سرمقاله اعتماد/ آیا توافق پایدار میان ایران و آمریکا ممکن است؟

اعتماد/ «آیا توافق پایدار میان ایران و امریکا ممکن است؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم عارف دهقاندار است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مقدمه-دیپلماسی هستهای میان ایران و ایالات متحده بار دیگر به یکی از محورهای اصلی سیاست بینالملل تبدیل شده است. اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره پیشرفت در مذاکرات هستهای، همراه با تایید نسبی این خوشبینی از سوی دیپلماتهای ایرانی و میانجیهای عمانی، نشانههایی از احتمال توافق را به نمایش میگذارد. با این حال، در پس این خوشبینی محتاطانه، موانع عمیق و پیچیدهای نهفته است که ریشه در دو دهه تجربه دیپلماتیک ناکام میان دو طرف دارد. اصرار دولت فعلی ایالات متحده بر خواستههای حداکثری، نظیر توقف کامل غنیسازی اورانیوم، امکان رسیدن به یک توافق حداقلی را دشوار کرده است.
موانع دیپلماسی هستهای: اصرار بر خواستههای غیرواقعبینانه از سوی امریکاییها - یکی از اساسیترین چالشهای مذاکرات هستهای میان ایران و امریکا در شرایط فعلی، مواضع و زیادهخواهیهای امریکاییها در بحث غنیسازی اورانیوم در ایران است . این سیاست که از زمان دولت جورج بوش نیز وجود داشته، از منظر فنی و سیاسی قابل نقد است. اگر واقعا هدف امریکاییها بر اساس آنچه ترامپ میگوید، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است، این امر میتواند از طریق محدودیتهای قابل راستیآزمایی و بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی تامین شود. همچنین باید توجه داشت که این خواسته با نادیده گرفتن حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای بر اساس معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) در تضاد است. دادههای تاریخی نشان میدهند که سیاست فشار حداکثری نه تنها ایران را به تسلیم وادار نکرده، بلکه مقاومت آن را تقویت کرده است. برای نمونه، تعداد سانتریفیوژهای ایران از 164 عدد در سال 2003 به بیش از 19 هزار در زمان امضای برجام در سال 2015 افزایش یافت. لذا اظهارات چهرههایی همچون ویتکاف که بر لزوم برچیدن کامل تاسیسات هستهای کلیدی ایران نظیر نطنز و فردو تاکید دارند، نشاندهنده رویکرد غیرواقعبینانه امریکاییها در این مذاکرات است.
پیامدهای سیاست تقابلی از سوی امریکا - تداوم سیاستهای مبتنی بر فشار حداکثری و اصرار بر خواستههای غیرقابل تحقق، نه تنها در محدودسازی برنامه هستهای ایران ناکام بوده، بلکه به پیشرفتهای چشمگیر این برنامه منجر شده است. عدم پذیرش پیشنهاد جامع ایران در سال 2003 که شامل محدودیتهایی بر برنامه هستهای بود، به توسعه توانمندیهای هستهای ایران انجامید. ایران سطح غنیسازی اورانیوم را تا میزان 60 درصد افزایش داد و در این مسیر از سانتریفیوژهای پیشرفته استفاده کرد. لذا هیچ یک از دولتهای امریکا موفق به توقف برنامه هستهای ایران نشدند . تهدیدات ضمنی اخیر دونالد ترامپ مبنی بر عدم لغو تحریمها مگر در صورت توقف کامل فعالیتهای هستهای ایران و اشاره تلویحی به گزینه نظامی با مشارکت اسراییل، پیچیدگی اوضاع را در شرایط فعلی دوچندان کرده است و نشان از عدم درک وی از توانمندیهای بومی هستهای ایران دارد. این رویکرد، اگرچه ممکن است با هدف کسب امتیازات بیشتر یا جلب حمایت لابیهای طرفدار اسراییل در میان جمهوریخواهان اتخاذ شده باشد، اما میتواند مذاکرات را به شکست بکشاند.
بازدارندگی هستهای نهفته ایران: اهرم استراتژیک در برابر تهدیدات نظامی- از منظر نظری، بر اساس چارچوبهای بازدارندگی در روابط بینالملل، راهبرد «بازدارندگی هستهای نهفته» یا قرار گرفتن ایران در «آستانه هستهای» سطح قابل توجهی از بازدارندگی در برابر تهدیدات نظامی از سوی اسراییل و ایالات متحده ایجاد کرده است. این بازدارندگی که از پیشرفتهای فنی و دانش بومی هستهای ایران ناشی میشود، به عنوان اهرمی استراتژیک عمل میکند. هرگونه توافقی که منجر به برچیدن کامل غنیسازی در ایران شود، خطر حمله نظامی به ایران را افزایش میدهد، زیرا توان بازدارندگی طبیعی ایران را از بین میبرد. بنابراین، ایران تحت هیچ شرایطی نباید چنین خواستهای را بپذیرد. این وضعیت، طرفهای مقابل را ملزم میکند با احتیاط بیشتری عمل کنند، زیرا هرگونه ارزیابی نادرست میتواند به تشدید بحران و حتی تغییر در دکترین هستهای ایران منجر شود.
چشمانداز پیشرو و محدودیتهای دیپلماتیک- مکانیسم ماشه در توافق برجام که به اعضای این توافق اجازه میدهد تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را بدون حق وتو بازگردانند، یکی از چالشهای کلیدی پیش روی مذاکرات است. فعالسازی این مکانیسم پیش از انقضای مهلت آن در اکتبر 2025، پیامدهای جدی برای کشورهای غربی به همراه خواهد داشت.
ایران اعلام کرده است که در صورت فعالسازی این مکانیسم، از برجام و حتی معاهده NPT خارج خواهد شد و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را اخراج میکند. این اقدام سرعت برنامه هستهای ایران را افزایش خواهد داد و دیگر امکان راستیآزمایی برای طرفهای غربی وجود نخواهد داشت . برای کشورهای اروپایی (فرانسه، آلمان، بریتانیا)، این سناریو شرایط را پیچیدهتر کرده و حتی میتواند منجر به تغییر دکترین موشکی ایران شود و جمهوری اسلامی را به این سمت سوق دهد که برد موشکهایش را افزایش دهد. لذا تشدید تنشها میتواند به فروپاشی کامل دیپلماسی و حرکت به سوی افزایش تنش منجر شود که هزینههای امنیتی سنگینی برای غرب به همراه خواهد داشت. وضعیت کنونی مذاکرات هستهای ایران و امریکا در مرحلهای حساس قرار دارد. اصرار امریکا بر خواستههای غیرواقعبینانه، تناقض در اظهارات و تهدیدهای آشکار، مسیر دیپلماسی را با چالشهای جدی مواجه کرده است. حتی در صورت دستیابی به توافق، پایداری آن به رفتار آتی امریکا در عمل به تعهداتش بستگی دارد. دانش هستهای بومی ایران، که طی دههها توسعه یافته، قابل حذف نیست و هرگونه عقبنشینی یا توافق به معنای نابودی این توانمندی نخواهد بود. اگر ایران نتواند از مزایای اقتصادی توافق احتمالی بهرهمند شود، میتواند به سرعت به وضعیت کنونی بازگردد و حتی تجدیدنظر در دکترین هستهای خود را در دستور کار قرار دهد.
جمعبندی- در نهایت، با توجه به تحلیلهای ارایه شده، به نظر میرسد که تنها راه برونرفت از بنبست کنونی، اتخاذ رویکردی واقعگرایانه از سوی سیاستمداران امریکایی در این مذاکرات است. این رویکرد مستلزم پذیرش حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای و تمرکز بر محدودیتهای قابل راستیآزمایی به جای خواستههای حداکثری است. ایالات متحده باید از تجربههای گذشته درس بگیرد و از سیاستهایی که به تشدید تنشها منجر میشود، اجتناب کند. در غیر این صورت، خطر فروپاشی دیپلماسی و حرکت به سوی افزایش تنش افزایش خواهد یافت که هزینههای قابل توجه و استراتژیک برای امریکاییها خواهد داشت. بازدارندگی هستهای نهفته ایران، به عنوان یک واقعیت استراتژیک، باید در معادلات مذاکراتی مورد توجه قرار گیرد تا توافقی پایدار و متوازن حاصل شود که از تشدید بحران جلوگیری کرده و امنیت منطقهای و جهانی را تقویت کند.