صدق میکند که از سوی طرف آمریکایی «امیدوارانه اما محتاطانه» توصیف شد. اینکه ترامپ ممکن است بهرغم مخالفت مشاور امنیتی خودش، و البته مخالفت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، برای دستیابی به توافق تلاش کند، میتواند نشان دهد که او چقدر برای یک پیروزی در سیاست خارجی که خطراتی را به همراه دارد، بیتاب است. سوال بزرگتر این است که چنین توافقی در کجای یک استراتژی گستردهتر در خاورمیانه قرار میگیرد، یا اینکه آیا چنین استراتژیای اصلاً در شرف وقوع است یا خیر.
مزایای بالقوه یک توافق
منتقدان توافق با ایران احتمالاً ادعا خواهند کرد که ایران تقلب خواهد کرد - اگرچه تهران به توافق ۲۰۱۵ پایبند بود - یا اینکه خواهند گفت که با توجه به اینکه مذاکرات منحصراً بر مسائل هستهای متمرکز است، این توافق برنامه موشکی ایران را پوشش نمیدهد. آنها همچنین استدلال خواهند کرد که کاهش تحریمها میتواند به ایران فرصتی برای احیای استراتژی «محور مقاومت» بدهد که اخیراً به شدت آسیب دیده است.
چنین معایب احتمالی باید در برابر مزایای بالقوه یک توافق جدید سنجیده شود؛ حتی برای اسرائیل و به ویژه ایالات متحده که همچنان با یک دشمن قدرتمند و غیرقابل اعتماد روبهرو خواهند بود. یک توافق، تندروها را در هر دو طرف تضعیف میکند. توافق میتواند دولت جوان مسعود پزشکیان را که علاقه بیشتری به تعامل و گفتوگو با غرب دارد تقویت کند و دست تندروها در ایران را ببندد.
البته احیای بخت اصلاحطلبان منجر به دموکراسی لیبرال در ایران نخواهد شد. با این حال، میتواند به تغییر قدرت داخلی منجر شود که باعث کاهش فشار سیاسی در داخل و تعامل گستردهتر در خارج از کشور میشود و در حالی که استعفای محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق، در دوم مارس از سمت معاونت راهبردی ریاستجمهوری، نشاندهنده نفوذ پایدار تندروها است، یک توافق هستهای همچنین میتواند به رئیسجمهور مسعود پزشکیان کمک کند تا با محافظهکاران جریان اصلی ارتباط برقرار کرده و در نتیجه ائتلاف بالفعل خود را گسترش دهد و همه اینها در حالی است که میتواند حمایت رهبر معظم ایران را نیز حفظ کند.
علاوه بر این، یک توافق در واقع ممکن است خطراتی را که قطعاً با هرگونه تلاش برای ایجاد یک گزینه موثر سلاحهای هستهای برای ایران به همراه خواهد داشت، کاهش دهد. اگرچه ایران اورانیوم غنیشده کافی برای ساخت یک بمب دارد - و طبق برخی گزارشها، ممکن است برای ساخت چهار یا پنج بمب دیگر کافی باشد - اما هنوز گامهای پیچیدهای (مانند آزمایش) وجود دارد که ایران باید برای ساخت یک سیستم جامع که بتواند ظرفیت «ضربه دوم» را فراهم کند و مانع حمله اسرائیل شود، بردارد. در حالی که تخمینها در مورد مدت زمان این امر متفاوت است، تلاش برای حرکت در این مسیر، حمله گستردهای از سوی ایالات متحده و اسرائیل را تحریک خواهد کرد. این آخرین چیزی است که مقامات عالیرتبه در ایران میخواهند.
در واقع، گزارشهای مطبوعاتی حاکی از آن است که اسرائیل در ماه مه در حال آماده شدن برای انجام چنین حملهای بود، اما ترامپ و تعداد انگشتشماری از مقامات امنیتی در آمریکا مانع از انجام این کار شدند. به طور متناقضی، ایران و ایالات متحده به دلیل تمایل مشترکشان برای جلوگیری از یک جنگ منطقهای گستردهتر که میتواند هزینههای متعددی داشته باشد، به هم نزدیک شدهاند. با توجه به اینکه حدود 20 درصد از نفت و گاز مورد نیاز جهان از خلیج فارس میگذرد و با توجه به اینکه سیاست تعرفهای ترامپ بلوایی جهانی به بار آورده است، سناریوی عدم توافق میتواند ایالات متحده، اسرائیل و ایران را به سمت یک درگیری نظامی مداوم سوق دهد که زمینه را برای یک بحران اقتصادی بینالمللی فراهم میکند.
خلاصه اینکه، یک توافق به ایران کمک بسیار ضروری برای خروج از مسیر خطرناکی را میدهد که برنامه غنیسازی شتابیافته خودش به ایجاد آن کمک کرده است. در نهایت، بسیاری از کارشناسان نظامی ایالات متحده این سوال را مطرح کردهاند که آیا چنین حملهای میتواند برنامه هستهای ایران را برای همیشه نابود کند یا خیر؟ اگرچه این حمله میتواند این برنامه را برای چند سال به عقب برگرداند، اما میتواند باعث تصمیم ایران برای خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و بازسازی برنامه هستهای خود بدون محدودیتهای هیچ نظام بینالمللی کنترل و بازرسی شود. چنین تحولی میتواند باعث ایجاد یک مسابقه تسلیحاتی متعارف و حتی هستهای با بسیاری از همسایگان عرب شود. این چیزی نیست که بسیاری از ایرانیها بخواهند.
معامله جایگزین استراتژی منسجم ایالات متحده نیست
مایکل اورن، سفیر سابق اسرائیل در ایالات متحده، اخیراً در صفحه Substack خود با عنوان «Clarity» استدلال کرد که با توجه به احتمال بسیار واقعی که نمایندگان آمریکایی و ایرانی در حال مذاکره برای یک توافق هستهای جدید هستند، اسرائیل باید «برای بدترین حالت آماده شود» و «تضمینهای امنیتی محکم ایالات متحده را دریافت کند... مبنی بر اینکه [اسرائیل] همیشه ابزار دفاع از خود در برابر تجاوز ایران را خواهد داشت.
ما باید برای اولین بار اجازه خرید بمبافکنهای استراتژیک و آموزش خدمه خود برای پرواز با آنها را داشته باشیم.» این سخنان قابل توجه، شکست کامل اسرائیل در استفاده از قدرت نظامی خود برای پیشبرد یک استراتژی دیپلماتیک منطقهای و جهانی که حمایت ایالات متحده، اروپا و حتی روسیه و چین را داشته باشد، برجسته میکند. همانطور که آرون دیوید میلر و استیون سیمون اخیراً استدلال کردهاند، اسرائیل اکنون ممکن است قدرت هژمون منطقهای باشد.
اما با به نمایش گذاشتن قدرت نظامی خود در سوریه، لبنان، ایران و بیش از همه غزه، اهداف احزاب برتریطلب یهودی مسیحایی را نیز پیش برده است که میخواهند یک حکومت دینی را در داخل کشور، اشغال دائمی بیش از سه میلیون فلسطینی و تبعید حدود دو میلیون انسان نگونبخت در غزه را تحمیل کنند. به نظر میرسد ترامپ آماده پذیرش این نسخه از هژمونی اسرائیل است. اما بعید است که او تمام سلاحهایی را که اسرائیل درخواست خواهد کرد، فراهم کند.
با این حال، مقاومت او در برابر تأمین مهمات «سنگرشکن» که اسرائیل برای نفوذ به عمیقترین تأسیسات هستهای ایران به آن نیاز دارد، نشاندهنده یک دیدگاه منطقهای گستردهتر نیست. ترامپ فراتر از حفظ توافقنامههای ابراهیم بین اسرائیل و امارات متحده عربی، بحرین و مراکش، هیچ برنامه بزرگتری جز تلاش برای دور نگه داشتن ایالات متحده از جنگهای خاورمیانه ندارد.
اما همانطور که تصمیم اخیر او برای خروج نیمی از نیروهای آمریکایی درست همزمان با گسترش داعش در سوریه نشان میدهد، او ممکن است مجبور شود با منطقهای که به سمت هرج و مرج میرود، مقابله کند، بهگونهای که این روند ممکن است او را مجبور به تغییر مسیر یا انجام اقدامات نظامی کند که میتواند منجر به درگیری گستردهتری شود. در حالی که او برای سفر اواسط ماه مه به عربستان سعودی، امارات و قطر آماده میشود، رهبران خلیج فارس از سیاست خارجی اغلب دمدمیمزاج ترامپ که در حال تشویق به آنچه نسلکشی و جنایات جنگی در غزه میدانند، اطمینان نخواهند داشت.
در واقع، اگرچه توافق هستهای به سیاهچاله جنگ منطقهای ترجیح داده میشود، اما جایگزینی برای یک استراتژی منسجم ایالات متحده نیست. این خطرات در دیپلماسی تاکتیکی که توسط رئیسجمهور جو بایدن به نمایش درآمد، نشان داده شدهاند. اما ترامپ به اندازه سلف خود به یک استراتژی روشن پایبند نیست. برعکس، به نظر میرسد آنچه برای ترامپ بیشترین اهمیت را دارد، کسب قدرت و نمایش دادن آن است. رهبران ایران این واقعیت را درک میکنند و بنابراین ممکن است مایل باشند تمایل او را برای کسب حداقل یک «برد» برای رسیدن به توافق، بپذیرند.
با پایان دور سوم مذاکرات، به نظر میرسد که پیشرفت کافی برای ادامه مذاکرات حاصل شده است. شکی نیست که مسئله غنیسازی بزرگترین مانع بر سر راه توافق خواهد بود. علاوه بر این، مخالفان توافق در اسرائیل، ایران و ایالات متحده از هر فرصتی برای خراب کردن مذاکرات استفاده خواهند کرد. چه انفجار ۲۶ آوریل در بندر شهید رجایی ایران نتیجه خرابکاری باشد و چه یک حادثه غمانگیز، این انفجارها یادآوری میکنند که چشمانداز یک درگیری منطقهای گستردهتر که مذاکرات را به جریان انداخته است، همچنان یک تهدید واقعی است.