یک پژوهشگر: نهاد دینی و ملیت به یکدیگر نیاز دارند

ایران/متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مصاحبه با محسن حسام مظاهری پژوهشگر مطالعات اجتماعی دین و تشیع
جنابعالی از ضرورت احیا و بازتولید امر ملی در «مناسک دینی» گفتید. اما این امر پیچیده است. این اتفاق چطور ممکن خواهد بود؟
یک نکته مهم این است که مناسک دینی ویژگی بازتابی دارند، به این معنی که بازتابدهنده دغدغهها، نظام مسائل و منافع جامعه در هر دورهاند. به بیان دیگر، مناسک در هر دوره تاریخی آیینهای از وضعیت اجتماعی همان دوره هستند. این بازتاب بویژه در بخشهایی از جامعه که تعلقات مذهبی قویتری دارند واضحتر دیده میشود. در هر دوره، نهادهای حاکمیت، روحانیت و سایر کنشگرانی که در شکلگیری فضای مذهبی و فرهنگ دینی اثرگذارند، نقش مهمی در این زمینه دارند. هرچه «امر ملی» در میان این گروههای اثرگذار و بدنه دینداران بیشتر مطرح باشد، بازتاب آن را در مناسک دینی نیز مشاهده میکنیم. در دیگر عرصهها نیز چنین است. در دو سه دهه اخیر، شاهد تحولاتی در گفتمان دینی بودهایم. به این معنی که گفتمان «اسلام ایران» بهتدریج جای خود را به گفتمان «اسلام اسلام» و حتی «شیعه شیعه» داد. توسعه مناسک دینی، بویژه در دو دهه اخیر با شتاب چشمگیری همراه بود و با تقویت سویههای مذهبی شیعی همراه شده است. همچنین بهمرور، گفتمان شیعی غلیظتر، مناسک مذهبی پررنگتر و تمایزات هویتی برجستهتر شدهاند. این تحولات در مناسک نیز بازتاب یافته و منجر به رشد مناسکی شد که بهصورت انحصاری شیعی هستند. تریبونها و گفتارهایی که صرفاً ادبیات شیعی را دنبال میکنند، نیز تقویت شدهاند. برپایه چنین پیشینهای، برای احیا و بازسازی مناسک مذهبی با محوریت امر ملی، ابتدا باید این تحول در جامعه، بویژه در میان جامعه مذهبی و نیروهای اثرگذار در فرهنگ دینی رخ دهد. تا زمانی که مسأله ملی، هویت ملی و ایرانیت، در میان روحانیت، نمایندگان گفتمان دینی و حاملان این گفتمان موضوعیت نیابد، نمیتوان انتظار بازتاب آن را در مناسک دینی داشت. به همان میزان که این مفاهیم در جامعه غایب باشند، انعکاس آنها نیز در مناسک دیده نخواهد شد. بنابراین، این فرآیند پیچیده از خود مناسک آغاز نمیشود، بلکه مناسک، نتیجه تحولاتی هستند که در جامعه و گفتمان دینی رخ میدهند.
شواهد تاریخی پیوند میان دو عنصر ملت و مذهب یا ملت و اسلام، در تاریخ ایران چه بوده است؟
نمونههای تاریخی فراوانی داریم. از دوران صفویه به این طرف، بجز چند مقطع کوتاه، گفتمان مسلط در ایران، پیوند نهاد سلطنت و دیانت بوده است. این دو، مقوم و پشتیبان همدیگر بودند. شاهان ایرانی از صفویه به بعد، حتی در دوره پهلوی خودشان را شاه مملکت شیعه معرفی میکردند که حافظ منافع شیعیان است. در امتداد چنین پیوندی، عنصر وطن و ملیت هم با باور دینی پیوستگی یافتهاست که تبلور آن را در مقوله تشیع ایرانی میبینیم. به همین جهت است که در ادوار مختلف و مواقعی که کشور نیاز به بسیج اجتماعی دارد،ادبیات دینی متناسب تولید شده و مناسک این نقش را برعهده میگیرند. از جنگ چالدران گرفته تا جنگهای ایران و روس و نمونه نزدیکتر جنبش مشروطه. عنصر میهن در مناسک و ادبیات مذهبی و منبرها مشهود و پررنگ است. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، پیوند دیانت و سلطنت طبعا شکسته میشود و ادبیاتی به عنوان گفتمان مذهبی رسمی حاکم میشود که مبتنی بر اسلام سیاسی است که یکی از ویژگیهایش جهانگرایی و فراملیگرایی، یا به تعبیر دیگر امتگرایی است. گفتمانی که کمتر به عنصر ملیت توجه نشان میدهد. به همین جهت در دهههای اخیر با غیبت امر ملی در ادبیات مذهبی و مناسکی مواجه بودهایم.
باتوجه به این شواهد تاریخی، پیوند یا ارتباط دو عنصر مذهب و ملیت را در طول تاریخ ایران چطور میتوان تعریف کرد؟
در طول تاریخ، هرگاه جامعه با موقعیتی مواجه شد که هویت و منافع ملی در معرض خطر قرار گرفت، نیروهای مذهبی هم به همان اندازه درگیر این مسأله شدند. چرا که آنان منافع یا اقتضائات مذهبی را با منافع ملی در پیوند میدیدند و این پیوند در آیینها و مناسک نیز بازتاب مییافت. همانطور که اشاره شد، در مقاطعی شاهد آیینها و ادبیات مذهبی هستیم که عنصر ملیت و منافع ملی در آنها بسیار برجسته و پررنگ است. به گمان من، این اتفاق در زمان کنونی نیز میتواند رخ دهد. به دلایل مختلف، بستر برای احیا و بازسازی گفتمان که پیشینه تاریخی دارد، مهیا شده است.
اگر امر ملی و امر دینی در مغایرت یا در تضاد باهم تعریف شوند، پیامد آن برای هر دو حوزه چه خواهد بود؟
ببینید! علی رغم تحولات گسترده و عمیقی که جامعه ایرانی در این چند دهه تجربه کرده و نیز تحولاتی که نهاد دین جامعه ایران تجربه کرده است، اما همچنان شواهد و پژوهشها نشان میدهند که عنصر دین، عنصری اثرگذار در جامعه است و نمیشود بدون توجه به نهاد دین از امر دینی سخن گفت. در چنین جامعهای نه نهاد دین مستغنی از امر ملی و ملیت است و نه میتوانیم بدون توجه به موقعیت و مسائل نهاد دینی، امر ملی را به طور کامل محقق کنیم. در چنین شرایطی اگر در توازن و تعادل میان این دو نهاد اختلال ایجاد شود، آسیب این امر متوجه هر دو خواهد بود. به عبارت دیگر، هم نهاد دینی به ملیت نیاز دارد و هم ملیت برای دوام و قوام خود نیازمند نهاد دینی است. این موضوعی است که تجربه تاریخی ما آن را تأیید میکند.