اپراتورهای موبایل؛ برنده طرح مجلس

فرهيختگان/متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
در اين چند صباح باقيمانده از دولت دوازدهم و کلي مشکل و مساله، چند روز و هفتهاي است که رسانهها و بسياري از مردم و کارشناسان، درگير نقد و بررسي يک طرح نپخته و پرايراد در ارتباط با فضاي مجازي هستند که قرار است عنقريب در دستور کار مجلس قرار گيرد و در ارتباط با آن تصميمگيري شود. طرحي که بر فرض الزام بر اصل وجود آن، جزئيات و موضوعاتي که در آن وجود دارد اصلا و اساسا منطبق با نيازهاي امروز نيست.
ابوالقاسم رحماني، دبيرگروه جامعه: نه اينکه فقط همين يک مورد باشد، نه، منتها واقعا اعصاب آدم بههم ميريزد، در اين شرايط مملکت، با اين همه کار بر زمين مانده، در اين چند صباح باقيمانده از دولت دوازدهم و کلي مشکل و مساله، چند روز و هفتهاي است که رسانهها و بسياري از مردم و کارشناسان، درگير نقد و بررسي يک طرح نپخته و پرايراد در ارتباط با فضاي مجازي هستند که قرار است عنقريب در دستور کار مجلس قرار گيرد و در ارتباط با آن تصميمگيري شود. طرحي که بر فرض الزام بر اصل وجود آن، جزئيات و موضوعاتي که در آن وجود دارد اصلا و اساسا منطبق با نيازهاي امروز نيست و هيچ دورنماي روشني را هم به مخاطبان نشان نميدهد. همانند طراحان و پيشنهاددهندگان و اندک موافقان آن، هيچ درک و اطلاعي از فضاي موجود ندارند و در دنيايي موازي قصد ساماندهي به وضعيت فضاي مجازي را دارند. اگر همهچيز روي روال باشد و قوه عاقلهاي بخواهد اين طرح را بررسي و تصويب کند، حتما توجهي به آن نميشود، منتها آنقدر چشممان ترسيده که نميتوانيم با قطعيت از عدمتصويب طرح توسط مجلس و تاييد آن توسط شوراي نگهبان حرف بزنيم و براي همين تا لحظه آخر، ترجيح و انتخاب ما، انتقاد و مقابله با چنين ايده و تصميمي است.
ماجراي مجلس و فضاي مجازي
چند روز پيش و بعد از انتشار آخرين نسخه طرح پرويرايش حمايت از حقوق کاربران و خدمات پايه کاربردي فضاي مجازي در همين روزنامه و همين صفحه نکاتي را مفصل در ارتباط با آن نوشتيم و گفتيم بر فرض وجود نکات و نقاط مثبت، کفه نکات منفي و هزينههاي اجراي چنين طرحي سنگيني ميکند و اين مجلس نبايد زيربار تصويب و تاييد آن برود. منتها نه اين گزارش و نه حجم بالايي از انتقادات کارشناسي منتشرشده در اين ايام، مانع از تقلاي نويسندگان و مدافعان طرح مذکور در مجلس نشد و هر روز اخباري مبني بر در دستورکار قرار گرفتن و بررسي طرح در يکي از روزهاي هفته به گوش ميرسد؛ اينکه کرونا دوباره وارد کانال بيش از 300 کشته در روز شد، اينکه مردم خوزستان و اصفهان و... آب ندارند، اينکه تجمعات اعتراضي زيادي در کشور به دلايل مختلف برگزار شد و اينکه سيمان 16هزار توماني 120هزار تومان شد و... هيچکدام مجلس را وادار نکرد تا فعلا تغييري در اولويتها ايجاد کند و کميسيون فرهنگي بهشدت اصرار دارد طرح حمايت از حقوق کاربران و خدمات پايه کاربردي فضاي مجازي بهزودي و بهسرعت به تصويب مجلس برسد. جالبتر اينکه صداي مخالفان اين طرح بيش از هرجايي، از داخل خود مجلس و نمايندگان بهعلاوه آنهايي که قرار است اجراي اين طرح فضا را به نفعشان تغيير بدهد شنيده ميشود. القصه حالا که نمايندگان و طراحان طرح کوتاهبيا نيستند، ما هم مجبوريم دوباره به نقد موضوع بپردازيم و در اين بين پاسخي هم به استدلالهاي (مغالطهها) مدافعان طرح بدهيم، شايد مفيد بود.
در خدمت يا خيانت رانت؟
دفعه پيش سعي کرديم در ميانه مسير حرکت کنيم و هم از وجوه مثبت و هم منفي طرح موجود بنويسيم، منتها هرچند نکات مثبت با اقبال مواجه شد اما هيچ جواب و تغييري در ارتباط با نکات منفي موجود ايجاد نشد و براي همين امروز با پافشاري بر همين مساله گفتوگويي با عمادالدين پاينده، پژوهشگر انديشکده حکمراني شريف انجام داديم تا بار ديگر و اينبار مفصلتر به شبهات و ايرادات جدي موجود در اين طرح پرداخته باشيم. پاينده به «فرهيختگان» گفت: «بحثي که من ميخواهم به آن توجه شود، بحث مربوط به اعتراض نظام صنفي و فعالان استارتاپي است. اينها يکي از کارزارهاي اصلي که در نقد اين طرح به وجود آمده هستند. سوالي که اينجا است اين است که مگر يکي از اهداف اين طرح حمايت از کسبوکارهاي داخلي نيست؟ خب به نظر ميرسد اينجا با توجه به طرح و اين اعتراضها، اين طرح قرار است دايه مهربانتر از مادر باشد. من حتي تعبير دوستي خالهخرسه را هم ميپسندم براي وضع موجود، از چه جهت؟ از اين جهت که فعالان استارتاپي ما ميگويند ما به شدت با اين موضوع که فيلترينگي به نفع ما اتفاق بيفتد، مخالفيم و معتقديم اين موضوع به رونق کسبوکار ما کمکي نميکند و اين عملا يعني شما دايه عزيزتر از مادر هستيد! يادداشتي کيوان جامهبزرگ که عضو هياتمديره ابرآروان و چندتا از مهمترين شرکتها و ارکان بومي شبکه ملي اطلاعات است، نوشت و خيلي ساده اشاره کرد که اين مدل حمايتي که شما ميخواهيد انجام دهيد نهتنها کمکي نميکند بلکه يک رانت بيحد و حصري را به وجود ميآورد که قابلمديريت و کنترل نيست. من هم قبلا مدل ديگري از اين تذکر را داده بودم و ايرانخودرو و سايپا را مثال زده بودم. در مصاحبه قبلي کمتر فرصت شد به مصاديق اشاره کنم. الان پروژه ذرهبيني که اخوان و بهطور مشخص همراه اول حدود چهار، پنج ماهي است روي آن کار ميکند، تبليغات محيطي آن هم آغاز شده است و تيمشان را هم مستقر کردهاند، دوستان تيمشان را هم ميشناسم، اگر نگاه بکنيد قشنگ هدفش اين است و مترصد فرصتي است که در اولين زمان ممکن بگويد من جايگزين گوگل هستم. مرادي (از طراحان طرح مجلس) با وجود اينکه خود نگارنده طرح هست نميداند که پيامد ناخواسته يکسري از سياستها باعث ميشود نقضغرض نويسنده آن طرح شود؟ قصدي را طراحان اين طرح دارند که در کسري از زمان وقتي آن تصويب و اجرا ميشود، کاملا به نقيض خودش مبدل ميشود. اينجا هم همين اتفاق درحال رخدادن است. دوستان اصلا حواسشان نيست چه کسي بيشترين سود را از اين طرح خواهد برد.
نگاهي به تجربه روبيکا
اين پژوهشگر افزود: «من خدمت شما گفتم براي همراه اول کاري ندارد که يک ماه ديگر يا دو ماه ديگر اين را بگويند که ما مشابه گوگل را ساختيم و با کميته رايزني بکنند. چه کسي اين را تشخيص ميدهد که توليدات همراه اول مشابه گوگل هست يا نه؟ کميته عالي تنظيم مقررات! ترکيب اين کميسيون هم که مشخص است. من الان داشتم نيمساعتي از لايو مرادي را ميديدم. من واقعا نميدانم اسم دفاعيات ايشان را مغالطه بگذارم، کجفهمي بگذارم يا سادهانگاري، نميدانم. من قضاوت نميکنم ولي خيلي جالب است که ايشان ميگويند گوگل فيلتر نميشود، چرا؟ چون ما درحال حاضر سرويس مشابه گوگل نداريم که زبان اسپانيولي، ترکي و فرانسه و... را ساپورت کند! اين چه حرفي است؟ تصويب اين موضوع با کميسيون عالي تنظيم مقررات است نه با مرادي، درست است ايشان نويسنده طرح بودند، نکته ديگر اين است چه تضميني وجود دارد کميسيون تصميم نگيرد موضوع زبان فارسي گوگل را فيلتر کند و بگويد هرگونه استفاده از گوگل فارسي را فيلتر ميکنم و سود ميکنم و جايگزين آن ذرهبين ميشود. ذرهبين از دل چه پارادايمي بيرون ميآيد؟ از دل پارادايمي که در کشور ما روبيکا را رقم زد، چندين نهاد حاکميتي ما را به چالش انداخت و به ياد دارم ارشاد، ساترا و ساير نهادها چه مشکلات عديدهاي براي پايش محتوايي روبيکا داشتند. درحاليکه دوستان خدا را هم بنده نبودند، ميگفتند کسي با ما نميتواند صحبت کند. هشدارها يکي پس از ديگري به دوستان داده ميشد و دوستان توجهي نداشتند. ذرهبين از اين پارادايم بهوجود ميآيد و با زيرساخت کلان با مبالغ هنگفت از ماليات و هزينههاي سرانه کشور بهصورت 24ساعته گوگل فارسي را کرال ميکند و هدف اين است تجربه بهتري نسبت به گوگل فارسي ارائه دهد. بحث من اين است حتي اگر ذرهبين و ذرهبينهايي که در آينده طراحي ميشود، زماني کمک ميکند که به بلوغي برسند و آن زمان کاري روي گوگل انجام دهيم، البته اساسا مسدودسازي را تاييد نميکنم يا الان که اينها در مرحله رشد و نمو هستند ولو از يک پارادايم غلط و تفکر و نگاه غلط به توسعه محصولات بومي نشات ميگيرد، الان گوگل را فيلتر کنيم و چنين طرحي تصويب شود و اين امکان را بهراحتي به اپراتورهاي انحصارگر همراه ما بدهد، چه ايرانسل و چه همراه اول، در اين موضوع مشخصا همراه اول که همواره در آمدن حوزههاي غيرزيرساختي مقدم بوده است، رايزني ميکنند و ترديدي ندارم رايزني کردن با کميسيون هم براي اين دوستان کاري ندارد به بهانه اينکه از کسبوکارهاي بومي حمايت شود. يکباره به خود ميآييم و ميبينيم سال 1401 تنها راه ورود به دنياي فارسي ذرهبين همراه اول شده است. اين مطلوب ماست؟ چيزي که در مييابم مطلوب نگارندگان طرح هم حتي اين نيست.»
کدام يک از طراحان اين طرح در اين حوزه تخصص دارند؟
پاينده ادامه داد: «از عباس مرادي در ابتداي اين مصاحبه سوال ميشود ساير دستاندرکاران طرح چه کسي بودند و ايشان از يکسري افراد اسم ميبرند که با رزومه مشخص هستند. کمترين سابقه موثر در حوزه سياستگذاري فضاي مجازي را اين افراد ندارند چون از دکتر ستاريفرد نام ميبرند که فکر ميکنم مدير تقنين بخش فرهنگي مرکز پژوهشهاي مجلس هستند. همان بخشي که در حوزه فرهنگي قرار است به کميسيون فرهنگي کمک کند. ايشان مديريت آنجا را تا زماني که تعامل داشتم، برعهده داشت. سابقه ايشان اساسا در حوزه سياستگذاري ورزش است. نهتنها اين مطلب بلکه ايشان سابقه فعاليت در بخش خصوصي ندارند و تعاملي با بخش خصوصي براي نوشتن اين طرح نشده و الان شاهد عيني اين ماجرا در مقابل شما ايستاده و فعالان استارتاپي ميگويند دايه عزيزتر از مادر نميخواهيم. براي ما قابل پيشبيني است که خروجي اين طرح به چه چيزي منجر ميشود لذا نميخواهيم با فيلترشدن و مسدودسازي سرويسهاي خارجي توسعهاي در کشور اتفاق افتد، هرچند توسعهاي اتفاق نميافتد بلکه رانت ايجاد ميشود. رانت را چه گروههايي ميتوانند استفاده کنند؟ رانتها اساسا به استفاده يا سوءاستفاده چه گروههايي ميرسد؟ گروههايي که قدرت بيشتري دارند. در اکوسيستم فعلي کشور ما آيا شرکت ارگانيزه که بهصورت ارگانيک رشد کردند، شرکتهايي که از عقبه اقتصادي خوبي برخوردار هستند و از عقبه تجربه کار برخوردار هستند، از عقبه استقبال اجباري نه، بلکه اختياري کاربران برخوردار هستند، اينها ميتوانند استفادهکننده از رانتها باشند، کسبوکارهاي خرد ميتوانند استفادهکننده از رانتها باشند يا انحصارگران بازار که الا و لابد همراه اول و ايرانسل هستند؟ طبيعتا گزينه دوم! بايد به اين نکته توجه کرد و نميدانم اسم اين را بايد سادهلوحي دوستان بگذاريم يا اسم آن آن را مغالطه بگذارم. آنچه من ميفهمم اين است که دوستان و نگارندگان طرح واقف نيستند اين کميسيون تنظيم مقررات با اختيارات بيسابقهاي که قرار است به آن داده شود، چه بلاهايي که ميتواند به سر اکوسيستم ما بياورد. دوستان نسبت به اين موضوع واقف نيستند. اين يک موضوع است که لازم است بدان پرداخته شود.»
حتي يک اقتصاددان هم بين طراحان اين طرح نيست، چطور ميخواهند از کسبوکارها حمايت کنند؟
پژوهشگر انديشکده حکمرانيشريف ادامه داد: «موضوع ديگر را نميتوان به حساب سادهلوحي گذاشت، بلکه به حساب عوامفريبي دوستان ميگذارم از اين جهت که در گفتوگوي سهنفره چهره به چهره با دوستان، عبارتي که استفاده ميکردند، اين بود که اگر نمونه مشابه داخلي در زمان مقرر بهوجود نيايد و موجود نباشد مبادرت به تعامل و انعقاد قرارداد با نمونههاي مشابه خارجي ميکنيم و ميتوانيم با آنها مطابق با پروتکلها و دستورالعملهاي خود تعامل کنيم. در مصاحبههاي اخير مرادي به اين موضوع اشاره نکرده است ولي اين حرف را صراحتا به زبان آورده است و ميدانم پس ذهن دوستان اين مساله وجود دارد و حتي جالب است ميزبان گفتوگو اسمي از بايدو، موتور جستوجوي شرق آسيايي ميآورد واکنش خاصي نشان نميدهد و ميگويد بايدو جستوجو به زبان فرانسه و... ندارد. واقعا بحث ما درباره زبان فرانسه و اسپانيولي نيست. بحث درباره اين موضوع است که گوگلي که بيشترين استفاده از آن به زبان فارسي در کشور ما و بعد به زبان انگليسي اتفاق ميافتد در خطر مسدودسازي قرار گرفته است. بحث زبان اسپانيولي و فرانسه و هندو... اساسا نيست. پس اين موضوع را اشاره کنم که دو قسمت بحثبرانگيز وجود دارد که هردو بسيار تاسفبرانگيز است. از اين جهت که فقدان رويکرد درست اقتصادي و توسعه اقتصادي به موضوع را داشتيم و اين هم سوال است در طرحي که قرار است حمايت از فعالان استارتاپي داخلي و فعالان اقتصاد ديجيتال بومي شود، يک اقتصاددان و تفکر اقتصادي در نگارش اين طرح وجود نداشته است. دوستان اشاره کردند آقايان ستاريفرد، مسلميان و عباس مرادي بهعنوان مهمترينها اسم برده شده است. براي من کاري ندارد از دو، سه نفر از دوستان ديگر که در متن نگارش اين طرح بودند و آنها هم کمترين بويي از تخصص در حوزه اقتصاد نبردند نام ببرم ولي در مجموع تيم نگارندگان اين طرح که عباس مرادي صراحتا اسم اين دوستان را بيان کرد يک اقتصاددان وجود ندارد. اين نکته مهمي است. وقتي سيگنال فعالان بازار شما به اين موضوع منفي است، يعني در تشخيص درست دغدغه اينها و پاسخ درست دغدغه اينها موفق نبوديد. اين نکته مهمي است.»
صداي پاي بايدو
پاينده گفت: «ممکن است بيان کنيد شواهد شما براي اين موضوع چيست؟ واقعيت اين است هيچگاه در هيچجاي جهان با اولتيماتوم دادن بازار توسعه نيافته است. نتيجه اولتيماتوم چهارماهه براي مذاکره با پلتفرمهاي اثرگذار و اولتيماتوم يکساله براي نمونههاي مشابه داخلي، بهمراتب کشندهتر از وامهايي است که به پيامرسانها داده شد. آن موضوع اشتباهي بود که نميگويم لزوما با تصميم وزارت ارتباطات وقت گرفته شد ولي با همراهي آنها بود وليکن تصميم موقتي مقطعي بود اما در اينجا بهعنوان يک رويه پايدار از اين موضوع صحبت ميکنيد. شاهد مثال چيست؟ يک؛ مصاديق خدمات پايه و کاربردي توسط کميسيون عالي تنظيم و مقررات در هر زمان ميتواند تغيير کند و چيزهايي بدان اضافه يا کم شود. دو؛ کميسيون عالي تنظيم مقررات يک نهاد پايدار باشد و قرار نيست يک سياست موقتي باشد. سه؛ شما يک جريان مالي در اينجا تعريف ميکنيد که يک جريان مالي قرار است داستان شود و شايد هر 6 ماه يکبار تخصيص يابد. اين امر کافي است که به شما اثبات کنم اين پارادايم ايرانخودرو و سايپاست. نميخواهم تجربه تلخ واکسن را اشاره کنم چون تجربه حساسي است و شايد نتوان بدان اشاره کرد ولي تجربه ايرانخودرو و سايپايي است که 10 سال آينده ميبينم عباس مرادي و ساير نگارندگان اين طرح مجبور هستند در ميزهايي بنشينند و درباره چه کنم چه کنم بحث کنند تا به رويه بهينه و به قاعده و موثر تبديل کنند. ترديدي ندارم اين چيزي که در حال حاضر وجود دارد ميخواهد با اولتيماتوم بازار را توسعه دهد. اگر نشد ميگويد قرارداد ميبندم. کمتر رسانهها بدان پرداختهاند چون يکي از اطلاعات محرمانهاي است که ما داريم. يعني دوستان ديگر کمتر از اين موضوع مطلع هستند و نگارندگان ابا دارند اين موضوع را مطرح کنند، چون ميدانند اگر اين موضوع را بيان کنند چه هزينههاي اضافهاي مجددا عليه طرح ايجاد ميشود. قرار است بايدو يا ياندکس روسيه آورده شود. سيگنالهايي هم در رسانهها مسئولان ارتباطات وقت همانند واعظي و... اشاره داشتند. اهل فن متوجه شدند ولي سايرين متوجه نشدند که چرا جهرمي دو،سه هفته پيش بحث تجربه شکستخورده ما با ياندکس را مطرح کرد. دليل اين بود دوستان مجددا دنبال چنين چيزي هستند. با خوشبيني محض دنبال رقم زدن چنين طرحي هستند. ياندکس يا بايدو به ايران بيايد رقابت کجا ميرود؟ وقتي ياندکس موتور جستوجوي انحصاري بازار کشور ما شود آيا اين تجربه کاربري موفقي را به کاربران ميدهد؟ ما دنبال حمايت از کاربران هستيم. به لحاظ اقتصادي تجربهاي که در صنايع ديگر اعم از انرژي، بنزين، صنعت خودروسازي و... اتفاق افتاد نشاندهنده اين امر است که توسعه بازار محتمل نيست بلکه تخريب بازار اولين پيامد محتمل تصويب چنين طرحي است.»
نتيجه تعامل با تلگرام چه شد که دوباره همين مسير را طي ميکنند؟
اين فعال حوزه فناوري ادامه داد: «تا اينجا محور اول بحثم را به شما ارائه کردم تا متوجه شويد چه نوع توسعه اقتصادي يا چه نوع حمايت اقتصادي مدنظر طراحان اين ايده است. بهنظر من آن چيزي که محتمل است اين طرح را رقم بزند و فعالان استارتاپي هم به آن اشاره کردند، ايجاد و توزيع رانت و تخريب بازار است. والسلام. اما در ادامه لازم است به اين موضوعات هم اشاره کنم؛ من ديدم دوستان شکر خدا تاريخ را فراموش نکردهاند و به تجربه تعامل و مذاکرهاي که با تلگرام داشتهايم ارجاع ميدهند. من سوالم اين است، يک؛ کجا و براساس چه سند و مطالعات پشتيباني ما به اين نتيجه رسيدهايم که سناريوي مذاکره کردن و نماينده قانوني معرفي کردن و تعامل قانوني انجام دادن با پلتفرمهاي اثرگذار خارجي در کشور ما ممکن است؟ (ميدانيد ديگر براساس کنوانسيونهاي پالرمو، تحريمها، عدمعضويت ما در افايتياف و... اساسا اصل اين موضوع محل سوال است.) امکانسنجي اين موضوع کجا انجام شده است؟ دو؛ نکته دومي که براي من سوال است و دوستان با خوشبيني و پيشفرض ذهني که دارند به سراغ آن رفتند اين است که برفرض مثال که همه قوانين و موانعي که وجود دارد برداشته شود، قوانين موجود جهاني اين اجازه را بدهد و تمايل هم وجود داشته باشد و مثلا فيسبوک بيايد و بخواهد با ما مذاکره کند، ما تا امروز يک گزارش شفاف از اينکه از تعامل با تلگرام چه چيزي گذشت، چه عاملي باعث شکست آن شد (تلگرام آمد و سرورهايش را در ايران مستقر کرد يا نکرد؟ اگر اين کار را کرد چرا فيلتر کرديم و...؟) نديدهايم و هنوز نداريم که دوباره با خوشبيني تمام داريم بهعنوان يک قانون نه يک سياست مقطعي از اين کار سراغ ميگيريم. اولين مطالبه اين است که گزارش تعامل ما با تلگرام چه شد؟ دومين نکته اين است که مگر تعامل با تلگرام در سطح حاکميتي اتفاق نيفتاد؟ مگر نهادهاي امنيتي ما وسط نيامدند؟ طبق شنيدهها و گفته و محتواهاي موجود در رسانهها، تعامل ما با تلگرام در سطح حاکميتي رخ داد. خب الان قرار است دوباره يک نهاد حاکميتي اينبار بهعنوان يک رويه پايدار همان مسير را طي کند و تمشيتکننده تعامل ما با پلتفرمهاي اثرگذار خارجي باشد. اگر آنجا نتيجهاي نگرفتيم چه تضميني وجود دارد اينبار نتيجه بگيريم؟ اين پرتگاه مهمي است که اين طرح ما را در معرض آن قرار ميدهد. بدون اتکا بر شواهد، تجربيات و تاريخ و مطالعاتي که در اين زمينه انجام شده است، يک، امکانسنجي تعامل و دو، اينکه تعامل ما با تلگرام چه نتيجهاي داشت که دوباره قرار است اين مسير طي شود و با اين سطح از خوشبيني به استقبال آن ميرويم؟ معتقديم حتما فيسبوک و گوگل با ما مذاکره ميکنند!
چرا هيچ نشانهاي از تلاش براي تعامل با پلتفرمهاي خارجي وجود ندارد؟
پاينده گفت: «استراليا توانست، در همين سال گذشته بر سر يک موضوع که بحث توسعه و حمايت از بازار خبرگزاريها و رسانههاي خبري داخلي بود که موضوع معروفي است و بهراحتي قابل جستوجو است، تقريبا 6-5 ماهي رفت و برگشت بين نهاد استراليايي و گوگل و فيسبوک بهعنوان مهمترين تامينکنندههاي فيد خبري در کشورش وارد تعامل شد و گفت اگر بخواهيد بازار کشور ما را خراب کنيد من ديگر اجازه فعاليت به شما نميدهم و شما را جريمه ميکنم. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد که فيسبوک شرايط مدنظر نهاد تنظيمگر استراليايي را قبول کرد، گوگل قبول نکرد و متضرر شد و خودش هم بعدا صراحتا ابراز کرد و بعدا تسهيلاتي را در نظر گرفت و فيسبوک هم از اين ماجرا منتفع شد و به يک تعامل و تعادل پايداري با هم رسيدند. اين تجربه را آيا دوستان ما مطالعه و بررسي کردند که در تجربه استراليا چه شد؟ آيا استراليا با اولتيماتوم دادن فيسبوک و گوگل را پاي ميز مذاکره آورد و آنها را مجاب کرد که دفتر تاسيس کنند؟ بهنظر ميرسد دوستان اين تجربيات را نديدهاند. تجربه سنگاپور را نديدهاند که بهعنوان بهترين تعامل انجام شده با فيسبوک بوده است. مثالي را براي شما ميآورم، توئيتر از سال 2015 صراحتا با حذف ريکوئستهاي مختلفي از کشورهاي گوناگون مبني بر پايش يا مسدود کردن فلان هشتگها يا محتواها، گفت اگر دولتها بيايند با ما تعامل کنند ما بحث فيلترينگ منطقهاي را برايشان انجام ميدهيم، به شرط اينکه درخواستهاي آنها منطقي باشد و پروتکلها و محدوديتهاي ما بهعنوان بخش خصوصي را بپذيرند. دوستان مراجعه کنند ببينند چه کشورهايي بهترين نتيجه را گرفتند. سنگاپور يکي از موفقترين کشورها بود. گزارش شفافيت توئيتر فکر ميکنم بيش از يک بار منتشر شده است. شفاف اعلام ميکند چه کشورهايي چه درخواستهايي دادهاند. ما چرا جزء درخواستکنندگان يا تعاملکنندگان با توئيتر نبوديم؟ توئيتر که چنين شرايطي را خودش باز کرده بود. من سوالم اين است که اگر ما دنبال تعامل بوديم که تا امروز نبودهايم و منبعد هم نيستيم، چرا از اين فرصت استفاده نکردهايم؟ بالاخره بايد تا الان نشانههايي از اين تلاش براي تعامل ديده ميشد. اگر بهدنبال تعامل هم نيستيم مشکلي نيست، من ميگويم حاکميت بايد تکليفش را با اين موضوع روشن کند و بگويد از ابتدا اساسا ما نميتوانيم فعاليت اين شرکتها را در کشورمان بپذيريم، يک بام و دو هوا که نميشود.»
حداقل تجربه چين را مطالعه کنيد
اين پژوهشگر در پايان خاطرنشان کرد: «نمونههاي مشابه داخلي را هم اگر ميخواهيم گسترش دهيم هم راهش اين نيست. من در متني که دو روز پيش براي فصلنامه مديريت ارتباطات نوشتم و شهريور منتشر خواهد شد، اشاره کردم که سياستي را کشور چين در پيش گرفته است که بد نيست به آن رجوع کنيم. اسم آن سياست دوگانه است که معنايش خيلي بد نيست. اين هم از زماني آغاز شد که کشورهايي نظير ماکائو و هنگکنگ مديريتش به چين رسيد. چين گفت اين کشورها براي من باشند و منافع اقتصاديشان به من برسد من مشکلي ندارم که تا 50-60 سال آينده با همان نظام اقتصادي و تقنيني خودشان ادامه دهند. عين اين موضوع را در يک دهه گذشته در مواجههاش با پلتفرمهاي اثرگذار داخلياش ايجاد کرده است. تمام پلتفرمهاي اثرگذار داخلي چيني يک نسخه بينالمللي دارند با يک اسم ديگري که ما ميشناسيم و يک نسخه داخل چين دارند که آن نسخه شبيه نسخه خارجي است و به تمام تعهدات و قوانين چين پايبند است. براي مثال تيکتاکي که ما ميشناسيم در خارج از چين نامش تيکتاک است، در داخل چين نامش دوئين است. اين پلتفرم دوئين يا همان تيکتاک داخل چين تمام ضوابط پايش و محتوا و ذخيرهسازي داده و... را پذيرفته و رعايت ميکند اما در عوض اينها اگر يک کشور کوچکي با نسخه بينالملليشان مخاطب جذب کند اجازه دارند کاملا براساس پروتکلهاي بينالمللي آزادانه رفتار کنند. اين سياستي است که چين يک دهه است از آن نتيجه ميگيرد، تيکتاک، ويچت و... از اين دستهاند. يک نمونه ديگر هم مدل کشور ماست که همچنان سردرگم هستيم که ميخواهيم تعامل کنيم، ميخواهيم بازار داخلي را حمايت کنيم، ميخواهيم مسدود کنيم و شبيه پيونگيانگ باشيم يا...؟ چين برخلاف تصور دوستان و موافقان اين طرح اکوسيستم رقابتي در داخل کشور خودش به وجود آورده است. يکي از پلتفرمهاي چيني که مالک ويچت هست، داخل مجموعه خودش فقط سه پلتفرم رقيب براي ويچت دارد! فارغ از رقابتهايي که با ساير پلتفرمهاي بينالمللي دارد. برخلاف نظر دوستان با بررسي آمار متوجه شدم قبل از اينکه واتساپ در سال 2016 در چين فيلتر شود حدود 30 درصد بازار پيامرسانهاي چين در اختيار ويچت بوده است. اين يعني موفقيت اينها زاده مسدودسازي نيست. اين تجربهاي است که پيشروي ماست و ميتوان به آنها مراجعه کرد. من دارم درباره چين اينها را ميگويم نه آمريکا! ما بايد تمامقد در تصويب چنين طرحي موضعگيري کنيم و از دوستان بخواهيم که شواهد ارائه کنند و شفاف باشند و گزارش تجربيات گذشته را منتشر کنند. به نظر بنده هم يک نهاد يکپارچهسازي بايد در اين حوزه وجود داشته باشد و با آن موافقيم در بسياري از کشورها هم همينطور است، اما اين چيزي که دوستان بهعنوان پيشنهاد جايگزين ارائه ميکنند نميتواند جايگزين مناسبي باشد و يک جوري اقتدارگرايي و دستگاه توزيع رانت را ايجاد ميکند.»