رئیس سابق موساد از تلهگذاری برای استخدام جاسوس میگوید

کیهان/متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
رئیس اسبق سیا در کتاب خود بخشی از روشهای استخدام جاسوس در ایران را روایت کرد.
یوسی کوهن که اکنون مدیر دفتر شرکت تجاری «سافتبانک» (SoftBank) در رژیم صهیونیستی است، از سال 2016 تا 2021 رئیس سرویس جاسوسی موساد بود. او در کتاب شمشیر آزادی مینویسد: بیایید یک هدف خیالی بسازیم، احمد، یک روزنامهنگار ارشد سیاسی از تهران. او ارتباطات بسیار خوبی دارد و شنیدهام که نویسندهای ناامید است. او میخواهد بهخاطر نوشتههای خلاقانهاش شناخته شود، نه بهخاطر تبلیغات بیارزشی که زیر نامش ظاهر میشوند. او یکی از راههای ورود من به رژیم است. من برگزارکننده یک جشنواره ادبی جدید در ژنو میشوم. با او تماس میگیرم و از او دعوت میکنم که در جشنواره شرکت کند. چه کسی هزینه را پرداخت میکند؟ فرانک سوئیس یا دلار آمریکا، ترجیح او چیست؟ هدف چیست؟ ما نویسندگانی با پیشینههای مختلف را دعوت میکنیم تا ببینیم چه چیزی آنها را متحد میکند. ما مجموعهای از بحثهای فکری مهیج را پیشبینی میکنیم. اینجاست که داستان روی جلد، فصل دیگری پیدا میکند. برای روشنشدن بحث، به یک نهاد رسمی، یعنی آکادمی نویسندگان ژنو، میروم و از آنها میخواهم که میزبان جشنواره باشند. مدیران روابط عمومی و بازاریابی من در این جلسه مرا همراهی میکنند. آنها، البته، همکاران موساد هستند.
من پیشنهاد میدهم که تمام هزینهها را بپردازم و یک بورسیه نویسندگی به نام آکادمی تأمین مالی کنم، اگر آنها متعهد شوند که نام خود را به این رویداد قرض دهند و لوگوی یکی دیگر از ابتکارات من، مؤسسه بینالمللی نویسندگان، را به نمایش بگذارند. ما موافقت میکنیم که فارغالتحصیلان آکادمی در جشنواره ارائه دهند و سایر اعضا مهمان ما باشند چرا این کار را میکنم؟ این کار به یاد پدرم است که برای انتشار آثارش تلاش زیادی کرد. من هنوز تعدادی از دستنوشتههای او را در اتاق زیرشیروانیام دارم. احمد از اینکه قرار است جزو پنجاه نفر از همسنوسالهایش باشد، هیجانزده است. به او میگویم که هنگام ورود، از من بپرسد و جزئیات هتل را برایش فرستادهام.
قرار است او از استانبول پرواز کند. موساد بیستوچهار ساعته با اوست. او به هیچچیز مشکوک نمیشود. من در اتاق کنفرانس کار میکنم و داستان پوششیام را پخش میکنم، اما به احمد توجه ویژهای دارم میشوند. او یکی از راههای ورود من به رژیم است. او سه روز عالی را پشتسر گذاشته و از احترام و توجهی که دریافت میکند، بسیار خرسند است. او را به یک رویداد کوچکتر و منتخبتر دعوت میکنم. آنجاست که حرفم را میزنم. مؤسسه قصد دارد در منطقه او گسترش یابد؛ نویسندگان خوب زیادی به زبان مادریشان، فارسی، وجود دارند که ما دوست داریم آنها را به نمایش بگذاریم. آیا او مایل است سرپرستی آن را برای من برعهده بگیرد؟ من ماهی ۱۰۰۰۰ دلار آمریکا، برای کمی بیشتر از یک روز کار، و دری باز به سوی غرب پیشنهاد میدهم.
فقط بحث پول نیست. میتواند بحث غرور هم باشد. اگر غرورش جای دیگر ارضا شود، من عمیقتر به قلبش نفوذ میکنم. من کسی را نمیشناسم که به چیزی نیاز نداشته باشد. شاید ماهها طول بکشد، اما کمکم، او بهترین دوست من خواهد شد.
از او میخواهم که در صورت لزوم، به صورت ناشناس، به نوشتن کتابی در مورد روند سیاسی ایران فکر کند. به عنوان بخشی از یک پروژه شخصی، از یک سیاستمدار ارشد که مایل به ملاقات با او هستم، نام میبرم. او هدف واقعی من است. احمد نمیداند چرا، اما نمیخواهد این فرصت را از دست بدهد. او فریفته پول آسان و چشمانداز تحسین بینالمللی شده است.
یادآور میشود کوهن چند هفته قبل در گفتوگویی اظهار کرده بود: از ۲۰ تا ۲۵ سال پیش برای جنگ با ایران برنامهریزی کردهایم و ایران را عمیقاً مطالعه کردهایم تنها هک و عملیات سایبری نبود؛ موساد روی جاسوسی انسانی سرمایهگذاری زیادی کرده بود. ما برای پیروزی همچنان به جاسوسان انسانی نیاز داریم. حمله به ایران مانند لبنان نیست؛ ایران کشوری بزرگ با ملیگرایی و اعتقادات عمیق است. ایرانیها معتقدند نابودی اسرائیل خواست خداست.