برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

دولت‌ بعدی به‌ شدت با اروپا دچار تنش خواهد شد

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
دولت‌ بعدی به‌ شدت با اروپا دچار تنش خواهد شد

خبرآنلاين/متن پيش رو در خبرآنلاين منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

يک کارشناس سياست خارجي به خبرآنلاين گفت: اگر دولت بعدي نتواند مشکل تحريم‌ها را حل کند - يا اگر نتواند از دستاوردهاي مذاکره‌کنندگان در وين به خوبي محافظت کند - احتمال اينکه روابط اقتصادي معناداري با کشوري مثل چين داشته باشد يا حتي بتواند روابط راهبردي متعادلي با آن‌ها برقرار کند هم به حداقل مي‌رسد. ايضاً اگر نتواند يا نخواهد معضل FATF را در داخل کشور حل‌وفصل کند، احتمال اينکه موفق شود همکاري بلندمدتي با شرق سامان‌دهي کنيد بسيار دور از ذهن است. مگر اينکه باور کنيم راه توسعه يک کشور هشتاد ميليوني از تهاتر و تبادل کالا مي‌گذرد.


زهره نوروزپور/  کمتر از يک هفته به انتخابات رياست جمهوري باقي مانده و نامزدهاي انتخابات 1400 درباره برنامه هاي خود براي سياست خارجي کشور را اعلام کرده اند که عمده آنها از 7 کانديدا گفته اند که برجام را ادامه مي دهند،همان توافقي که طي سالهاي اخير وقتي در سال 2015 منعقد شد هيچگاه آن را نپذيرفتند و بلکه در مسير اجراي آن سنگ اندازي کردند.حال امروز اين توافق مورد قبول نامزدهاي انتخابات شده و حال اين سوال مهم مطرح است که آيا دولت جديد مي تواند آن را حفظ کند يا خير؟در همين‌باره با دکتر رضا نصري کارشناس سياست خارجي و حقوقدان بين الملل گپ و گفتي داشتيم که در ادامه مي خوانيم:


تحليل کلي شما از مواضع برجامي کانديدهاي 1400 چيست؟ بر همگان آشکار است که اين جناح قبلا مخالف توافق برجام بودند. شما فکر ميکنيد در صورت پيروزي اصولگرايان چه راهبردي را در مورد اين مهم دنبال کنند.

نامزدهاي «اصولگرا» در جريان مناظرات مواضع نرم‌ و مثبتي نسبت به برجام اتخاذ کردند. در واقع، اغلب آن‌ها اينگونه وانمود کردند که با برجام مشکلي ندارند و حتي بهتر از ديگران قادر به اجراي آن خواهند بود! البته اين رويکرد جديد با مواضع و عملکرد هشت سال گذشتهٔ آن‌ها در مورد مذاکره و برجام هيچ همخواني ندارد. فراموش نکنيم اين جريان در هر مرحله از مذاکرات هسته‌اي و سپس در اجراي برجام به شدت موضع انتقادي داشت و به همين دليل هم بي وقفه از تمام ابزار و امکانات خود براي مقابله با دولت و وزارت امور خارجه استفاده مي‌کرد. اين جرياني است که در ابتداي مذاکرات در اين دولت به هر بهانه‌اي طرح سه فوريتي تقديم مجلس مي‌کرد تا مذاکرات متوقف شود. در بحبوحه مذاکرات مقدماتي، در آستانهٔٔ هر سفر آقاي دکتر ظريف ايشان را بارها به مجلس احضار مي‌کرد و به کمک برخي سازمان‌هاي تبليغاتي پُوسترهاي تحقيرآميزي در مورد مذاکره در سراسر شهرها به نمايش مي‌گذاشت.وقتي در ژنو يک توافق موقت حاصل شد نيز، هنوز جوهر «فکت شيت» آن خشک نشده، دولت را متهم به دروغگويي و خيانت مي‌کردند و به جاي اينکه از آزاد شدن بخشي از دارايي‌هاي ايران استقبال کنند، در راهپيمايي‌ها در مورد ذلتِ «قدم زدن ظريف و کِري» پلاکارد توزيع مي‌کردند! وقتي برجام منعقد شد نيز، از همان ابتدا به صراحت پيام ‌دادند «ايران جاي سرمايه‌گذاري نيست» و از دانشگاه به دانشگاه و از منبر به منبر در سراسر کشور سخنران اعزام مي‌کردند تا بند بند برجام را براي مردم تخطئه کند و اينگونه وانمود کند که خيانت بزرگي صورت گرفته است. هنوز مي‌توانيد در آرشيو روزنامه‌هاي رسمي و سايت‌هاي آن‌ها عکس‌هاي جعلي از راکتور اراک را پيدا کنيد که در آن «کارگرهايي فرغون به ‌دست» را فوتوشاپ کرده بودند تا ادعا کنند در قلب راکتور «سيمان» ريخته شده! در تمام دوران اجراي برجام نيز عملکرد آن‌ها از همين جنس بود. رئيس‌جمهور و وزير امور خارجه براي جذب سرمايه و قرارداد به اروپا سفر مي‌کردند و رسانه‌هاي آقايان در تهران در مورد اينکه رئيس‌جمهور در فلان موزه کنار مجسمه «مارکوس آئورليوس آنتونيوس» - يکي از پادشاهان رم باستان- عکس گرفته جوسازي مي‌کردند!  بخاطر تحکيم پيوندهاي اقتصادي و تسريع فرايند عادي‌سازي روابط تجاري با بخش خصوصي، دولت روحاني از ايرباس و بوئينگ هواپيما مي‌خريد و رسانه‌هاي اين جريان جنجال به پا مي‌کردند که دولت به آمريکا باج داده است! وقتي ترامپ از برجام خارج شد نيز کوتاه نيامدند. عليرغم اينکه دولت ترامپ، تيم‌هاي متعدد حقوقي‌ و تمام موسسات تخصصي متخاصم نتوانسته بودند حتي به يک بند از برجام استناد کنند تا خروج آمريکا را موجه جلوه دهند، آقايان در تهران «متن ضعيف برجام» را مقصر عهدشکني ترامپ مي‌خواندند و در صحن مجلس آن را آتش مي‌زدند!  در تمام مدت «جنگ اقتصادي» و «فشار حداکثري» نيز اين جريان «انعقاد برجام» را به عنوان اصلي‌ترين عامل آسيب‌ها و بحران‌هاي اقتصادي معرفي مي‌کرد و در زماني که سياست کلان نظام مبتني بر «صبر استراتژيک» بنا شده بود، مدام «خروج از برجام» و پايان توافق را مطالبه مي‌کرد. تا به امروز، در ادبيات آن‌ها نيز از برجام همواره با عباراتي از قبيل «خسارت محض» و «جنازه متعفن» و «ترکمنچاي» ياد شده بود! در سال‌هاي گذشته، چهره‌هاي اصلي اين جريان نه تنها با دولت کنوني و وزير امور خارجه بر سر برجام به شدت زاويه پيدا کرده بودند بلکه حتي يکي از مهم‌ترين اتهامات آن‌ها عليه آقاي لاريجاني اين بود که برجام را در عرض ۲۰ دقيقه به تصويب مجلس رسانده است! حال،‌ جاي خوشحالي است مواضع خود را تعديل کرده‌اند و به اميد تحويل گرفتن دولت دست از برجام‌ستيزي برداشته‌اند. از منظر منافع ملي اين اتفاق قطعاً اتفاق مبارکي است. البته حتماًً پايگاه اجتماعي آن‌ها نسبت به عملکرد گذشته و شعارهاي متضاد فعلي‌شان از آن‌ها سؤال خواهد کرد. در عرصهٔ بين‌المللي نيز پايبندي آن‌ها به برجام - با توجه به هشت سال مخالفت آن‌ها - زير سؤال خواهد رفت و اين ابهام مطرح خواهد شد که مواضع آن‌ها صرفاً انتخاباتي است يا اينکه اصالت دارد.
 
دولت در حال تغيير است و هنوز نميدانيم چه کسي و با چه راهبردي قرار است سکان ديپلماسي کشور را به عهده بگيرد. حال با توجه به اينکه سياست خارجي در سطح عالي نظام تببين مي شود؛ شما اينده تعامل و ارتباط ايران با اروپا و امريکا را چه طور پيش بيني مي کنيد.

اولاً معتقدم حتي اگر سياست خارجي در سطح عالي نظام تعيين شود، نقش «مجري» آن نيز نقش بسيار قابل ملاحظه‌ايست. ممکن است سياست کلان نظام تنش‌زدايي و عادي‌سازي روابط اقتصادي با اروپا باشد، اما يک جملهٔ نامتعارف از سوي رئيس‌جمهور يا وزير امور خارجه در مورد «هولوکاست» براي سال‌ها تمام آن سياست را نقش بر آب کند! پس نقش مجري، تدبير او، قابليت‌هاي شخصي او، تسلط او بر ظرافت‌هاي روابط بين‌الملل، دانش فني او و همچنين مقبوليت و محبوبيت بين‌المللي‌اش همه در حُسن اجراي سياست‌هاي کلان نظام نقش تعيين‌کننده‌اي دارد. ثانياً، بايد در نظر داشت رسيدن به يک تعامل پايدار در سياست خارجي ابتدا مستلزم اقناع و جلب همکاري طرف مقابل است. اگر در فرايند اقناع و جلب همکاري خللي وارد شود، طبيعتاً تعامل سازنده نيز شکل نخواهد گرفت. حال، در اينجا عوامل متعددي ممکن است در اين فرايند خدشه وارد کنند. به عنوان مثال، اگر رئيس‌جمهور آينده براي بنگاه‌هاي تبليغاتي و دستگاه پروپاگانداي جريان متخاصم «سيبل آساني» باشد در حدي که به راحتي بتوانند افکار عمومي را نسبت به او بدبين سازند، طبيعتاً براي دولت‌ها نيز قدم گذاشتن در مسير تعامل بسيار دشوارتر خواهد شد.
در سال‌هاي اخير، يکي از مهم‌ترين معضلات لابي‌هاي متخاصم وجهه و جايگاه بين‌المللي دکتر ظريف بود. از ديد آن‌ها، کشوري که وزير امور خارجه‌اش دست‌کم دو بار نامزد دريافت جايزه نوبل صلح شده و قابليتي استثنايي در جذب رسانه‌ها، افکار عمومي و محافل تخصصي را دارد، نمي‌توانست به راحتي سوژهٔ هراس‌آفريني و اجماع‌سازي بين‌المللي قرار گيرد. به همين خاطر هم، بخش قابل ملاحظه‌اي از نيرو و منابع خود را صرف تخريب و ترور شخصيتي دکتر ظريف کردند تا او را بي اعتبار يا از صحنه خارج کنند. حال، تصور کنيد افرادي جايگزين ايشان و رئيس‌جمهور شوند که از همان ابتداي امر لابي‌هاي متخاصم موفق شوند - بدون کوچک‌ترين زحمتي - تمام سازمان‌هاي مدني، فعالان حقوقي و رسانه‌ها را عليه او سازمان‌دهي کنند! در چنين فضايي، قطعاً براي دولت‌ها، پارلمان‌هاي ملي و احزاب اين کشورها توجيه اينکه «بايد با ايران همکاري کنيم» بسيار دشوار خواهد شد. در واقع، در صورت انتخاب يک «سيبل آسان» در تهران، حدود۷۰٪-۸۰٪ زحمات لابي‌هاي متخاصم کم و به کارايي و بازدهي آن‌ها افزوده خواهد شد!

در مقابل چين و روسيه چه طور؟ يا کلا شرق آسيا يا بهتر بگوييم نگاه ايران به شرق.

بخش اقتصادي و تجاري روابط ايران با شرق تابع روابط ايران با غرب (رفع تحريم‌ها) و کيفيت تعامل آن با نظام مالي بين‌المللي است. به بيان ديگر، اگر دولت بعدي نتواند مشکل تحريم‌ها را حل کند - يا اگر نتواند از دستاوردهاي مذاکره‌کنندگان در وين به خوبي محافظت کند - احتمال اينکه روابط اقتصادي معناداري با کشوري مثل چين داشته باشد يا حتي بتواند روابط راهبردي متعادلي با آن‌ها برقرار کند هم به حداقل مي‌رسد. ايضاً اگر نتواند يا نخواهد معضل FATF را در داخل کشور حل‌وفصل کند، احتمال اينکه موفق شود همکاري بلندمدتي با شرق سامان‌دهي کنيد بسيار دور از ذهن است. مگر اينکه باور کنيم راه توسعه يک کشور هشتاد ميليوني از تهاتر و تبادل کالا مي‌گذرد.

اشاره کرديد به اف.اي.تي.اف اين روزها برخي نامزدهاي انتخابات که تکليف آن تا چند روز ديگر مشخص مي شود. بسيار از اف اي تي اف مي گويند. همان طرحي که پيش از اين در تشخيص مصلحت راه به جايي نبرده بود. ايا دولت جديد تکليف اين مساله را روشن مي کند يا در به همان پاشنه مي چرخد؟

در هر حال، اگر عزم و اراده کلان کشور بر عادي‌سازي روابط تجاري و اقتصادي با جهان باشد، پذيرش موازين FATF يک مرحله اجتناب‌ناپذير است. به نظر مي‌رسد همه جريان‌هاي سياسي در داخل کشور کم‌وبيش به اين نتيجه - که موضع رسمي دولت و طرفداران ديپلماسي در سال‌هاي گذشته بود - رسيده باشند. اميدوارم نگاه مثبت‌تر برخي شخصيت‌ها و جريان‌ها به اين موضوع صرفاً متاثر از فضاي انتخاباتي نباشد.


بريم سراغ مذاکرات. برخي خبرها حاکي ست که ايران در کميسيون برجام و مذاکرات وين به توافق رسيده اند و مساله بر سر راستي ازمايي تحريم است که قرار است دولت جديد اين راستي ازمايي را انجام دهد. نظر شما چيست؟

همانطور که ذکر شد، دو مورد موجب نگراني در باره آينده توافق هسته‌اي و تحريم‌هاي مي‌شود: يکي به رويکرد سياسي، تسلط بين‌المللي، چينش مسئولين و دانش فني دولت آينده برمي‌گردد؛ و يکي به امکان و تمايل دولت‌هاي مقابل به همکاري با يک دولت اصولگرا در ايران مربوط مي‌شود. طبيعتاً، اولين پرسش اين است که دولت اصولگراي بعدي با کدام رويکرد، کدام افراد و مجهز به چه سطحي از دانش فني و حقوقي وارد ميدان خواهد شد؛ و سپس، سياستمداران اروپايي و آمريکايي تا چه حد حاضر خواهند شد از سرمايه سياسي خود براي نشست‌ و برخاست با آن‌ها هزينه کنند؟

برخي از تندروها حال بگوييم چه خارجي چه داخلي فکر ميکنند که دولت بايدن با دولت جديد ايران که احتمالا از جناح راست ايران باشد تعامل نخواهد کرد و بار ديگر مذاکرات به بن بست مي خورد. چقدر اين تحليل درست است؟

به نظرم تحليل درستي است. اگر رئيس‌جمهور بعدي ايران براي لابي‌هاي متخاصم و رسانه‌هاي آن‌ها «سيبل آساني»‌ باشد و بتوانند به راحتي افکار عمومي، ساير احزاب و حتي قوهٔ قضاييه اين کشورها را عليه او بسيج کنند، قطعاً هزينهٔ همکاري و نشست و برخاست با او براي يک سياستمدار اروپايي و آمريکايي بسيار بالا خواهد رفت و احتمالاً از آن صرف نظر خواهند کرد. شايد حتي در ابتداي کار اولين تنش دولت اصولگراي بعدي «عدم دريافت پيام تبريک» از سوي همتايان اروپايي باشد؛ يا اينکه در ماه‌هاي بعد با چالش‌هايي از قبيل کاهش سطح روابط ديپلماتيک يا مشکلات مربوط به سفرهاي خارجي مواجه شوند.

برخي از کساني که متمايل به جبهه پايداري هستند معتقدند که احياي برجام از سوي امريکا به منزله فعال شدن مکانيسم ماشه هست و امريکا با بازگشت به اين توافق مي خواهد راه را براي خود در شوراي امنيت عليه فعاليت موشکي ايران هموار کند. تحليل اينها چقدر درست است؟

دليل اين قبيل تحليل‌هاي آن‌ها اين است که شناخت کافي نسبت به برجام و آنچه «مکانيسم ماشه» مي‌خوانند ندارند. بي اطلاعي آن‌ها نسبت به سازوکار حل اختلاف برجام هم دست‌کم زماني مشخص شد که يک طرح دو فوريتي تحت عنوان «خروج خودکار از برجام در صورت فعال‌سازي مکانيسم ماشه» به مجلس ارائه داده بودند. در واقع، دولت آمريکا در ماه اکتبر گذشته اعلام کرده بود مي‌خواهد با ارائهٔ شکايت‌نامه به شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه‌هاي تحريمي گذشته را احيا کند؛ و در واکنش به آن،آقايان در مجلس اين طرح را تدوين کرده بودند که مقرر مي‌داشت به محض ارائهٔ چنين نامه‌اي ، دولت بايد از برجام به صورت خودکار خارج شود! به عبارت ديگر، در حالي که دستگاه ديپلماسي و اغلب کارشناسان معتقد بودند نامه آقاي پومپئو به شوراي امنيت راه به جايي نخواهد بُرد و آمريکا در احياي قطعنامه‌هاي شوراي امنيت شکست خواهد خورد، آقايان تصور مي‌کردند «مکانيسم ماشه» به همين راحتي فعال خواهد شد و ضمن سرزنش دولت، طرح‌شان را در مجلس پيش مي‌بردند! اگر اين طرح به تصويب مي‌رسيد، امروز مذاکره‌کنندگان ايران در وين مي‌بايست براي لغو  شش قطعنامه‌ فصل هفتمي شوراي امنيت نيز با طرف مقابل دست و پنجه نرم مي‌کردند!

فکر ميکنيد راهبردي که ظريف در وزارت خارجه دنبال کرد (باز شدن درهاي ايران به روي جهان و تعاملات گسترده ) در دولت بعد تکرار شود؟ ايا توافقات و مناسبات اقتصادي که در وزارت خارجه روحاني فراهم شد با توجه به شناختي که از نامزدهاي انتخابات داريم دنبال مي شود يا به پيوست تاريخ گره مي خورد؟ قرادادهايي از چين و روسيه، هند و افغانستان و پاکستان و اسيا تا اروپا و منطقه....

اگر سياست‌هاي آينده اين آقايان امتداد مواضع و اقدامات گذشته‌شان باشد، قطعاً درهاي تعامل به روي ايران بسته خواهد شد؛ دولت بايدن براي ايجاد گشايش با محذوريت‌هاي جدي مواجه خواهد شد و تندروها در کنگره در پيش‌برد طرح‌ها و برنامه‌هايشان دست پيش خواهند گرفت؛ قطعاً دولت‌هاي اروپايي در داخل براي تعامل با تهران با موانع سياسي جدي روبرو خواهند شد و فرايند عادي‌سازي روابط تجاري و اقتصادي با شرق نيز - به دليل تداوم تحريم‌ها - کُند شده يا متوقف خواهد شد. اما اگر اين جريان و اشخاص در برداشت‌ها و سياست‌هاي گذشته خود صادقانه دچار تحول و تجديد نظر شده باشند، جاي اميدواري است.

صبر استراتژيک ايران و فشارهاي ديپلماتيک از هر تريبون و رسانه اي که خاصيت وزير خارجه دولت دهم و يازدهم بود سبب شد ايران بار ديگر حق راي خود را در سازمان ملل به دست بياورد. ايا مي توان اين راهبرد را که باعث شکست فشار حداکثري ترامپ شد،ادامه داد؟

حتماً نامهٔ آقاي ظريف به دبيرکل سازمان ملل را در مورد تعليق حق رأي ايران خوانده‌ايد و متوجه جملات فني،دقت، ارجاعات و ظرافت‌هاي حقوقي آن شده‌ايد.تاثير فوري و غيرمحتمل آن را هم همه شاهد بوديم. حال، در ميان نامزدهاي مخالف برجام در صحنهٔ مناظرات - يا در ميان افرادي که آن‌ها براي تصدي پُست وزارت خارجه در نظر دارند - يک نفر را نشان دهيد که قادر به نگارش چنين نامه‌اي باشد! بحث فقط بر سر يک نامه نيست! اين نامه نمادي است که بيانگر اهميت و جايگاه «تخصص» در حوزه ديپلماسي و سياست خارجي است. پرسش اينجاست که آيا چنين تخصص و مهارتي در دولت آينده جايگاهي خواهد داشت يا خير؟ حفظ کرد؟

 از نظر شما محافظه کاران ايران با برجام چه خواهند کرد؟به هرحال اين ميراث دولت روحاني است. ايا ميراث ملي مي شود؟ يا همينطور جناحي مي ماند؟

محافظه‌کاران در خوش‌بينانه‌ترين حالت از دستاوردهاي برجام بهره‌برداري خواهند کرد و تاثيرات مثبت آن بر اقتصاد و معيشت مردم را به نام خود و قابليت‌هاي مديريتي خود ثبت خواهند کرد. در بدترين حالت،‌ با رفتارها و گفتارهاي نامتعارف در مجامع بين‌االمللي، اتخاذ سياست‌هاي حساسيت‌برانگيز و فقدان دانش فني آن را بر باد خواهند داد.

اگر تيم مذاکره‌کننده در وين موفق شود به يک توافق دست يابد، حفظ آن توافق در سال‌هاي آينده مستلزم تلاش مستمر از سوي همه کشورهاي متعاهد خواهد بود. در واقع، برجام مانند نهالي است که نيازمند باغ‌باني و نگه‌داري است تا از گزند تغييرات سياسي و تحولات بين‌المللي در سال‌هاي آينده - تا زمان انقضاء - در امان بماند. طبيعتاً دولت بعدي در ايران بايد هم از نظر رويکرد سياسي و هم از نظر دانش فني کفايت و قابليت لازم را براي حفظ و نگه‌داري از اين توافق داشته باشد. در سال‌هاي گذشته، برخي از نامزدهاي کنوني انتخابات مواضع تندي عليه برجام داشتند و حتي هرگونه تعامل با غرب و آمريکا را نوعي «تسليم» و «ذلت» و «سازش» مي‌دانستند. پس در اينکه باور راسخ به حفظ برجام و باغ‌باني از آن داشته باشند، محل ترديد است. در حوزه قابليت و دانش فني نيز، کارنامه برخي از آن‌ها در زمان مسئوليت‌شان کارنامه درخشاني نيست. در هر حال، تمام قطعنامه‌هاي شوراي امنيت در زمان آن‌ها با اجماع کامل جهاني عليه ايران به تصويب رسيد و برنامه صلح‌آميز هسته‌اي ايران نيز در زمان آن‌ها به مهم‌ترين بحران بين‌المللي کشور در هشتاد سال اخير تبديل شد. در واقع، آن‌ها در عرض هشت سال مذاکره با غرب نتوانسته بودند حتي بر سر «کليات» با طرف مقابل به يک توافق موفق دست يابند، چه برسد به اينکه آن‌ها را متقاعد کنند قطعنامه فصل هفتمي شوراي امنيت لغو کنند! انتقاداتي هم که برخي از آن‌ها در سال‌هاي اخير نسبت به برجام مطرح مي‌کردند، حاکي از اين است که تسلط و دانش کافي نسبت به متن قرارداد هم ندارند. يعني گاه حتي در ترجمهٔ يک اصطلاح فني حقوقي - مثلاً در حوزه حقوق اتحاديه اروپا - دچار اشتباه مي‌شدند و بر اساس همان اشتباه به برجام و تيم مذاکره‌کننده ايراد مي‌گرفتند. اين‌ها مواردي است که موجب نگراني براي آينده برجام و تحريم‌ها مي‌شود.

با توجه به تغيير دولت لغو برخي تحريم ها از سوي دولت آمريکا را چه طور پيش بيني ميکنيد.

در واقع، پيش‌بيني مي‌کنم در چنين شرايطي جريان متخاصم بتواند - با بهره‌برداري از ظرفيت‌هاي حقوقي و حساسيت‌هايي که مي‌توانند به راحتي نسبت به يک فرد يا يک جريان خاص بوجود بياورد - اين بار «اروپا» را به سمت کارشکني و دردسر سازي در برجام هدايت کند. به نظرم دولت اصولگراي بعدي به شدت با اروپا دچار تنش و معضل خواهد شد.

امروز نتانياهو از قدرت کنار رفته است- عربستان در حال مذاکره با ايران است و شرايط منطقه اي گويا با فشار دولت جديد بايدن به سمت صلح پيش مي رود. پيرو طرح صلح هرمز رئيس جمهور در سازمان ملل و گفتگوهاي منطقه اي اين شرايط در خاورميانه را چه طور ميتوان به نفع کشورمان در صلح و ثبات حفظ کرد؟

کشورهاي همسايه تجربهٔ فشار حداکثري و همکاري با تندترين جناح واشنگتن عليه ايران را آزموده‌اند. اما امروز مي‌بينند عليرغم سه سال فشار بي وقفه، دولت آمريکا مجدداً بر سر ميز مذاکره بازگشته و خواستار احياي برجام شده است. آن‌ها معتقدند احياي برجام نيز موجب رشد اقتصادي ايران خواهد شد، جايگاه راهبردي ايران را ارتقأ خواهد بخشيد و نقش تهران را در مناسبات بين‌المللي و منطقه‌اي پُررنگ‌تر خواهد کرد. علاوه بر اين، آن‌ها تصور مي‌کنند تجربهٔ موفق مذاکرات وين مستعد اين است که تهران و واشنگتن را به سمت «مديريت تنش» يا «تعليق تنش» از طريق تعامل ديپلماتيک سوق دهد و تکرار تجربه باعث شود فشارها و تنش‌هاي فرسايشي از روي تهران پس از چند دهه برداشته شود. طبيعتاً، اين اتفاق بر محاسبات عربستان سعودي و اقمار آن نيز در قبال ايران تاثير بسزايي داشته و آن‌ها را ترغيب کرده تا به پيشنهاد تعامل مستقيم با ايران سرانجام پاسخ مثبت بدهند. چنانچه دولت بعدي بتواند از برجام به خوبي در برابر فشارهاي جريان متخاصم محافظت کند، تنش‌زدايي در منطقه  نيز در دسترس خواهد بود. البته شرط لازم اين است که دولت بعدي عزم و توان و دانش فني لازم را براي محافظت از برجام داشته باشد و طرف مقابل نيز حاضر به تعامل با آن باشد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar