خاکستر مذاکرات تهران-واشنگتن در دست اروپا

شرق/متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عبدالرحمن فتح الهی| طیفی از ناظران باور دارند که نشست روز جمعه ایران با تروئیکای اروپایی (بریتانیا، فرانسه و آلمان) و اتحادیه اروپا در کنسولگری ایران در استانبول بهمثابه نقطه عطفی در دیپلماسی هستهای پس از حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران عمل کرده است. این حملات، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا را متوقف و همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تعلیق کرد. کاظم غریبآبادی و مجید تختروانچی، معاونان وزیر خارجه ایران، در نشست روز جمعه با انتقاد از حمایت اروپا از این تجاوزات، خواستار پاسخگویی شدند. محور اصلی نشست، بحث بر سر آینده مکانیسم ماشه بود که اروپا تهدید به فعالسازی آن تا پایان آگوست 2025 کرده است. ایران این تهدید را غیرقانونی دانسته و هشدار داده که ممکن است از معاهده انپیتی خارج شود. رفع تحریمها نیز مطالبه کلیدی ایران بود؛ درحالیکه اروپا پیشنهاد تمدید ششماهه مهلت ماشه را مشروط به همکاری ایران با آژانس و مذاکره با آمریکا مطرح کرد. گفته میشود ایران این شروط را رد نکرده، اما بر حق غنیسازی و رفع تحریمها تأکید دارد. همزمان ایران با سفر هیئت فنی آژانس به تهران (بدون بازدید از تأسیسات) و آغاز همکاریهای فنی با آژانس موافقت کرد که نشاندهنده رویکرد دیپلماتیک محتاطانه است. رافائل گروسی از این تصمیم استقبال کرد، اما بر شفافسازی درباره ذخایر اورانیوم تأکید دارد. نکته کلیدی دیگر اینکه نشست استانبول با توافق برای ادامه رایزنیها پایان یافت، اما اختلافات عمیق پابرجاست. چشمانداز آینده به توانایی اروپا در ارائه تضمین برای رفع تحریمها، موضع آمریکا در مذاکرات غیرمستقیم و نتایج سفر آژانس بستگی دارد. ایران نیز با حفظ موضع قاطع اما دیپلماتیک، به دنبال احقاق حقوق خود و جلوگیری از تشدید تنشهاست.
برای تحلیل آنچه در استانبول گذشت و نیز واکاوی آینده مذاکرات ایران و اروپا، به گفتوگویی با ابوالقاسم دلفی نشستهایم. سفیر اسبق ایران در فرانسه در این گپوگفت باور دارد نفس برگزاری نشست استانبول بعد از تجاوز اسرائیل و آمریکا، یک گام مثبت و رو به جلو است و باید مذاکرات موازی ایران با اروپا و آمریکا در دستور کار تهران باشد. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گفتوگو با سفیر پیشین کشورمان در صربستان، بلژیک، کلمبیا و شیلی است.
جناب دلفی، نشست معاونان وزرای امور خارجه ایران و تروئیکای اروپا و اتحادیه اروپا روز جمعه در استانبول برگزار شد. از اظهارات مقامات کشور و همچنین اروپاییها یک وضعیت مبهم به دست آمده است: نه میتوان خیلی خوشبین بود و نه بدبین. برگزاری این نشست و همچنین ادامه گفتوگوها با مقامات اروپایی چه معنایی میدهد؟ اساسا ما در چه نقطهای از دیپلماسی هستهای بعد از جنگ ۱۲روزه قرار داریم؟
اینکه واقعا بخواهیم بفهمیم خروجی نشست استانبول چیست، باید به تفاوتهای آن با چند دور مذاکره قبلی ایران و اروپا برگردیم.
تفاوتش در چیست؟
تفاوتش در این است که برخلاف ادوار پیشین مذاکرات که سعی نمیشد گفتوگوهای موازی با مذاکرات مسقط با اروپاییها شکل بگیرد، این بار به نظر میرسد خود آمریکاییها بعد از تجاوز ۱۲روزه و توقف هرگونه پروسه دیپلماتیک با ایران، تلاش کردهاند از کانال اتحادیه اروپا، آلمان، فرانسه و انگلستان، یک دور جدید از مذاکرات را در قبال پرونده هستهای ایران در پیش بگیرند. این در حالی بود که دونالد ترامپ تا پیش از این، اروپاییها را از مذاکرات هستهای ایران کنار گذاشته بود و سعی میکرد امتیاز هرگونه توافقی را به نام خود ثبت کند و متأسفانه ما هم بر همین اساس، هیچگاه سعی نکردیم در کنار مذاکرات با آمریکا، گفتوگوهای موازی را با اروپاییها در دستور کار قرار بدهیم تا به این نقطه نرسیم. کمااینکه من در چند گفتوگو با روزنامه «شرق»، بارها بر این نکته تأکید کردم که نباید گفتوگو با اروپا از دستور کار خارج شود.
به گفته عراقچی، این اروپا نبود که عملا مذاکره با تهران را بینتیجه میگذاشت؟
این سؤالی است که قبلتر هم از من پرسیده بودید و من هم بارها گفته بودم که اساسا در سیاست خارجی باید بر مبنای تلاشهای دیپلماتیک به دنبال نتیجه بود. نمیتوان از یک طرف برای اروپاییها خطونشان کشید و از طرف دیگر دوست داشت که در مذاکرات، عملا منافع خودشان را کنار بگذارند. همانطور که گفتم، آمریکاییها و شخص ترامپ، اروپا را از مذاکرات کنار گذاشتند تا امتیاز هرگونه توافقی به نام او ثبت شود، اما ما نباید براساس فرمت آمریکاییها عمل میکردیم و این اشتباه بزرگ ما بود. اکنون هم میبینید که همین اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی براساس دستور کار ایالات متحده به دنبال کلیدزدن مذاکرات با ما هستند که دور جدید آن در روز جمعه و در استانبول برگزار شد. بنابراین برخلاف مذاکرات مسقط که تقریبا هماهنگی جدیای بین اروپا و آمریکا وجود نداشت، این بار هر دو طرف در یک هماهنگی کامل با همدیگر، مذاکرات استانبول را با تهران کلید زدهاند؛ چون مقامات آمریکایی عنوان کردند هم در مورد پیشبرد مذاکرات و هم درباره فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامهها علیه ایران، هماهنگی جدی بین دو طرف (اروپا و آمریکا) وجود دارد. یعنی یکی از نتایج تجاوز ۱۲روزه اسرائیل و آمریکا این بود که علاوه بر عدم محکومیت اروپا پیرامون این حملات، نوعی هماهنگی دیپلماتیک بین همه علیه ایران شکل گرفته است که از همه ابزارهای ممکن برای رساندن تهران به نقطه مد نظر غربیها استفاده کنند.
این تغییر مسیر نکته مثبت است یا منفی؟ واقعا ما در چه نقطهای قرار داریم؟
اینکه این نکته مثبت است یا منفی، بستگی به این دارد که ما روز جمعه در استانبول چه گفتیم و چه شنیدیم.
باز برگشتیم به سؤالم نخست؛ چون از فحوای کلام مقامات اروپایی و ایرانی نمیتوان نه برداشت خیلی مثبت و خوشبینانهای از مذاکرات داشت و نه برداشت منفی...
نکته شما درست است. طبق روال معمول، خیلی جزئیات مذاکرات در اختیار رسانه و افکار عمومی قرار نگرفت و همه چیز در سطح یک کلیگویی مطرح شد، اما در مجموع و به نظر من، تعیین مسیر پیشرو تا حد بسیار زیادی دست خود ایران است. به هر حال بعد از تمام فرازونشیبها و پیچیدگیها و بعد از تجاوز ۱۲روزه، اینکه حاضر شدیم پای میز مذاکره با اروپاییها بنشینیم، یک اقدام مثبت و رو به جلو است. همین که قرار بر این بوده که به فوریت دور بعدی گفتوگوها برگزار شود، باز هم یک اقدام مثبت و خوشبینانه برای من است. بااینحال، همانطور که بهدرستی اشاره کردید، فضا یک فضای مبهم است. نمیتوان با قاطعیت درباره آینده و نتایج مذاکرات با اروپا سخن گفت. اما اگر یک پارامتر مهم و تأثیرگذار، تعیینکننده خروجی نشست با اروپا باشد، صرفا و صرفا در تهران است، نه در اروپا. باید ببینیم در قبال آنچه آمریکاییها از زبان اروپا در مذاکرات با ما مطرح میکنند، به چه نتیجهای میرسند و تهران چه اقداماتی را در دستور کار قرار میدهد.
اگر بهصورت جزئی وارد مسائل شویم، گویا طبق برخی اخبار، تهران پیشنهاد تمدید ششماهه مکانیسم ماشه را رد کرده است. اگر این خبر نزدیک به واقعیت باشد، دلیل یا دلایل آن چیست؟ آیا تهران واقعا مکانیسم ماشه را استخوان لای زخم میداند و عملا تمایلی به تداوم آن ندارد و خودش را برای فعالسازی آن و بازگشت قطعنامه آماده میکند؟
ظاهرا اروپاییها این پیشنهاد را در مذاکرات استانبول دادهاند که بعد از اکتبر، باز هم مکانیسم ماشه با یک تمدید ششماهه ادامه پیدا کند، اما مقامات کشور آن را رد کردهاند. اینکه بر چه اساسی و با استناد به چه دلایلی این موضوع را رد کردهاند، حداقل برای شخص من مشخص نیست و توضیحات آن ارائه نشده است. اصلا مشخص نیست که تهران آن را رد کرده است یا نه.
به نظر من، مجموعه آنچه در استانبول انجام شد، یک قدم رو به جلو بود. به این معنی که اگرچه دیر، اما به هر حال مذاکره با اروپاییها دوباره کلید خورد و براساس آن چیزی هم که شما عنوان کردید و مقامات طرفین هم بر آن تأکید کردهاند، گویا قرار است این مذاکرات ادامه پیدا کند. من امیدوارم برخلاف ادوار پیشین مذاکرات ایران و اروپا، این بار بهسرعت و بهفوریت، مذاکرات با اروپاییها هرچه زودتر برگزار شود. این علاوه بر آن است که کماکان بر گفته پیشین خودم با روزنامه «شرق» تأکید دارم که در کنار انجام مذاکرات با تروئیکای اروپا و اتحادیه اروپا، باید جمهوری اسلامی ایران روابط دوجانبه را با آلمان، فرانسه و انگلستان تقویت کند. من امیدوارم سرنوشت این دور از مذاکرات استانبول به دور قبلی که پیش از جنگ و تجاوز ۱۲روزه برگزار شد، دچار نشود؛ کمااینکه گفتوگوهای ما در ژنو و نیویورک هم نتوانست ادامه پیدا کند.
نکته مهمی در تحلیل شما وجود داشت. اگر معتقد هستید که آمریکاییها بعد از جنگ ۱۲روزه، تروئیکای اروپا و اتحادیه اروپا را برای مذاکره با ایران مأمور کردهاند، به این معناست که اکنون پاریس، لندن، برلین و اتحادیه اروپا سعی دارند تهران را به گفتوگو با واشنگتن بازگردانند یا اینکه دو طرف (آمریکا و اروپا) با اهرم فشار مکانیسم ماشه، از پیش تصمیم خود را گرفتهاند؟ سؤال مهمتر اینجاست که اکنون که بعد از مذاکرات مسقط و نادیدهگرفتن نقش اروپا، مجددا قاره سبز وارد گفتوگوها شده است، آیا حاضر به کناررفتن در صورت ازسرگیری مذاکرات تهران و واشنگتن خواهد بود؟
از سؤال آخر شروع کنم. اروپاییها عنوان کردهاند که شرط اصلی عدم فعالسازی مکانیسم ماشه، ازسرگیری گفتوگوها با آمریکا و رسیدن به نتیجه ملموس است. این نشان میدهد که تحلیل من دال بر اینکه اروپاییها از سوی آمریکا برای مذاکرات با ایران مأمور شدهاند، کاملا درست است. ضمن آنکه به عقیده من، این گفته اروپا در عین حال تأیید میکند که با آغاز احتمالی مذاکرات ایران و آمریکا، اروپا خودش کنار میرود یا آمریکا آن را کنار میگذارد. چون من بارها در گفتوگو با شما عنوان کردهام که دونالد ترامپ اساسا اجازه بازیگری هیچ کشوری را در مذاکرات هستهای و پرونده هستهای ایران نمیدهد، چراکه میخواهد هرگونه امتیازی به نام او ثبت شود. یعنی سکه توافق هستهای جدید به نام دونالد ترامپ ضرب شود. درباره سؤال دیگرتان، باید گفت که اکنون آمریکا از هر ابزاری استفاده میکند که تهران را پای میز مذاکره بیاورد و قطعا یکی از مهمترین ابزارهای فشار، فعالسازی مکانیسم ماشه است که در کنار افزایش تحریمها، تشدید سیاست فشار حداکثری و همچنین تهدید به تجاوز و بمباران مجدد، از کارت اروپا برای فعالسازی مکانیسم ماشه استفاده خواهد کرد تا ایران مجددا پای میز بیاید.
مشخصا وظیفه اروپاییها که از سوی آمریکا تعریف شده است، در گفتوگو با تهران چیست؟ قرار است اروپا چه کند؟ مذاکرات و اهداف خود را پیش ببرد یا اینکه صرفا با اهرم فشار مکانیسم ماشه، تهران را به گفتوگو با واشنگتن ترغیب کند؟
در خلال تجاوز ۱۲روزه و بعد از آن، دونالد ترامپ همواره بر این نکته تأکید کرد و بر آن مانور داد که با حملات آمریکاییها، تأسیسات هستهای ایران نابود شده و غنیسازی در ایران از بین رفته است. اخیرا هم آقای عراقچی در گفتوگو با فاکسنیوز، این سخنان را تأیید کرد که در سایه حملات آمریکا، آسیبهای جدی به تأسیسات هستهای وارد شده و چرخه غنیسازی متوقف شده است. همین اعتراف تازه آقای عراقچی، ترامپ را به این نتیجه رسانده که دو هدف کلیدی مد نظرش، یعنی نابودی تأسیسات هستهای و توقف چرخه غنیسازی در ایران، محقق شده است. چون بعد از اظهارات آقای عراقچی، ترامپ در شبکههای اجتماعی روی این گفتههای وزیر امور خارجه کشورمان مانور داد و حتی رسانههای دموکرات و مشخصا سیانان را زیر سؤال برد.
لذا اکنون دونالد ترامپ نیازی به آغاز مذاکرات فوری با ایران نمیبیند. در همین باره، اخیرا هم اخباری دال بر این مطرح شده که تماسهایی بین آقای عراقچی با طرف آمریکایی و فردی مانند استیو ویتکاف در جریان است، اما ویتکاف، برخلاف ادوار پیشین، بهویژه در پنج دور مذاکرات مسقط، این بار عجله و میل جدی برای مذاکره با ایران ندارد. این در حالی است که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا چندین بار عنوان داشته است که ما به گفتوگوهای با ایران پایبندیم و خواهان ازسرگیری آن هستیم. مجموعه این اظهارنظرها نشان میدهد که آمریکاییها در نهایت از مذاکره مستقیم با ما، بهویژه پنج دور مذاکره مسقط، به نتایج مطلوب و مد نظر خود نرسیدهاند و بعد از تجاوز ۱۲روزه، اکنون آمریکا سعی دارد با گسیلکردن اروپاییها برای مذاکره با ما در عین تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه، هم نقش واسط و میانجیگر، هم نقش پیامرسان و هم اهرم فشار را برای آلمان، فرانسه و انگلستان و اتحادیه اروپا تعریف کند.
پس فرقی نمیکند که مذاکرات با اروپا چه سمتوسویی پیدا خواهد کرد؟
اتفاقا اهمیت دارد. فارغ از اینکه اروپاییها با میل و رغبت خود وارد مذاکره با ایران شده باشند یا آمریکا این دستور کار را برایشان تعریف کرده است، ما باید مذاکرات با اروپا را جدی بگیریم، بهویژه بعد از تجاوز ۱۲روزه، این اهمیت بیشتری برای ما پیدا کرده است، چراکه هم مسیر مذاکرات با آمریکا را برای ما روشن میکند و هم اینکه باید گفتوگوهای جدی و صریحی با اروپاییها داشته باشیم. فارغ از مسئله فعالسازی مکانیسم ماشه، باید این را گفت که به هر حال کل اروپا، از آلمان، انگیس و فرانسه گرفته تا اتحادیه اروپا، بازیگران مهمی هستند. هرکدام دارای ظرفیتها، پتانسیلها و مزایای خود هستند و قطعا نمیتوان اصل «توازن» و «تنوعبخشی» در سیاست خارجی را نادیده گرفت. به هر حال، معادلات بعد از جنگ اوکراین، شرایط را به سمتی کشاند که رفتهرفته شاهد شکاف بیسابقه در روابط ایران و اروپا بودیم و تجاوز ۱۲روزه اسرائیل و آمریکا، این شکاف را عمیقتر کرد. تا جایی که اروپاییها عملا در طرف متجاوز ایستادند و از آنها حمایت کردند و هیچگاه هم این جنایت انجامشده علیه ایران را محکوم نکردند. پس جا دارد که این روابط ترمیم شود.
نمیتوان عنوان کرد که چون مذاکرات اصلی ما با آمریکاییهاست و اروپا نتوانسته کاری برای ما انجام دهد، آنها را کنار بگذاریم. اگر با این منطق نگاه کنیم، باید چین و روسیه را هم از سبد سیاست خارجی خود کنار بگذاریم، چون آنها هم برای ما کاری نکردند، بهویژه در جنگ ۱۲روزه، میزان حمایت عملی مسکو و پکن از تهران مشخص شد. اینجاست که من میگویم باید به اصل توازن و تنوع در سیاست خارجی بازگشت. همه کشورها در همه قارهها، از بلوک شرق تا بلوک غرب، باید به اندازه و سهم خود در سیاست خارجی نقشآفرینی کنند و ما نباید این تنوع و توازن را کنار بگذاریم، چون برقراری روابط با همه در عمل به نفع ماست و قدرت و توان چانهزنی ما را ارتقا میدهد. اگر روابط ایران و اروپا مانند دوره اول دونالد ترامپ بود، قطعا آمریکا و حتی اسرائیل به این نقطه نمیرسیدند که تجاوز ۱۲روزه را علیه ما کلید بزنند.
به هر حال، بعد از گزارش آژانس و قطعنامه اروپاییها بود که این فضا برای حمله به ایران شکل گرفت. دوباره تأکید میکنم، در کنار مذاکرات با آمریکا، باید مذاکرات با آژانس و همچنین مذاکرات با اروپا و اتحادیه اروپا، شکل جدی به خود بگیرد و همچنین باید مذاکرات دوجانبه با تکتک کشورهای اروپایی از سر گرفته شود. ما باید مذاکرات را با اروپا به شکل جدی پیگیری کنیم، چون هم سه کشور اروپایی و هم اتحادیه اروپا در برجام کماکان نقشآفرینی دارند. دو کشور اروپایی انگلیس و فرانسه، دو عضو دائم شورای امنیت و دارای حق وتو هستند. ظرفیتهای بسیار بالایی در حوزه اقتصادی، تجاری، دیپلماتیک برای ما در اروپا وجود دارد. پس اصلا نباید به این چشم نگاه کنیم که اروپا اکنون نقش میانجیگری، پیامرسانی، یا اهرم فشار آمریکا را در مذاکرات بر عهده دارد و در نهایت از مسیر اروپا به سمت مذاکرات مستقیم با آمریکا برویم و اروپا را مجددا کنار بگذاریم. خیر، ادامه مذاکرات با اروپا هیچ منافاتی با مذاکرات با آمریکا ندارد.
در صورتی که گفتوگوهای تهران و واشنگتن از سر گرفته شود شاید دونالد ترامپ بخواهد اروپا را مجددا از میز مذاکرات خارج کند، اما ما نباید در زمین ترامپ بازی کنیم. من بارها و بارها به شما گفتم که مذاکرات با اروپا به موازات مذاکرات با آمریکا اهمیت، کارکرد و نتایج خود را دارد. من تأکید میکنم نباید گفتوگو را برای گفتوگو انجام داد. نباید به دنبال وقتکشی و فرسایشیکردن مذاکرات بود. واقعا اکنون که آمریکاییها اروپا را تحت فشار قرار دادهاند تا مذاکرات با ما را کلید بزنند، برای ما یک فرصت است و نباید آن را از دست داد. نباید مانند دور قبلی مذاکرات استانبول یا ژنو با آن برخورد کرد و دوباره آن را رها کرد. باید در سریعترین زمان ممکن دور دوم گفتوگوها انجام شود. قطعا مسئله مکانیسم ماشه، ضرورت و فوریت آن را چندین برابر میکند، اما نفس حفظ و ارتقای روابط ایران و اروپا هم بسیار حائز اهمیت است.
به سرفصل دیگری از گفتوگو بپردازیم. تهران اخیرا عنوان کرده است که هم همکاریهای فنی با آژانس را از سر خواهد گرفت و هم طی هفتههای پیشرو اجازه بازگشت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به تهران خواهد داد، هرچند حق بازدید از تأسیسات هستهای را ندارند. به باور شما، این یک امتیاز تاکتیکی و مقطعی در روزهای منتهی به نشست روز جمعه استانبول برای ایجاد نرمش بیشتر در اروپاییها بود یا خیر، تهران اکنون انعطاف دیپلماتیک را در دستور کار قرار داده است؟
من میخواهم از یک زاویه دیگر به این سؤال بسیار مهم شما پاسخ دهم. متأسفانه ما شاهد اشتباهات بزرگی در روزهای پس از تجاوز ۱۲روزه از سوی دیپلماتهای کشورمان، و بهویژه دیپلماتهای ارشد و شخص وزیر امور خارجه، بودیم.
چه اشتباهاتی؟
مهمترین اشتباه این است که درحالیکه میتوانستیم برخی مباحث و موضوعات کلیدی را که در جریان گفتوگوها، دیدارها و رایزنیها با طرفهای غربی بهعنوان اهرم فشار و برگه چانهزنی خرج کنیم، بهراحتی و بدون هیچگونه هزینهای برای طرف مقابل، در مصاحبه رسانهای میفروشیم. من کاری به مسئله بازگشت بازرسان به ایران یا همکاری مجدد فنی تهران و آژانس ندارم. من میخواهم بپرسم که چرا باید آقای عراقچی در گفتوگو با فاکسنیوز، امتیازات ما را بهراحتی بفروشد؟ چرا باید بدون هیچ امتیازی عنوان کند که تأسیسات هستهای ما بر اثر بمباران آمریکا نابود شده یا فعلا چرخه غنیسازی ما متوقف شده یا اینکه ما میتوانیم براساس دستورالعمل شورایعالی امنیت ملی، دوباره همکاریها با آژانس را از سر بگیریم؟
هدف مهمتر از اینکه از تریبون مهمترین شبکه راستگرای آمریکا، مواضع رسمی تهران برای ایجاد نرمش در آمریکا به گوش ترامپ و دیگر تصمیمگیران برسد تا فضا برای جنگ مجدد فراهم نشود؟
نکات شما درست است، اما مسئله اینجاست که تکتک مباحث مطرحشده، چیزی نیست که بخواهیم در مصاحبههای رسانهای آن را بهراحتی عنوان کنیم و بدون گرفتن هیچ بها و امتیازی، آن را بهراحتی و به شکل مفت بفروشیم. من از اول مخالف قانون تعلیق همکاریهای ایران و آژانس بودم، چون معتقد بودم بعد از فضای احساسی و هیجانی ناشی از تجاوز ۱۲روزه اسرائیل و آمریکا به ایران، ما به این سمت رفتیم و این قانون کمکی به ما نکرد و در راستای منافع و امنیت ما نبود. اما حالا که این قانون تصویب شد، دولت آن را اجرائی کرد، بازرسان از کشور اخراج شدند، و همکاریها تعلیق شد و به باور برخی، برای ما یک اهرم فشار یا برگ برنده ایجاد کرد، چرا باید آن را بهراحتی در رسانهها خرج کنیم؟
پس حتی اگر فرضیه شما درست باشد و آقای عراقچی با این هدف، گفتوگوهای رسانهای را مرتبا انجام میدهد، باز دلیل نمیشود که بخواهیم این امتیازات را در رسانهها بفروشیم. اینها نکاتی است که باید در پشت درهای بسته و در جریان مذاکرات با مقامات غربی خرج شود و در ازای آن، امتیاز بگیریم. اینکه اعتراف کنیم برنامه هستهای ما متوقف شده و بر اثر بمباران آمریکاییها، آثار و خسارتهای جدی به تأسیسات هستهای ما وارد شده یا امکان ازسرگیری همکاریها با آژانس از طریق شورای عالی امنیت ملی وجود دارد، صرفا و صرفا دادن امتیاز به طرف مقابل به شکل مفت است و باعث میشود آنها یک پله جلوتر بیایند. کمااینکه دیدید، بهتازگی آقای رافائل گروسی بهعنوان مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نهتنها به این گفتهها به شکل مثبت نگاه نکرد، بلکه خواسته بزرگتری را مطرح کرد، دال بر همکاری ایران درباره تأسیسات مخفی جدید اتمی که در آن امکان غنیسازی مجدد وجود دارد.
وقتی دیپلماتهای ارشد ما بهراحتی امتیازات و برگ برندههای ما را در مصاحبههای رسانهای بهراحتی میفروشند، باید این توقع را داشته باشیم که غربیها و آژانس هم به دنبال خواستهها و امتیازات بالاتری باشند، چون رسما وزیر امور خارجه با این دست مصاحبهها، این امتیازات را بدون هیچگونه مابازایی به غربیها داده است و آنها هم دلیلی نمیبینند که برای این امتیازات مفت، چیزی به ما بدهند و قطعا به دنبال امتیازات بیشتری خواهند بود.
وقتی وزیر امور خارجه یا سخنگوی وزارت امور خارجه در گفتوگوی مطبوعاتی یا فضای مجازی، مواضع ما را مطرح میکنند و امتیازات را مفت میفروشند، خب باید پرسید که اروپاییها به چه دلیلی و با چه هدفی وارد مذاکرات شوند! چون امتیازات را از قبل گرفتهاند و مواضع ما را هم میدانند، مگر اینکه امتیازات بیشتری بخواهند، کمااینکه موضوع مطرحشدن احتمالی مسائل موشکی در مذاکرات هم با طرف اروپایی مخابره شد، درحالیکه تکتک آن چیزی که عراقچی، بقائی، یا دیگر دیپلماتهای ما مطرح میکنند، دارای اهمیت هستند و خریدار دارند و هرکدام یک اهرم چانهزنی و برگ برنده هستند. باید حواسمان باشد در چه رسانهای، چه موضوعی را مطرح میکنیم. دیپلماسی عمومی صرفا این نیست که بنشینیم با رسانهها مصاحبه و گفتوگو کنیم یا در فضای مجازی مواضع خود را تبیین کنیم. ما باید حرفهای کلیدی را بهعنوان برگه برنده و اهرم فشار در جای خود خرج کنیم.
دو سؤال کلیدی باقی میماند. اولا اینکه آیا اروپا از قبل، با هدایت آمریکاییها، تصمیم خود برای فعالکردن مکانیسم ماشه را گرفتهاند و در هر شرایطی برای مذاکرات دو طرف ایران و اروپا، شاهد بازگشت قطعنامهها و تحریمهای شورای امنیت خواهیم بود یا خیر؟
خیر، اگرچه اروپا واقعا از طرف آمریکا مذاکرات با ایران را کلید زده است، اما در راستای تحلیل قبلی، مجددا خاطرنشان میکنم که مسیر گفتوگوهای ما با اروپا از چند نظر اهمیت دارد: اول اینکه سمتوسوی مذاکرات احتمالی با آمریکا را روشن میکند. دوم، روابط سرد و یخزده ما با قاره سبز بعد از جنگ اوکراین ترمیم میشود و این شکاف پر خواهد شد. و سوم اینکه قطعا آینده مکانیسم ماشه در گرو مذاکرات است، چون صراحتا اروپاییها گفتند که ایران باید مذاکرات با آمریکا را کلید بزند، همکاریها با آژانس را از سر بگیرد، و سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی را هم روشن کند تا مکانیسم ماشه فعال نشود. پس اینگونه نیست که با عینک بدبینانه تصور کنیم در هر حالتی، اروپا از هماکنون تصمیمش را برای فعالکردن مکانیسم ماشه گرفته است. فرصت کم است، وضعیت چندان مثبت و مناسب نیست و آینده را هم روشن نمیبینیم، اما نمیتوان دست روی دست گذاشت و همه چیز را برنامهریزیشده دانست. باز هم جا دارد تأکید کنم که همه چیز دست ایران است؛ هم آینده مذاکرات با اروپا، هم آینده مذاکرات با آمریکا، هم همکاریهای با آژانس، و هم فعالشدن مکانیسم ماشه. همه پاسخها در تهران است. همه چیز در گرو اقدامات و تصمیمات تهران است.
بنابراین از این زاویه میتوان گفت که اروپا، آمریکا و آژانس برای خود روشن کردهاند که از ایران چه میخواهند، اما ما باید این را مطرح کنیم که آیا ما هم میدانیم از آژانس چه میخواهیم، از آمریکا چه میخواهیم، یا از اروپا؟ ما در آن زمانی که اروپا و آمریکا، دو مسیر متفاوت و مجزای دیپلماتیک را در مذاکرات هستهای طی میکردند، یعنی قبل از جنگ ۱۲روزه، باید گفتوگوها با آلمان، فرانسه، و انگلستان و همچنین اتحادیه اروپا را در دستور کار قرار میدادیم. اکنون که هر دو طرف، یعنی اروپا و آمریکا، در یک هماهنگی کامل با هم قرار دارند و وضعیت ما سختتر شده، ولی باز هم فرصت از دست نرفته است. میتوان با دقت، هوشمندی، و درعینحال انعطاف، هم به امتیازات مدنظر خود رسید و هم مانع از فعالسازی مکانیسم ماشه شد.
و برای سؤال دوم که پرسش آخر من است، میتوان مانع از جنگ مجدد هم شد؟
پاسخ این پرسش هم در تهران است، چون اگر با این هوشمندی و انعطاف بتوان مذاکرات را از سر گرفت و مانع از فعالسازی مکانیسم ماشه شد، به نظر من، فضا برای جنگ هم از بین خواهد رفت. ضمن اینکه من تصور میکنم، اکنون برخلاف طیفی از تحلیلگران، زمینه برای تجاوز مجدد به ایران از سوی اسرائیل و آمریکا وجود ندارد.
چرا؟
به هر حال، متجاوزان دو هدف بزرگ را برای خود از این حمله ترسیم کرده بودند؛ توقف چرخه غنیسازی و همچنین نابودی تأسیسات اتمی، و گفته عراقچی در مصاحبه با فاکسنیوز هم تأییدکننده تحقق نسبی این دو هدف متجاوزان بود. پس زمانی احتمال وقوع جنگ مجدد وجود دارد که این شرایط تغییر کند، اما هنوز به مرحله تغییر در وضعیت روند هستهای در داخل کشور نرسیدهایم. چون تا به اینجای کار، اطلاعات داخلی و اطلاعات بیرونی حکایت از این دارند که فعالیتهای هستهای ما بعد از تجاوز ۱۲روزه آمریکا و اسرائیل عوض نشده است و تا زمانی که این وضعیت ادامه پیدا کند، به نظر من شرایط برای جنگ مجدد وجود ندارد، مگر اینکه طرفهای مقابل احساس کنند که ایران دوباره ازسرگیری غنیسازی یا احیای تأسیسات اتمی را در دستور کار قرار داده است.