سوریه کلید منطقه

وطن امروز/متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علیرضا حقیقت| در خاورمیانه هیچ چیز به عقب بازنمیگردد اما همه چیز با گذشته و تاریخ پیوند خورده است؛ این «تناقض شگفتانگیز» فقط در غرب آسیا یافت میشود.
چه آیندهای در انتظار است؟ نظم سیاسی خاورمیانه چه شکلی خواهد داشت و بازیگران منطقهای و فرامنطقهای چه میخواهند؟ پاسخ همه این سوالات شاید امروز در سوریه نهفته باشد؛ جایی که اتفاقات جاری و مهیب کنونی در آن شاید بستر تولد مقاومتی جدید در شامات شود.
یک قرن قبل، فاتحان جنگ اول جهانی موسوم به «جنگ بزرگ»، تصمیم به تجزیه «مرد بیمار اروپا» یعنی امپراتوری در حال فروپاشی عثمانی گرفتند. وزرای خارجه انگلستان و فرانسه طی توافق محرمانه «سایکس – پیکو» که ابتدا «توافقنامه آسیای صغیر» نام داشت، ریشههای یک بحران بیپایان را در منطقه کاشتند. مرزهای دستسازی که بین 2 قدرت استعمارگر اروپایی تقسیم شد، یک منطقه همیشه بیثبات را بنیان گذاشت.
بعد از یکصد سال، غرب آسیا دوباره در یک نقطه عطف تاریخی ژئوپلیتیک قرار گرفته است. صهیونیستها از تغییر مرزهای خاورمیانه و تغییر شکل منطقه صحبت میکنند و بنیامین نتانیاهو از «اسرائیل بزرگ» سخن میگوید؛ تحولاتی که ناظران از آن به عنوان «سایکس-پیکو 2» یاد میکنند. سرنخ این اتفاق در گفته توماس باراک، فرستاده آمریکا به سوریه و لبنان قابل ردیابی است؛ جایی که چند روز قبل گفت اسرائیل پس از حمله «7 اکتبر» نگرش تازهای به مرزها دارد و خطوط ترسیمشده در توافقنامه سایکس - پیکو را «بیمعنا» میداند. باراک در گفتوگویی که روز جمعه منتشر شد، تأکید کرد اسرائیلیها معتقدند «هر جا لازم باشد برای حفاظت از خود خواهند رفت» و افزود نگاه تلآویو به مرزها پس از حمله «حماس» در 7 اکتبر 2023 دگرگون شد.
این اظهارات در روزهایی بیان شد که باراک به همراه صهیونیستها و مقامات حکومت دستنشانده جولانی در پاریس، نشستهای محرمانهای با هدف دستیابی به توافقات امنیتی دمشق با تلآویو ترتیب دادند؛ توافقاتی که میتواند مقدمه تجزیه سوریه باشد.
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا اردیبهشتماه همزمان با سفر دونالد ترامپ به خاورمیانه در جلسه استماع کنگره از چیزی صحبت کرد که دورنمای سوریه را در طراحی آمریکایی-اسرائیلی آشکار میکند: احتمال جنگ داخلی و تجزیه این کشور. این مواضع در حالی بود که رئیسجمهور آمریکا در ریاض با ابومحمد جولانی دیدار کرد و خبر از رفع تحریمهای سوریه داد؛ همان تحریمهایی که با نام «سزار» خود در دوره اول ریاست جمهوریاش علیه مردم سوریه وضع کرده بود.
نتانیاهو بارها بر طرح ایجاد منطقه بدون سلاح در جنوب سوریه از جمله استان سویدا تأکید و ارتش اشغالگر از دسامبر 2024 چندینبار در جنوب سوریه پیشروی کرده است. در لبنان نیز صهیونیستها بارها گفتهاند قصد عقبنشینی از «تپههای پنجگانه» در جنوب این کشور را ندارند. اسرائیل کاتس، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی آوریل گذشته اعلام کرد رژیم حضور خود را در آنچه «مناطق امنیتی» در غزه، سوریه و لبنان نامید، چه موقت و چه دائم، حفظ خواهد کرد. حال پرسش اساسی این است: با تداوم حملات رژیم صهیونیستی به سوریه که این کشور را چند دهه به عقب رانده و در سایه دولت درمانده احمد الشرع، چه آیندهای در انتظار این کشور مهم عربی است؟
بهار پراگ یا لحظه قذافی؟
دسامبر ۲۰۲۴ شورشیان تحریرالشام (HTS) در برابر چشمان بهتزده جهانیان، بدون هیچگونه مقاومتی از سوی ارتش سوریه، طی چند روز به دمشق رسیدند تا حکومت خاندان اسد پس از 5 دهه پایان یابد.
اندیشکدهها و رسانههای غرب آنقدر فرصت داشتند که از فرط ذوقزدگی این اتفاق را «لحظه پراگ» (اشاره به انقلابهای اروپای شرقی در واپسین روزهای اتحاد جماهیر شوروی) بنامند اما با فرونشستن غبارها حالا به نظر میرسد سوریه نه رو به دروازه آزادی و پیشرفت، بلکه به سوی یک دالان تاریک هدایت میشود و نه با بهار پراگ که با «لحظه لیبی» پساقذافی مواجه است.
جمهوری عربی سوریه از بدو تاسیس بعد از جنگ اول جهانی همواره کانون تحولات بسیار بزرگ در منطقه بوده است. نبض خاورمیانه با اتفاقات این کشور میزده و هرگونه تغییر نظم سیاسی و ترتیبات امنیتی جدید در منطقه از دروازه دمشق گذشته است و در این میان ثبات، حلقه مفقوده این کشور مهم عربی بوده است. نگاهی به تاریخ سوریه نشان میدهد فقط در یک مقطع و آن هم بعد از روی کار آمدن حافظ اسد در دهه 70 میلادی حکومت بعث سوریه موفق میشود یک دولت مرکزی مقتدر در متکثرترین واحد سیاسی در خاورمیانه تشکیل دهد. سوریه حافظ اسد اگرچه در جنگ 6 روزه ۱۹۶۷ بلندیهای جولان را از دست داد اما حداقل برای 3 دهه یک قدرت معتبر منطقهای با یک ارتش قدرتمند باقی ماند و مانعی در برابر جاهطلبیهای رژیم صهیونیستی ایجاد کرد، اتحاد مصر و سوریه و تاسیس اتحاد جماهیر عربی منطقه را تحت تاثیر قرار داد، دمشق تاثیرگذارترین بازیگر لبنان بود و با قرار گرفتن در کنار ایران در جنگ با عراق، پویاییهای خاورمیانه را دستخوش تغییرات شگرفی کرد.
اما سیر تحولات سوریه که به 2011 و آغاز یک جنگ جهانی در دمشق منتج شد به قدری بنیانهای این کشور را تضعیف و فرسوده کرد که در نهایت ترکیه از این فرصت استفاده کرد و با بهرهبرداری از تحولات پساهفتاکتبر، زمینه را برای تحقق طمع بلندمدت خود به سوریه، مناسب دید. حالا همه چیز به نقطه اول بازگشته و تاریخ میخواهد از «صفر» شروع شود.
درگیری محتوم ترکیه و اسرائیل؟
تلاش برای تجزیه سوریه تصویر جدیدی نیست. در دهه 20 میلادی تلاش فرانسه برای تقسیم سوریه به 4 واحد کوچکتر یعنی دمشق، حلب و 2 دولت کوچک اقلیت علویها و دروزیها موجب مخالفت شدید علیه سیاست قدیمی تفرقه بینداز و حکومت کن شد. جولای ۱۹۲۵ دروزیها یک شورش علیه دستگاه حکومتی به راه انداختند که دامنه آن تا دمشق گسترش یافت و 2 سال ادامه یافت و صلح تنها زمانی بازگشت که یکپارچگی سرزمینی سوریه به رسمیت شناخته شد. این رویدادها سبب شد نیروهای ملیگرایی که طی سالهای مبارزه با فرانسویان پراکنده شده بودند و در قالب یک بلوک ملی گرد هم آمده بودند، درصدد کسب استقلال سوریه برآیند.
حالا به نظر میرسد سوریه یکبار دیگر با چنین صحنهای روبهرو شده است. تمامیت ارضی این کشور در خطر است؛ اسرائیل با حملاتش از یک طرف و دولت ضعیف جولانی که یارای هیچگونه مقاومتی در برابر حملات و تجاوزات صهیونیستها ندارد از سوی دیگر، زمینه تشکیل یک مقاومت جدید را مهیا کردهاند.
به دلیل ماهیت توسعهطلبانه بازیگران دخیل در وضعیت موجود سوریه، این خطر وجود دارد که این کشور بار دیگر وارد چرخهای از خشونت و بیثباتی شود. دمشق اکنون با چالش دشوار گذار به نظم جدید مواجه است.
همزمان تنشها بین متحدان ایالات متحده یعنی ترکیه و اسرائیل در سوریه پسااسد در حال افزایش است. هر یک از آنها اهداف کاملا متضادی را در سوریه دنبال میکنند. ریشههای بحران در این واقعیت نهفته است که هم تلآویو و هم آنکارا سیاست توسعهطلبانه تهاجمی را دنبال میکنند و واشنگتن تاکنون تلاش چندانی برای مهار این جاهطلبیها نکرده است. ۲ همسایه سوریه، اسرائیل و ترکیه، از خلأ قدرت برای گسترش نفوذ خود در آنجا سوءاستفاده کردهاند و همین حالا هم درگیریهایی بین آنها آغاز شده و احتمال حمله تلآویو به آنکارا مطرح شده است. هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه هفته گذشته ادعا کرد دولت اردوغان روابط تجاری با اسرائیل را به طور کامل قطع کرده و حریم هوایی و مسیر دریایی را نیز به روی صهیونیستها بسته است.
ترکیه با هدف رسیدن به دستاوردهای غیرقانونی، مرتکب اقدامات آشکاری علیه همسایه خود شده است. در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، آنکارا اقدامات گستردهتری علیه مناطق تحت کنترل کردها در شمال سوریه انجام داد. آنکارا عملا نوار وسیعی را که فراتر از مرزهایش با سوریه امتداد دارد، کنترل میکند. با توجه به مانورهای خطرناک و تحریکآمیز هواپیماهای جنگی اسرائیل و ترکیه در حریم هوایی سوریه، احتمالا اوضاع به یک فاجعه واقعی تبدیل خواهد شد.
از سال ۲۰۱۹ که هیات تحریرالشام استان ادلب در شمال غرب سوریه را تحت کنترل خود درآورد، آنکارا با ایجاد یک منطقه حائل در شمال سوریه، به طور غیرمستقیم از آن حمایت کرد.
در عین حال، تلاش رجب طیب اردوغان برای براندازی دولت بشار اسد، در جعبه پاندورا را باز کرد. اگر سوریه وارد دورانی از خلأ قدرت شود، پیامدهای تغییر حکومت سوریه میتواند مانند بومرنگی به آنکارا برگردد. در این بین ترکیه نگران است در سوریه ناگزیر به مقابله با اقدامات تهاجمی رژیم صهیونیستی شود.
پایگاه «میدل ایست آی» در این رابطه مینویسد: اگرچه ترکیه پس از سقوط اسد، موفق شد از مزیت استراتژیک خود بهرهبرداری کند و سیاست جدیدش را بر اساس اصل «مالکیت منطقهای» شکل داد و اجرا کرد که با سیاست مسالمتجویانه دولت اردوغان برابر مواضع تهاجمی اسرائیل در سوریه همراه شد اما در این مرحله، این راهبرد دیگر نتیجهای به همراه ندارد.
در این مدت، اسرائیل ظرفیت نظامی رژیم جدید سوریه را نابود کرد، کنترل منطقهای خود را بر بلندیهای جولان گسترش داد و حملات متعدد هوایی به دمشق انجام داد تا به گفته خود «دروزیهای جنوب» را محافظت کند.
اسرائیل به دنبال ایجاد یک حوزه نفوذ مستقیم در جنوب سوریه است؛ هم برای بیرون راندن ترکیه از منطقه و هم برای تضعیف دولت دمشق تا در نهایت سوریهای ناپایدار و ضعیف شکل گیرد. تحولاتی که در اطراف سویدا جریان دارد و سیاستهایی که بر اساس خطوط گسل فرقهای دنبال میشود، معماری امنیتی مورد نظر ترکیه در سوریه را نیز هدف قرار داده است. میدل ایست آی میافزاید: سوریه به جبههای جدید در رقابت راهبردی میان ترکیه و اسرائیل تبدیل شده است. در این شرایط برای آنکارا دشوار است بتواند بدون اتخاذ موضعی بازدارندهتر و صریحتر در برابر مداخلهگری منطقهای اسرائیل، ورق را برگرداند.
یک منبع ارشد امنیتی رژیم، هفته گذشته به المانیتور گفت رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه نفوذ کشورش در سوریه را واگذار نخواهد کرد. این منبع افزود اسرائیل هاکان فیدان، وزیر خارجه اردوغان را کسی میداند که عملاً جولانی را «مدیریت» میکند. این منبع امنیتی صهیونیست که به شرط ناشناس ماندن سخن گفت، اظهار کرد رویکرد و سیاست دولت ترکیه بر اساس تفکر نوعثمانی برای احیای نفوذ در سراسر حوزه مدیترانه پیش میرود. اردوغان حامی کلیدی گروه تکفیری جولانی است و نخستین کشوری بود که هنگام به قدرت رسیدنش از او حمایت کرد. اسرائیل و دولت موقت احمد شرع منافع ویژهای در توافق امنیتی دارند. جولانی به دنبال رسمیت بخشیدن بینالمللی دولت خود و سرازیر شدن کمکها به سوریه است. در همین حال، اسرائیل میخواهد جنوب سوریه را غیرنظامی کرده و با ایجاد خط حائل از استقرار تسلیحات استراتژیک در این منطقه جلوگیری کند. با این حال، یک منبع دیپلماتیک ارشد صهیونیست هشدار داد تلآویو ممکن است با ائتلافی تحت رهبری اخوانالمسلمین که از قطر و از طریق دمشق تا آنکارا امتداد دارد، روبهرو شود. این منبع دیپلماتیک افزود: «ترکیه عضو ناتو و بسیار نزدیک به دولت ترامپ است. اگرچه اردوغان اسرائیل را دشمن معرفی کرده، ما هیچ قصدی برای جنگ با ترکیه نداریم؛ اگرچه در خاورمیانه هر چیزی ممکن است».
اسرائیل عمدتاً نگران حضور نظامی ترکیه در سوریه، بویژه در منطقه کردنشین شمال است که احتمال دارد به سمت جنوب گسترش یابد. یک منبع ارشد اطلاعاتی سابق اسرائیل به المانیتور گفت: «ترکیه اکنون به دنبال تسلط بر بازسازی ارتش سوریه است، بنابراین اسرائیل باید مطمئن شود کنترل را از دست نمیدهد». وی افزود: «مرد کلیدی فیدان است. افراد زیادی در اسرائیل او را خوب میشناسند. او مرد بسیار جدی و مصممی است. او میخواهد سوریه را به نیروی نیابتی ترکیه تبدیل کند». در همین حال یک مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل به المانیتور گفت: «به اردنیها توجه کنید، آنها بسیار به سوریه مشکوک هستند. برخلاف ما، آنها مرز را برای کمک به دروزیها باز نکردند، به جولانی اعتماد ندارند و متقاعد نشدهاند او تروریستی در لباس غربی نیست. آنها اکنون برای نخستینبار به سربازی اجباری در ارتش اردن رو آوردهاند و این نشاندهنده سطح بدبینی آنهاست».
هیچکس احمد شرع را نمیخواهد
دولت جولانی چیزی است که در ادبیات روابط بینالملل از آن به عنوان دولت فرومانده (Failed State) یاد میشود. برای ناظران و تحلیلگران از همان ابتدا مشخص بود احمد شرع و هیات تحریرالشام فقط ابزاری برای دوره گذار هستند و کسی قرار نیست روی آنها برای آینده تشکیل حکومت برنامهریزی و قمار کند.
اقدامات و ادعاهای اولیه او نسبت به حفاظت از همه اقوام و مذاهب سوریه بازتابدهنده فشارهایی است که برای نشان دادن توانایی خود در تشکیل دولتی فراگیر که نماینده اقلیتهای دینی و قومی کشور باشد، متحمل میشود. این چالش بویژه با بروز خشونتها و کشتار وحشیانهای که نیروهای تحریرالشام علیه علویها در غرب و علیه درزویها در جنوب مرتکب شده و صدها تن را کشتند، دشوارتر شده است.
از زمانی که گروه شورشی جولانی و هیات تحریرالشام، دسامبر ۲۰۲۴ قدرت را به دست گرفتند، محرز شد او قادر نیست کشوری به این گستردگی و تنوع قومیتی را اداره کند. «فارن افرز» چند ماه قبل در گزارشی نوشت: تحریرالشام با پشتیبانی ترکیه، در بخش زیادی از جنگ داخلی سوریه در استان ادلب در شمال غرب فعال بود اما روشن نیست آنچه در ادلب جواب داده، در سراسر سوریه نیز کارآمد باشد.
بسیاری از سوریها، جولانی را فردی میدانند که آماده است تا زمانی که در مسیر دستیابی به قدرت باشد، از تعهدات و ائتلافهای قبلی خود چشمپوشی کند.
این رسانه آمریکایی میافزاید: تا زمانی که گروههایی مانند شبهنظامیان دروزی در جنوب غرب که از حمایت اسرائیل برخوردارند و کردها در شمال شرق خارج از مدار قدرت باقی بمانند، تحریرالشام تنها کنترل ناقصی بر سوریه خواهد داشت. در نهایت، شرع یا باید این گروهها را جذب کند یا با آنان رویارویی کند یا این واقعیت را که بر سراسر سوریه تسلط ندارد، بپذیرد. این در حالی است که سوریه با مشکلات جدی، از جمله فروپاشی اقتصادی، احتمال از سرگیری درگیریهای داخلی و مداخلات مخرب قدرتهای خارجی روبهرو است.
رهبران دروزیها در سویدا از مشروعیت دولت احمد شرع در سوریه حمایت نمیکنند. کردها نیز بشدت به دولت وی بیاعتمادند. این عدم اعتماد ریشه در تجربه سالهای گذشته دارد؛ زمانی که تحریرالشامیها بارها به مناطق کردنشین حمله کردند.
پس از ۹ ماه تحولات خونین، سوریه وارد مرحلهای پرمخاطره شده است. احمد شرع که از دل یک جنبش سلفی شورشی برخاسته، اکنون در رأس دولتی موقت ایستاده که باید کشوری ویران، چندپاره و گرفتار تضادهای داخلی و منطقهای را مدیریت کند.
تعارضات داخلی، رقابتهای جناحی در درون حاکمان کنونی و استقلالطلبی گروههایی مانند نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) در شمال شرق، احتمال تمرکز قدرت را کاهش داده است. تحلیلگران بینالمللی، احتمال تثبیت وضعیتی شبیه فدرالیسم غیررسمی را مطرح کرده و معتقدند: «سوریه بیش از هر زمان دیگری شبیه کشوری با چند دولت محلی است که در چارچوبی گنگ و ناهماهنگ به حیات ادامه میدهد». در این وضعیت، کردها در شمال شرق، دروزیها در جنوب، گروههای سنی مسلح در اطراف دمشق و مناطق علوینشین، هر کدام عملاً مناطقی خودگردان را اداره میکنند.
نظم منطقهای بعد از سوریه جدید
تغییر موازنه و تشدید تحولات سوریه پس از سقوط اسد، پیامدهای ژرفی بر منطقه دارد. از سوی دیگر، ظهور یک دولت سلفی (ولو معتدلشده با حمایت تفکر اخوانی ترکیه و قطر) در دمشق، نگرانیهایی را برای غرب و برخی دولتهای منطقه، از جمله مصر، اردن و عربستان پدید آورده است. از نظر ژئوپلیتیک، سوریه به عرصه تقابل منافع متضاد تبدیل شده است. در حالی که ترکیه به دنبال محدود کردن نفوذ کردها و تثبیت عمق استراتژیک در شمال سوریه است، سعودی تلاش دارد با حمایت مشروط از دولت موقت، سوریه را به نظم عربی بازگرداند.
نشریه فارن پالیسی چند روز بعد از سقوط دولت بشار اسد نوشت: فراتر از مرزهای سوریه اما مرتبط با موضوع ثبات داخلی این کشور، واکنش رهبران منطقه است که اکثر آنها در سالهای اخیر از بازگشت اسد به جامعه دولتهای عرب استقبال کرده بودند. اماراتیها، سعودیها، اردنیها و مصریها عمیقاً با انباشت قدرت سیاسی بنیادگرایان مخالفند. انتظار اینکه این دولتها بیکار بنشینند، آن هم در حالی که هیأت تحریرالشام حکومت خود را در دمشق سازماندهی میکند، نادیده گرفتن بسیار زیاد تاریخ اخیر خاورمیانه است.
این نگرانی همچنان پابرجاست. فتح دمشق توسط هیات تحریرالشام آن اتفاقی نیست که مطلوب قاهره باشد. حاکمیت اسلام جهادی که از نحله تفکر اخوانی حمایت میشود، برای دولت عبدالفتاح سیسی که دولت اخوانی «مرسی» را سرنگون کرد، نگرانکننده است. از طرف دیگر تصرف بیشتر سرزمینهای سوری در بلندیهای جولان توسط تلآویو، مصریها را متوجه اتفاقی مشابه یعنی حضور اسرائیلیها در محور فیلادلفی در مرز مصر میکند.
اشغالگری اسرائیل با هدف تحمیل واقعیت جدید به بازیگران منطقه میتواند ارزش استراتژیک مصر در غرب آسیا را تهدید کند. توسعهطلبی ارضی جدید اسرائیل در قالب طرح اسرائیل بزرگ سیگنالی به قاهره است که دینامیسم جدیدی در منطقه میتواند شکل بگیرد که کمپدیوید را تحت شعاع قرار دهد.
جنگ تحمیلی 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران، این مفهوم را برای دولتهای عرب نظیر سعودی و مصر تولید کرد که هیچیک از کشورهای منطقه در برابر توسعهطلبی اسرائیل مصونیت نخواهند داشت.
تولد مقاومت در سوریه جدید
در حقیقت جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی با همراهی ایالات متحده علیه ایران، با هدف اجرایی کردن طرح «بالکانیزاسیون» منطقه بود که در دهه 90 میلادی در شرق اروپا پیادهسازی شد. یک «ایران خودیار و قوی» مانع تجزیه واحدهای سیاسی منطقه و تغییر نقشه خاورمیانه است. از این رو، بعد از جنگ اسرائیل با ایران و نزاعی که اسرائیل در جنوب سوریه به بهانه حمایت از دروزیها ایجاد کرد، کشورهای مهم منطقه همچون عربستان سعودی تمایل دارند «جنون خطرناک ژئوپلیتیک» اسرائیل و نتانیاهو مهار شود.
با سقوط دولت بشار اسد پویاییهای امنیتی منطقه دگرگون شده است. آسیای غربی در وضعیت یک نظم جدید سیاسی - نظامی قرار گرفته است. شاید الان دقیقتر بتوان ارزیابی کرد اردوغان، بیش از آنکه یک پیروزی راهبردی در سوریه کسب کرده باشد، وضعیت منطقه را بغرنجتر کرده است. جاهطلبی اردوغان مصر، اردن و عراق را در یک تنگنای امنیتی قرار داده، عربستان سعودی و امارات عربی متحده را نگران کرده و فقط توانسته عمق راهبردی رژیم صهیونیستی را افزایش دهد.
در چنین فضایی، منطقه در هرج و مرج کامل و پیشانظم قرار دارد. این وضعیت نه مطلوب امارات و عربستان است که برای «گلاسنوست و پرسترویکای عربی» خود به ثبات منطقهای نیازمندند، نه مطلوب مصر است، چرا که هیات تحریرالشام از رزمندگان مصری تشکیل شده که بعد از فتح دمشق، فراخوانهایی برای سقوط سیسی صادر کرده و باعث شدهاند قاهره در چند ماه گذشته در بالاترین سطح آمادهباش قرار گیرد.
سقوط سوریه اسد همچنین فشارها برای دولتسازی جدید در لبنان با هدف خلع سلاح حزبالله و حذف محور شیعی از صحنه سیاسی این کشور را تسهیل کرد، ضمن اینکه مقاومت لبنان در مرز سوریه و حملات شبهنظامیان جولانی با هدف انسداد مسیرهای مواصلاتی و تدارکاتی حزبالله هم درگیر است.
این اتفاقات به این معناست که سوریه قرار نیست وارد دوران ثبات شود. میدان سوریه به محل رقابت ژئوپلیتیک آنکارا و تلآویو تبدیل شده است و یک جنگ کریدوری در جنوب جریان است. صهیونیستها با قطع ارتباط جنوب سوریه از مرکز و خودمختاری دروزیها، تحت کریدور داوود، مرزهای اردن و عراق را هم تحت تاثیر قرار میدهند.
در شرق نیز وضعیت کردها و نیروهای قسد همچنان در ابهام است. مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه اخیرا با اعلام اینکه آمادگی خود را برای هرگونه شرایط اضطراری اعلام میکنیم، گفت: سوریه به وضعیت قبل از ۲۰۱۱ بازنخواهد گشت و ما خواستار سوریهای جدید، دموکراتیک و غیرمتمرکز هستیم.
در غرب سوریه یعنی منطقه ساحل (لاذقیه و طرطوس)، نقش نیروهای مسلح شیعهمحور برای تثبیت نفوذ خود در این مناطق محسوس است. این امر بویژه در سایه فشارهای رژیم که تلاش میکند از برآمدن یک سوریه منسجم جلوگیری کند، تشدید میشود.
مجموع این شرایط، در کنار تحقیر سوریه جولانی در واگذاری خاک به اسرائیل و ناتوانی از دفع حملات تحقیرآمیز تلآویو، زمینه را برای شکلگیری فرم جدیدی از مقاومت در شامات آماده کرده است.
وجه تمایز گروههای مقاومت با بقیه گروهها این است که مقاومت دارای وجه ملی است و هدفی مشروع همچون حفاظت از تمامیت ارضی سوریه را دنبال میکند. این دستورکار ملی میتواند زمینه اجتماعی و ظرفیت جذب از همه گروههای سوری را در اختیار مقاومت قرار دهد. حتی در دولت جولانی و متحدانش، صداهای مخالفی که گرایشات ضدصهیونیستی قوی دارند، از رویکرد دولت شورشیان شنیده میشود. بنابراین شکلگیری مقاومت سوری که بخش بزرگی از آن شاید «مقاومت اهل سنت» باشد، در وهله اول، تاثیر زیادی بر تحولات سوریه خواهد داشت و یک مخمصه بزرگ در نزدیکی مرزهای فلسطین اشغالی متوجه صهیونیستها خواهد کرد.
اگر گروههای مقاومت با توجه به چندپارگی سوریه و دولت ضعیف و ناتوان جولانی بتوانند مناطقی را تحت کنترل خود درآورند، حضور اسرائیل در مرزها با جبهه جدیدی مواجه خواهد شد. این وضعیت میتواند معادله راهبردی رژیم را تغییر داده و به شکست سیاستهای آن در منطقه منجر شود. بروز چنین اتفاقی به معنای ظهور یک «یمن جدید» در سوریه و کنار مرزهای فلسطین اشغالی خواهد بود.
فایننشال تایمز چندی قبل در گزارشی نوشت: ماه مارس، نیروهای متحد دولت جولانی در ساحل با وفاداران بشار اسد و مبارزان علوی جنگیدند. طبق گزارش دولت، ۱۴۰۰ نفر در این نبردها کشته شدند. ماه آوریل نیز درگیریهای مشابهی بین نیروهای دولتی و دروزیها رخ داد. بخشی از مشکل این است که سوریه مملو از سلاح و گروههای مسلح است که برخی از آنها، از جمله شبهنظامیان دروزی در سویدا، از خلع سلاح یا ادغام در دولت جدید خودداری میکنند. همچنین زخمهای عمیقی از جنگ داخلی به جا مانده است. این نشریه انگلیسی هشدار میدهد اقدامات نظامی اسرائیل یکی دیگر از عوامل بیثباتکننده است. تلآویو به دنبال جلب نظر دروزیها - که جامعهای در اسرائیل نیز هستند - است. با این حال، هدف نهایی آن، غیرنظامی کردن منطقه مرزی است و مایل است از بحران سوریه برای دستیابی به منافع خود سوءاستفاده کند، البته این یک قمار خطرناک است، چرا که یک دولت شکستخورده در سوریه به نفع هیچکس نیست.
در واکنش به تجاوزات اسرائیل و ضعف مشهود دولت، گروههایی جدید هم شکل گرفته و اعلام موجودیت کردهاند. جبهه مقاومت اسلامی سوریه که دسامبر ۲۰۲۴ شکل گرفته، اعلام کرده قصد دارد اسرائیل را از جنوب سوریه براند؛ حتی مدعی سرنگونی پهپاد اسرائیلی شده است.
این گروه با تکیه بر گفتمان مقاومت و ناسیونالیسم عربی، خود را بخشی از محور مقاومت معرفی کرده است. این حزب که از تشکیل مجدد «سوریه بزرگ» حمایت میکند، ۱۷ دسامبر از تاسیس جبههای برای مقابله با تجاوزات اسرائیل حمایت کرد و ابتدا با نام «جبهه آزادیبخش جنوب» ظاهر شد اما ۱۱ ژانویه نام و نماد خود را به «اولی الباس» تغییر داد.
دفتر سیاسی این گروه که رسماً با عنوان «جبهه مقاومت اسلامی سوریه» شناخته میشود، به نیوزویک گفت: «تمجید واشنگتن از نقش اسرائیل و اشغالگری ترکیه کاملاً طبیعی است، چرا که آمریکا حامی آشوب، تروریسم و شرارت در سراسر جهان است».
روند تحولات شاید به سمت و سویی برود که برخی مقامات صهیونیست دسامبر 2024 نسبت به آن هشدار میدادند: دولت صهیونیستی نباید از سقوط دولت بشار اسد خشنود باشد و یک سوریه ضعیف با خاندان اسد بیشتر به نفع اسرائیل خواهد بود.