منتقدی از درون در پی شفافیت

شرق/ متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
درگذشت احمد توکلی در اول مرداد ۱۴۰۴، بیش از آنکه پایان زندگی یک سیاستمدار اصولگرا باشد، فرصتی است برای بازخوانی مسیری متفاوت در دل ساختار رسمی جمهوری اسلامی؛ مسیری که در آن، تعادل میان تعلق جناحی و نقد درونی با دشواری اما پایدار حفظ شد و حتی به نقد از مواضع و تصمیمات خود نیز رسید. توکلی یکی از معدود چهرههایی بود که همزمان با پایبندی به اصول محافظهکارانه اقتصادی و سیاسی، در بزنگاههایی که سکوت انتخاب رایج بود، صدایش را بلند کرد؛ نه علیه ساختار حاکمیت، بلکه در دفاع از عدالت و سلامت قدرت.
او در دهههای پایانی عمر خود نه صرفا سیاستمدار، که کنشگری مدنی با ریشههای عمیق در تجربه قدرت بود؛ تجربهای که او را با تمام پیچیدگیها و خطاهایش مواجه کرد، اما از تلاش برای اصلاح درون نظام بازنداشت. با خاموشی توکلی، بخشی از حافظه انتقادی و عدالتخواهانه درون حاکمیت، که دغدغه شفافیت، عدالت و مسئولیتپذیری داشت، به پایان مسیر خود رسید.
احمد توکلی در سال ۱۳۳۰ در بهشهر به دنیا آمد. خانوادهای مذهبی و بازاری با پیشینهای که به تجار اصفهان و قفقاز بازمیگشت. دوران دانشجوییاش در دهه ۴۰ و ۵۰ با فعالیتهای انقلابی و تجربه زندان در دوره پهلوی همراه بود. برخلاف برخی همنسلانش، او در زندان از سازمان مجاهدین خلق گسست و به قرائتی اسلامی از انقلاب نزدیک شد. پس از انقلاب در سطح محلی و ملی مسئولیتهایی در حوزه قضائی و امنیتی پذیرفت و در دولت اول میرحسین موسوی به وزارت کار رسید؛ اما آنجا نیز نخستین نشانههای ناسازگاری با مصالحهگراییهای مرسوم خود را نشان داد و پس از مدتی استعفا داد و به فعالیت رسانهای و کنش مدنی روی آورد. البته او سودای پاستور هم داشت اما ناکام ماند و به نمایندگی مجلس و درنهایت عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام اکتفا کرد.
توکلی در دهه ۶۰ روزنامه «رسالت» را تأسیس کرد؛ رسانهای که از جناح راست سنتی آغاز کرد اما به تدریج رنگ عقلانیت و نقد درونی به خود گرفت. بعدها وبسایت «الف» و نهایتا «دیدهبان شفافیت و عدالت» را بنیان گذاشت؛ نهادی مدنی و مستقل که مبارزه با فساد و رانتخواری و پیگیری پروندههای اقتصادی را در دستور کار خود قرار داد. این تلاشها باعث فاصلهگیری بسیاری از همقطاران اصولگرایش شد، نه به دلیل تغییر ایدئولوژیک، بلکه به این دلیل که توکلی حاضر نبود چشم بر فساد و تبعیض ساختاری ببندد.
با همین دستفرمان و در قالب دیدهبان شفافیت، او صدایش را علیه نارساییهای درون بلند کرد و عملکرد دولتهای مختلف و چهرههای نزدیک به جناح خود را به نقد کشید. توکلی اهل بازاندیشی بود و در نوشتهها و گفتوگوهایش بارها از مواضع پیشین خود فاصله گرفت؛ از حمایتهای سابق مانند حمایتی که سبب ورود محمود احمدینژاد به پاستور شد تا سیاستهایی اقتصادی که در نهایت متهم هستند که به تشدید ناترازیها ختم شدند.
از جمله نقدهای جدی به توکلی، نقش او در مجلس هفتم بود که در همراهی با همفکرانش مانند حدادعادل و الیاس نادران قوانین تثبیت قیمتهای انرژی را تصویب کردند؛ قوانینی که امروز به عنوان یکی از عوامل ناترازیهای بحرانی انرژی و آب در اقتصاد ایران شناخته میشوند. همچنین طرح قانون کاری که در عمل ضد اشتغال بود و حمایت از بهره اسمی پایین در نظام بانکی که منجر به بحرانهای بانکی شد، از نقاط ضعف سیاستگذاری اقتصادی او محسوب میشود. اما توکلی در دفاع از خود تأکید داشت که در آن دوره فقط فرصت کوتاهی به مدیران دولتی داده شده بود تا برای کاهش قیمت کالاها برنامهای ارائه دهند و او هرگز طرفدار تثبیت قیمتهای غیرعلمی نبوده است.
در سالهایی که کمتر کسی در دل ساختار از عدالت اقتصادی و تبعیض سخن میگفت، توکلی صدایش را بلند کرد. پروندههای فساد را پیگیری کرد، به دادگاه رفت، شکایت کرد و در نهایت تن به سکوت نداد. برخی او را مصلح میدانستند نه انقلابی؛ چراکه دغدغهاش جلوگیری از فاصلهگرفتن انقلاب از عدالت و شفافیت بود. او در گفتار چندان نرم نبود اما انسانی اهل تأمل، گفتوگو و مهمتر از همه اعتراف به خطا بود؛ سیاستمداری که روزی موضعی تند گرفت و سالها بعد همان مواضع را نقد کرد. با وجود پیوندهای خانوادگیاش با لاریجانیها و ازدواج پسرش با دختر زیباکلام، توکلی مستقل و بیپروا در نقد عدالتخواهی ایستاد. در سالهای آخر، بیماری پارکینسون به جانش افتاد، اما تا توان داشت نوشت، پیگیری کرد و در برابر ساختن اسطورهای بیخطا از خودش ایستاد.
احمد توکلی، بیش از آنکه یک سیاستمدار باشد، نمادی از منتقد درونساختاری بود؛ صدایی که نشان داد حتی در دل ساختار میتوان صادقانه از عدالت و شفافیت دفاع کرد و از ملاحظات جناحی فراتر رفت. او با تمام ضعفها و قوتهایش، تصویری انسانی از سیاستورزی مسئولانه و متعهد ارائه داد؛ تصویری که امروز در فضای سیاست ایران کمیاب است.
مرگ توکلی پایان یک چهره سیاسی نیست، بلکه خاموشی یکی از آخرین نسلهایی است که قدرت را نه صرفا ابزاری برای حکومت، بلکه مسئولیتی تاریخی و اخلاقی میدیدند. نسلهایی که هنوز معنی «نقد درونی» را میفهمیدند، هنوز به درد مردم گوش میسپردند و هنوز باور داشتند سیاستورزی، بازی قدرت نیست، تعهد، مسئولیت و گاهی هزینهدادن است.
اگرچه پیکر او در خاک آرام میگیرد اما نام احمد توکلی، با وجدان سیاسی فعال و صداقت در نقد خود، زنده خواهد ماند. انسانی درگیر با واقعیت، نه اسطورهای بیخطا، بلکه منتقدی که هرگز از عدالت کوتاه نیامد.