پایگاه خبری 598 منتشر کرد: تحمیل جنگ نظامی و تزریق ایدز هویتی، با شعار «اسلام رحمانی» آمریکایی
پايگاه خبري 598
بروزرسانی
پايگاه خبري 598/ متن پيش رو در پايگاه خبري 598 منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
امام خامنه اي در ديدار با جمعي از دانشجويان (20 تير 94) ضمن پرهيز دادن از «سطحي نگري» در ارتباط با مفاهيم اسلامي به نقد برخي شعارهاي شيطاني اسلامي نما پرداختند؛ از آن جمله، سوء استفاده اصطلاح «اسلام رحماني»: «اصطلاح اسلام رحماني که اين روزها رايج شده است از ترکيب دو کلمهي زيبا به وجود آمده اما معناي واقعي آن چيست؟ آيا منظور اين است که برخلاف قرآن که انسانها را به مؤمن، کافر، دشمن و دوست تقسيم ميکند بايد با همه انسانها، صرفاً با رحمت برخورد کرد؟ و با کساني که با اسلام و ملت ايران دشمني ميکنند، بر خلاف فرمان پروردگار با محبت، مودّت و مَعدِلَت رفتار کرد؟»
بررسي بيان امام خامنه اي در نقد شعار تحريف آلود اسلام رحماني آمريکايي
1. بُعد جهان شناختي و انسان شناختي شعار اسلام رحماني آمريکايي: بهشت پنداريِ جهان جهنمي
ضرورت تبري و تولي: در فرايند شکلگيري يک رفتار اختياري چند مرحله وجود دارد: 1. «دانش» به مطلوبيت رفتار؛ 2. «انگيزش» حب و بغض براي کشش به سمت امور محبوب يا رانش از امور مبغوض؛ 3. اراده ايجاد رفتار؛ 4. کنش و انجام عمل.
اگر تمام عناصر موجود در جهان عناصري همسو باشد و هيچ تضاد و تزاحمي در عالم نباشد؛ يعني جهان مانند بهشت باشد، نيازي به بغض و خط کشي خودي و غير خودي نيست. اما در جهاني که بهشت نيست و تضاد فکري و ستيز عملي ويژگي برجسته آن است، راهي جز شناخت مصالح و مفاسد و شوق به مصالح و بغض نسبت به مفاسد وجود ندارد.
2. بُعد فيزيولوژيک شعار اسلام رحماني آمريکايي: تزريق ايدز به جامعه
نظام فکري و روحي انسان هم مثل سامانه بدني، با برخي چيزها سنخيت دارد و با برخي چيزها، دچار نسخيت ميشود؛ بنابراين از آنها تبري ميجويد و حتي با آنها مبارزه مي کند. اگر کسي فاقد توان دشمنشناسي و نبرد با دشمن باشد، بدني را ميماند که دچار ايدز شده است؛ نه دشمن را مي شناسد، نه مي تواند از سلاح تبري استفاده کند و نه مي تواند با او نبرد کند و آرام آرام رام مرگ ميشود؛ اتفاقي که شايد اگر هدف غربي ها هم نبود، نتيجه شعار آمريکايي «کمونيزم رحماني» در رويکرد قرارداد «هلسينکي» ميان غرب و شوروي بود؛ با اين قرار داد روابط فرهنگي در ميان غرب و شوروي برقرار شد؛ و اين يعني آمريکا و شوروي دشمن هم نيستند؛ وقتي پذيرفتيم که آمريکا دشمن ما نيست، پنتاگون فرهنگي هم در پايتخت و خانه هاي ما جولان خواهد داد. سامانه دشمن شناسي و دفاعي ما هم نسبت به وي دچار ايدز ميشود و بعد شوروي يا هر کشور يا انديشهاي، مسخ و نسخ ميشود.
3. بُعد وحياني شعار اسلام رحماني آمريکايي: حب و بغض الهي محکمترين رشته ايمان
همانطور که خداوند متعال فرمودهاست، کفر ورزيدن به طاغوت (فمن يکفر بالطاغوت) و سپس ايمان به خداوند متعال (و يؤمن بالله) ناگسستنيترين و محکمترين رشته ايمان است (فقد استمسک بالعروة الوثقي لانفصام لها). محکمترين رشته ايمان، نه نماز است، نه روزه، نه جهاد، نه ...، بلکه حب و بغض در راه خداوند است (أوثق عُرَي الايمان الحب و البغض في الله). آن که ذکرش لا الا (مرگ بر آمريکا) و الا الله (جمهوري اسلامي) نيست، تحليل ندارد و آنکه تحليل ندارد در واقع «تهليل» ندارد و لااله را از الاالله تحريف کرده است!
4. بُعد جنگ افروزانه شعار اسلام رحماني آمريکايي
گرايش غالب در روابط بين الملل، رئاليزم است که آمريکا و انگليس سردمدار آن هستند. رئاليست ها معتقدند که وضعيت طبيعي جهان ستيز است و هيچ راهي جز توازن قوا براي رهايي از جنگ وجود ندارد و اساساً تقصير اصلي جنگ جهاني دوم را نيز بر گرده ليبرال ها مي گذارند که اروپا و جهان را با شعارهاي ليبرالي خام کردند. در اين ميان آلمان، ايتاليا و ژاپن با رويکردهاي نازيستي و فاشيستي به افزايش قدرت پرداختند و همين قدرت بالاي آنان و ليبرال منشي و اسلحه فرود آوردن ليبرالها باعث وسوسه جنگ جهاني دوم شد. يعني اگر طرف مقابل هم قدرتمند بود، اين موازنه قوا سبب مي شد که جنگ دوم جهاني با ميليونها کشته رخ ندهد! اين شعار بيان ديگري از طرح سازمان سيا براي بر تزريق ايدز فرهنگي و بر زمين گذاشتن سلاح تبري و اسلحه نظامي است که بي شک ارمغاني جز فروپاشي ج.ا.ايران يا جنگ نظامي آمريکا با ايران در پي نخواهد داشت.
5. بُعد «روابط بين الملل»ي شعار اسلام رحماني آمريکايي
صلح ليبرال، ابتدا به صورت صلح جمهوري از سوي کانت مطرح شد، سپس به صلح دموکرات تغيير يافت و در نهايت هم به صلح ليبرال بدل شد.
با توجه به اين که مردم هزينه هاي کشتار و مالي و ويراني هاي جنگ را مي دهند، اگر نظامي جمهوري يا دموکراتيک باشد، بايد مراقب رأي مردم باشد و لذا حرکت به سمت جنگ سبب از دست رفتن پايگاه گروه حاکم مي شود. يعني ساختار دموکرات نظام سياسي سبب دوري حاکمان از جنگ مي شود.
دو ديدگاه آکادميک درباره صلح دموکراتيک رايج است: آ. صلح دموکرات بيشينه: هر گاه يک طرف نزاع هم دموکرات باشد، هرگز جنگي در نخواهد گرفت؛ ب. صلح دموکرات کمينه: هنگامي که دو طرف نزاع دموکرات باشند، قطعاً جنگي در نخواهد گرفت. اما بايد از اين دو ديدگاه کاملاً غير علمي گذر کرد و به ديدگاه سوم تنزل کرد: ج. صلح کمترينه: اين ديدگاه که تا اندازه اي مي تواند واقع نما باشد، بر آن است که هر گاه نزاعي بين دو نظام «ليبرال» در بگيرد، قطعا به جنگ منجر نخواهد شد. خواه اين نظام ها جمهوري باشند يا سلطنت مشروطه يا ... . اما دشمني غرب با نظام هاي دموکراتيک ليبرالي مثل گرجستان (انقلاب رنگي گل رز) يا اکران (انقلاب رنگي نارنجي) حاکي از نقص اين نظريه است.
مسلماً سر فرود آوردن در برابر نظام رئاليستي غرب در حوزه روابط بين الملل (هر چند که در حوزه داخلي تا حدي ليبرال باشند) سبب به هم خوردن بيشتر توازن قوا و حرکت به سمت جنگ خواهد بود و عميقاً بايد بدانيم که غرب در حوزه داخلي ليبرال است و در حوزه خارجي شديداً رئاليست و زور مدار است.
حتي اگر در حوزه روابط خارجي هم ليبرال باشد، صلح ليبرالي تنها با کشورهاي ليبرال ممکن است؛ آن هم کشورهاي ليبرالي که همسو با منافع رئاليستي سلطه طلب غرب باشد؛ نه با کشورهاي دموکرات ليبرال غير همسو با زياده خواهي غرب. بنابراين دم زدن از اسلام رحماني آمريکايي، شعار صد در صد غير واقع بينانه، جنگ افروزانه و از سر جهالت است.