نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

گری سیک: دوران "بزن در رو" به پایان رسیده است

منبع
ديپلماسي ايراني
بروزرسانی
گری سیک: دوران "بزن در رو" به پایان رسیده است
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست گري سيک-لوبلاگ| جنگ جهاني ضد تروريسم آمريکا از همان آغاز بر اين گمان ناگفته استوار بود که دشمنِ – معمولا پراکنده و ابتدايي – توان پاسخگويي موثر را ندارد: پهپادهاي آمريکايي، 24 ساعته پناهگاه هاي القاعده را در وزيرستان زير نظر مي گيرند و گاهي هم موشک هايي را به سوي رهبرانشان شليک مي کنند بي نگراني از تلافي، چرا که آسمان در اختيار آمريکا و متحدانش است. ظاهرا اين دوران رو به پايان است. به تازگي، رئيس ستاد ارتش آمريکا، در جلسه پرسش و پاسخ کنگره، با شجاعتي ستودني يک دکترين نظامي ساده را خلاصه کرد: ارتش آمريکا نبايد "هرگز در يک جنگ منصفانه درگير شود." در اين فرمول، نه نکته تازه اي هست و نه بزدلي. اگر هدف برنده شدن است، در آن صورت وارد جنگي بشويد که شانس پيروزي اش را داريد. سان تژوSun Tzu، دو هزار سال پيش نوشت: "اگر دشمنتان توانمند است، از او پرهيز کنيد." ايالات متحده، حدود ششصد پايگاه نظامي در سطح جهان دارد به همراه انواع پست هاي استقرار نيرو. پرسش اين است: چه ميزان فکر و توجه صرف امنيت هوايي اين پايگاه ها – در قياس توجه به امنيت آنها روي زمين – شده است؟ سياست گذاري (آمريکا هم)، تحت تاثير همان گمان ناگفته است. هنگامي که ايالات متحده، حمايتي مطلق را پشت کارزارِ هواييِ بي محابايِ عربستان سعودي عليه نيروهاي حوثي در يمن مي گذارد، آيا اين باور ناگفته وجود ندارد که درد و رنج و آسيب يک طرفه، تنها براي حوثي ها خواهد بود؟ سال هاست که هواپيماهاي سعودي، قادرند که اهداف يمن از جمله مناطق مسکوني را بدون هر گونه هراسي بمباران کنند. از برخي درگيري هاي مرزي که بگذريم، حوثي ها به نظر نمي رسيد که بتوانند آسيبي جدي به هيچ يک از تاسيساتي وارد کنند که به منافع آمريکا زيان برساند. در اين يک سال، اين گمانه، دگرگون شد و يورش شنبه گذشته، سنجش ها را دگرش داد: نيمي از توليد نفت عربستان سعودي و پنج درصد عرضه جهاني، قطع شد. اما سياست فشار حداکثري آمريکا عليه ايران هم بر همان گمان ناگفته استوار بود. اگر از شعارهايي که مقام هاي آمريکايي درباره تهديدهاي ايران مي دهند بگذريم، اين پرسش به ميان مي آيد که آيا تصميم سازان آمريکايي واقعا باورد داشتند که ايران، به عنوان يک قدرت سطح ميانه با توانمندي هاي نظامي بسيار محدود – بتواند يا بخواهد آسيبي به منافع آمريکا بزند؟ اولين نشانه مهم از نادرستي اين سنجش، بيستم ژوئن ظاهر شد، هنگامي که يک موشک ايراني، يک هواپيماي بدون سرنشين شناسايي آمريکا را سرنگون کرد. برخلاف ادعاي ترامپ درباره دليل عدم تلافي آمريکا، اين گمانه زني وجود دارد که امارات متحده عربي – که پهپاد از آنجا برخواسته بود – هراس داشت که هزينه اقدام آمريکا را خواهد پرداخت. پس از آن بود که امارات، نيروهايش را از يمن بيرون کشيد و هيئتي هم به تهران فرستاد. آيا دوران "بزن در رو" (رنج يک سويه) به پايان رسيده است؟ در واقع، اين رويکرد هيچ گاه پاياني هميشگي نداشت. با فراگير شدن فن آوري پهپادها، دوران برتري مطلق هوايي آمريکا و متحدانش به چالش کشيده مي شود. فن آوري موشک هاي کروز، پيچيده تر است اما آن هم دير و زود دارد اما سوخت و سوز نه. معني اين دگرش آن است که ديگران هم خواهند توانست هزينه سياست هاي آمريکا را به روش هايي بالا ببرند که در گذشته، پيش بيني نمي شد. متاسفانه پاسخ چنين چالش هايي، افزايش تنش نظامي است و سرمايه گذاري بيشتر روي تدابير گران متقابل. هر دوي اينها راه حل هايي روشن هستند اما هر دو هم پيامدهايي خطرناک دارند. منبع: لوبلاگ ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد