پیام پای پرواز

شرق/متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشر در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در آستانه سفری که میتواند یکی از مهمترین فصلهای مناسبات ریاض و واشنگتن را رقم بزند، خبرگزاری رسمی عربستان از دریافت پیام مکتوب مسعود پزشکیان برای محمد بنسلمان خبر داد. پیامی که درست همزمان با عزیمت ولیعهد سعودی به آمریکا تحویل داده شد و همین همزمانی، موجی از گمانهزنیهای رسانهای را درباره احتمال نقشآفرینی عربستان در تنشزدایی تهران و واشنگتن برانگیخت. بااینحال، در روایت رسمی سخنگوی دولت ایران هیچ اشارهای به مأموریت میانجیگری دیده نمیشود. همین فاصله میان برداشت رسانهها و متن رسمی پیام، خود نشانهای از مرحله حساس روابط ایران و عربستان است؛ مرحلهای که در آن، هر حرکت دیپلماتیک میتواند در فضایی مملو از بازیگران ثالث، تعبیر و تفسیرهای چندلایه ایجاد کند.
در سالهای اخیر، سیاست خارجی ایران بار دیگر در نقطهای ایستاده که کیفیت تصمیمسازی در آن مسیر اصلی روابط منطقهای را شکل میدهد. تجربه احیای روابط تهران و ریاض که پس از سالها خصومت و خسارات امنیتی و اقتصادی اتفاق افتاد، اکنون آزمونی پیشروی دو کشور گذاشته است که آیا این نزدیکی، فراتر از نمادسازی سیاسی، به یک سازوکار پایدار امنیتی و اقتصادی تبدیل خواهد شد یا اینکه با نخستین نوسان در معادلات واشنگتن و تلآویو دوباره به چرخه بیاعتمادی بازمیگردد؟ امروز، روندهای مثبت اخیر، از سفر هیئت سعودی به تهران تا فعالشدن دوباره سفارتخانهها و آغاز پروژههای مشترک، فقط زمانی به یک «فرصت راهبردی» تبدیل میشوند که در قالب برنامههای بلندمدت مالی، امنیتی و ارتباطی نهادینه شوند.
ردوبدلشدن پیام پزشکیان و ولیعهد سعودی، از این منظر بخشی از سازوکار تثبیت همین مرحله جدید است. طبق گزارش واس، این پیام در جریان دیدار علیرضا رشیدیان، رئیس سازمان حج و زیارت ایران، با عبدالعزیز بنسعود بننایف، وزیر کشور عربستان، تحویل داده شد؛ دیداری که علیرضا عنایتی، سفیر ایران در ریاض نیز در آن حاضر بود. توضیح رسمی سخنگوی دولت نشان میدهد که محتوای پیام کاملا در چارچوب مناسک حج و تقدیر از همکاریهای عربستان در تسهیل امور حجاج ایرانی بوده است. فاطمه مهاجرانی تأکید کرده که در پیام رئیسجمهور ایران، قدردانی ویژهای از هماهنگیهای عربستان ابراز شده و بر اهمیت تداوم فضای همکاری در حوزههای مشترک تأکید شده است. پیام ظاهرا سیاسی نبود، اما زمانبندی آن ناگزیر بار سیاسی دارد؛ بهویژه حالا که محمد بنسلمان قرار است در واشنگتن درباره مدل جدید امنیتی منطقه گفتوگو کند. این نخستین بار نیست که تحلیلگران منطقه، پس از احیای روابط تهران و ریاض، از امکان نقشآفرینی عربستان در کاهش تنش میان ایران و آمریکا سخن میگویند. رسانههای آمریکایی در ماههای گذشته چندین بار اشاره کردهاند ریاض -که پیامدهای تقابل تهران و واشنگتن را برخلاف منافع خود میبیند- تلاش دارد از روابط استثنائی خود با دونالد ترامپ استفاده کند تا امکان نوعی گفتوگو یا گذار از بنبست هستهای را فراهم کند. بهویژه در شرایطی که جنگ غزه، رقابت قدرتهای منطقهای و تحولات نفتی، فشار بر عربستان را افزایش داده است، ریاض انگیزه بیشتری برای کاهش تنش در اطراف خود دارد.
احیای روابط تهران و ریاض در اسفند ۱۴۰۱، با امضای توافقی میان علی شمخانی و همتای سعودیاش در پکن، نقطه عطفی در سیاست منطقهای ایران بود؛ نقطهای که نهفقط نشان داد بازیگران منطقه قادرند بدون تکیه بر قدرتهای فرامنطقهای بحرانها را مدیریت کنند، بلکه یادآور سنت دیپلماتیک دهه ۷۰ در ایران بود؛ همان دورهای که اولویت، حل اختلافات از مسیر گفتوگو و مدیریت تهدید از طریق گفتوگوهای پشت پرده و کانالهای موازی بود. بازگشت شمخانی به صحنه، این بار در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی، نشانهای از تداوم همان روش بود؛ رویکردی که بهجای اتکا بر بازدارندگی نظامی، بر کاهش سوءتفاهمهای امنیتی و فعالسازی ظرفیتهای هویتی و فرهنگی تأکید میکند.
در حافظه دیپلماسی عربی-ایرانی، نقش لایههای غیررسمی و هویتی همواره برجسته بوده است. در اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران در سال ۱۳۷۶، تعامل شمخانی با امیر عبدالله بنعبدالعزیز نقطه آغازی شد برای دورانی از اعتماد نسبی میان دو کشور. تسلط برخی مقامات ایرانی بر زبان و فرهنگ عربی، همیشه یکی از مزیتهای پنهان روابط ایران و عربستان بوده؛ مزیتی که میتواند پل ارتباطی میان دو پایتخت در زمانهای بحران باشد. درک این لایههای فرهنگی و تاریخی، بهویژه برای نسل جدید سیاستگذاران ایرانی و سعودی، اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا روابط دو کشور در ۴۵ سال گذشته میان دو قطب دوستی و خصومت در نوسان بوده و هر حرکت کوچک میتواند بر ادراک طرف مقابل تأثیر بگذارد.
اصل ماجرا این است که روابط ایران و عربستان، برخلاف بسیاری از روابط دوجانبه در خاورمیانه، فقط تابع رفتار دولتها نیست؛ جغرافیا، همجواری، نزدیکی مذهبی، وابستگیهای اقتصادی و تعادل قدرت منطقهای، نوعی الزام ساختاری برای همکاری ایجاد کرده است. حتی در سختترین لحظهها هم یک توافق نانوشته برای «جلوگیری از فروپاشی کامل رابطه» بین دو کشور وجود داشته است. از نگاه بسیاری از تحلیلگران، ایران و عربستان نهتنها نیازمند یک توافق تاکتیکی، بلکه نیازمند یک توافقنامه استراتژیک بلندمدتاند؛ توافقی که همکاری امنیتی، انرژی، تجارت و مدیریت بحرانهای منطقهای را در چارچوبی پایدار نهادینه کند.
در این میان، نقش عربستان در شورای همکاری خلیج فارس بهمراتب فراتر از سایر اعضاست و همین جایگاه، وزن دیپلماتیک ریاض را در مناسبات با تهران افزایش میدهد. مواضع عربستان در قبال رژیم اسرائیل نیز جایگاهی ویژه دارد. ریاض برخلاف امارات و بحرین به پیمان ابراهیم نپیوسته و همواره تأکید کرده که بدون تشکیل کشور مستقل فلسطین، عادیسازی امکانپذیر نیست. همین رویکرد عملا زمینههایی از همسویی با تهران ایجاد کرده؛ هرچند اختلافاتی همچنان پابرجاست اما روند بهبود روابط با سرعت در حال پیگیری است. یا در سوی مقابل، ایران نیز با نفوذ گستردهاش در یمن میتواند در ایجاد صلح پایدار میان حوثیها و عربستان نقشآفرینی کند؛ نقشی که در صورت مدیریت حرفهای میتواند ضمن کاهش تنشهای امنیتی، امتیازات سیاسی گستردهای برای تهران فراهم کند.
اما هیچیک از این تحولات از معادله آمریکا جدا نیست. رابطه ویژه محمد بنسلمان و دونالد ترامپ، از زمان حضور ترامپ در کاخ سفید، یکی از ستونهای اصلی سیاست خارجی عربستان بوده است. همین رابطه است که احتمال نقشآفرینی ریاض در میانجیگری میان ایران و آمریکا را افزایش میدهد. اگر تهران بتواند با هوشمندی فضای جدید را مدیریت کند و نقش عربستان را بهعنوان تسهیلکننده گفتوگوهای غیرمستقیم بپذیرد، ممکن است مسیر مذاکرات هستهای که متوقف مانده، دوباره گشوده شود. مداخله مثبت عربستان میتواند در گرههای کور مذاکرات که گاهی در فضای بیاعتمادی کامل از بین میروند، نقشآفرینی کند.
فضای منطقه اکنون بیش از هر زمانی مهیا برای شکلگیری یک صلح پایدار است؛ صلحی که اگرچه تصمیم اصلی آن در دست تهران و واشنگتن است، اما بدون همراهی بازیگران کلیدی منطقه، ازجمله عربستان، به نتیجه نخواهد رسید. در نهایت، پیام مکتوب پزشکیان به بنسلمان، هرچند در ظاهر در چارچوب مناسک حج تعریف شده، اما در واقع در تقاطع مهمترین معادلات سیاست خارجی ایران قرار میگیرد. این پیام، بخشی از همان فرایند آرام، تدریجی و زیرپوستی است که روابط دو کشور را از مرحله «رفع تنش» به مرحله «اعتمادسازی» و شاید در آینده به مرحله «همکاری استراتژیک» سوق میدهد. اکنون بیش از هر زمانی روشن است که آینده امنیت خاورمیانه نه از مسیر رقابتهای فرسایشی، بلکه از مسیر دیپلماسی سازنده و گفتوگوهای صبورانه تهران و ریاض خواهد گذشت.

















