نماینده سابق مجلس: پزشکیان نباید خودش را ضعیف نشان دهد

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حشمتالله فلاحتپیشه، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در رشته علوم سیاسی، معتقد است که اجرا کردن همین چیزهایی که در قانون اساسی مورد اشاره قرار گرفته، میتواند به رئیسجمهور برای ایفای نقش کمک کند. رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی مجلس با بیان اینکه «برخی میخواهند شأن ریاستجمهوری را تا حد یک مجری ساده پایین بیاورند» به پزشکیان توصیه میکند که خودش را مقابل گروههای قدرت ضعیف نشان ندهد.
مدتی است که باز هم بحث اختیارات رئیسجمهور مطرح شده است. تحلیل شما از وضعیت رئیس جمهوری درباره اختیاراتش چگونه است؟
جریانی که اختیارات قانون اساسی منتخبان مردم را روزبهروز بیشتر میکند، برخاسته از فضای فکری است که اعتقاد دارد مردم نمیتوانند اصلح را تشخیص دهند. اگر در گذشته به صورت لاپوشانی شده این مواضع را مطرح میکردند، الان به تدریج میبینیم که به صورت آشکار هم این مواضع مطرح میشود. نتیجه آن هم در کاهش مشارکت مردم مشخص است؛ موضوعی که با استقبال آن جریان هم روبهروست.
ماجرایی که در انتخابات مجلس گذشته شاهد آن بودیم. در موضوع ریاستجمهوری، شرایط به گونهای بود که مردم دیگر حاضر نشده بودند بین بد و بدتر انتخاب کنند و حتی آقای پزشکیان هم رای آورد، حاصل وعدهای بود که داده شد؛ مبنی بر اینکه کار به کارشناسان واگذار شود اما عملاً دیدیم که کار به کارشناسان واگذار نشد و وقتی رای آورد، گرفتار همان جریانات قدرتی شد که شأن ریاستجمهوری را تا حد یک مجری ساده پایین آوردند در صورتی که رئیسجمهور مسئول اجرای قانون اساسی است.
من اعتقاد دارم که بخشی از این موضوع اختیارات به خود رئیسجمهور برمیگردد. رئیس جمهور فردی است که جایگاه قانون اساسی دارد و باید وعدههای انتخاباتی خودش را عمل کند. وقتی که یک رئیسجمهور از خودش ضعف نشان دهد، نهادهای قدرت بر او سوار خواهند شد و این اتفاقی است که درباره آقای پزشکیان صورت گرفته است.
ایشان از خودش ضعف نشان داد. مردم به دلایل مختلف به ایشان رای دادند و ایشان قرار بود مسائلی مانند اصلاحات سیاسی و آزادیهای مدنی مانند رفع فیلترینگ و تنشزدایی در خارج را انجام دهد ولی بعد از آن دیدیم که ایشان عملاً مطیع اراده همان جریانهایی شد که نتوانسته بودند رای مردم را کسب کنند.
قبلاً موضوع افزایش اختیارات رئیسجمهور مطرح بود اما الان بحث بازیابی این اختیارات مطرح شده و فردی مانند آقای خاتمی از پزشکیان خواسته دنبال این موضوع باشد. علت این ماجرا و تغییر از افزایش به بازیابی را چه میدانید؟
من برخلاف ادعایی که صورت میگیرد، معتقدم که هرچند نهادهای قدرت بهویژه نهادهای انتصابی سعی میکنند، قدرت نهادهای انتخابی را کاهش دهند، ولی اگر باز هم سیاستمداران، سیاستمدارانی باشند که به جایگاه قانون اساسی خودشان اعتقاد داشته باشند، اسیر چنین موضوعی نمیشوند. یک سیاستمدار قوی باید بداند که او به بخشی از تاریخ تبدیل شده است. اگر بداند که به بخشی از تاریخ ایران تبدیل شده، نباید خودش را مقابل گروههای قدرت ضعیف نشان دهد.
بنابراین من معتقدم که رئیسجمهور از اختیارات قانون اساسی برخوردار است؛ هر جایی که عقبنشینی کند، بلافاصله نهادهای انتصابی قدرت جای ایشان را میگیرند و نتیجهاش این است که میگوییم رئیسجمهور از اختیارات کافی برخوردار نیست. در صورتی که من معتقدم هم رئیسجمهور و هم نماینده مجلس از اختیار قانون اساسی برخوردارند ولی ما چون که سالهاست با پدیده زوال نخبگی سیاسی روبهرو هستیم، این زوال در اوج خودش به تضعیف جایگاه رئیسجمهور رسیده است و عملاً منجر به ناکارآمدی این افراد در عمل به وظیفه قانون اساسی خودشان شده است.
پس از مطرح شدن بحث بازپسگیری، واکنشهایی از سمت طیفهای تندرو اصولگرا مطرح شده است. برای مثال روزنامه کیهان میگوید که دولتهای خاتمی و روحانی اختیارات کافی را داشتهاند اما از آنها برای ضربه زدن به نظام استفاده کردند. تحلیل شما از این روایت چیست؟
ارزیابی کلان نهادهای انتخابی و انتصابی نشان میدهد که مردم مشکلاتشان را بهتر تشخیص دادهاند و نهادهای انتخابی هر گاه به وعدههایشان عمل کردند، موفقتر بودهاند. ولی هر گاه در مقابل موانعی که پیش پای اجرای وعدههای آنها قرار داشت، نتوانستند کاری انجام دهند، عملاً کل کشور ضربه خورده است.
مواردی که در سوال اشاره کردید، از ناحیه برخی رسانههایی مطرح میشود که هر کاری که به نفع مردم بوده را منع کردهاند و به حدی مانعسازی کردند که عملاً نخبگان را خانهنشین کردند و سیاستهایی را تمجید میکنند که سیاستهای فرصتسوز در تاریخ کشور بوده است. حتی برای مشکلاتی که کشور امروز دچار آن است، شما به ستونهای همین رسانههای بولتننویس مراجعه کنید، میتوانید ریشه آن را پیدا کنید.
یک روز اگر قرار باشد عملکرد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور مورد ارزیابی قرار بگیرد، من اعتقاد دارم که شاید بتوان گفت بخش اعظم ریشههای کشور در همین رسانههایی وجود دارد که فقط رسانه نبودند، بلکه وابستگان به جریانهایی از قدرت بودند که تلاش میکنند خواست مردم عملی نشود و نتیجه آن هم شکلگیری ویژهخواری است که منافع کشور را تحتالشعاع قرار داده است.
















