سرمقاله اعتماد/ اضطراب از مهاجرتهای تمدنسوز

اعتماد/ « اضطراب از مهاجرتهای تمدنسوز » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته جعفر گلابی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دغدغه تهی شدن ایران از نخبگان و جوانان برومندش از طریق مهاجرت، مخصوص یک قلم و دو نویسنده و ده روزنامهنگار و صد دلسوز و هزار وطندوست نیست. این بلای خانمانسوز همه عاقلان و آیندهاندیشان را از نگرانی به اضطراب رسانده است. در تاریخ 13 شهریور همین سال در همین جا به عنوان یک شهروند خوف خویش از این خسارت عظیم را به رشته تحریر درآوردم و یاد سالهایی را نکو داشتم که هنوز میشد جوانان را از جلای وطن منصرف کرد. حالا اما عازمان سفر آنقدر مصرند و دلیل دارند که اجازه گفتوگو نمیدهند، چنانکه گویی تصور میکنند نصحیت به ماندن فقط از سفیهان برمیآید! در علل این مصیبت، سخن بسیار گفته شده و چون در اطراف خویش ساده و سطحی هم بنگریم، دلایلش را به فور یافت میکنیم. اگر روزی گفته شود که برخی دستگاهها و نهادها واحد مهاجرساز دارند و برخی صاحبان تریبون بیوقفه به امر خطیر دافعه مشغولند خیلی نباید تعجب کرد و آن را مبالغهآمیز دانست. حالا دیگر مردمشناس و جامعهشناس لازم نیست که از راه دانش موشکافی کنند و علت این پدیده گسترده را باز شناسند و ابعادش را حلاجی کنند. هرکس با کمترین هوش و حتی تحصیلات چون نیک بنگرد خواهد دانست که کدام رفتار و کدام سخن نخبهپران است و احتمالا آنها که به این مهم سرگرمند خود بهتر از ما میدانند که در حال هل دادن جوانان به خارجند. از دلایل ریشهای و پیچیده موضوع که بگذریم، از علل عمده و مشهورش که عبور کنیم یک فرمول ساده میتواند گویای صدر و ذیل ماجرا باشد و نویسنده را از مطول کردن نوشتهاش بینیاز کند. نهتنها در کشور ما که در هر کشوری وقتی رویدادها و اخبار منفی در هر حوزهای زیاد شوند، مهاجرآفرینند و چون مستمر و مکرر شوند سیل مهاجران را به راه میاندازند. اگر کسی واقعا بخواهد نخبگان و جوانان کشور نگاه به بیرون نداشته باشند..
کافی است که اگر نمیتواند معضلات عظیمی چون تورم و بیکاری را حل کند، حداقل از تنگنظری و بحرانآفرینی و منفیبافی و تندگویی و درشتنویسی و ماجراجویی و تشنجطلبی و تولید ترس استنکاف کند در این صورت خواهیم دید که از زبانه کشیدن شعلههای مهاجرت کاسته خواهد شد. شاید آن کس که بر تن دهقان فداکار در کتب درسی لباس میپوشاند یا آنکه مشکلات را ناشی از گناه مردم اعلام میکند یا او که نمیتواند از تراشیدن ریش توسط مردان سکوت کند یا آن مسوول که در استخدام فامیل و آشنا سر از پا نمیشناسد یا آن نماینده که به صورت یک سرباز سیلی میزند یا آن فرماندارکه برای بازدید بر کول رعیت سوار میشود یا آن بازپرس که بهرغم نهی مقامات قضایی بیحساب حکم جلب صادر میکند یا آن رییس دانشگاه که استادی را از درس دادن محروم میکند یا شورایی که ترکیب عجیب و باورنکردنی هیات امنای دانشگاه تهران را منصوب میکند و بسیاری دیگر که روزانه انواع این رفتارها و سخنان را از خود بروز میدهند متوجه بازتاب اعمال خود نباشند ولی بیتردید مجموع این کنشها پاشیدن بنزین بر آتش مهاجرت است. نگارنده مخصوصا نمونههای کوچکتر از دلایل مهاجرت را برشمرد تا روشن شود که ما افزون بر زمینههای فراخی مثل بیکاری و تورم و بیآبی و تشنج در روابط خارجی به دست خود جوانان را به بیرون پرتاب میکنیم.قدری حلم و گذشت و کمی رواداری و بلندنظری و مقداری نوعدوستی و احترام به حقوق دیگران و بها دادن به شعور مردم و ترس از خشم ایشان و پرهیز از شعبدهبازی و رندی پیش چشم خلق قطعا روند رو به رشد مهاجرت را کند خواهد کرد.میگویند ایرانیان مقیم خارج به وطن بازگردند که سخن نیکو و قابل ستایشی است ولی ابتدا فضایی از آرامش و احترام و کرامت و خیرخواهی و حاکمیت قانون و وفا به عهدها را نشان دهیم، خواهیم دید که بسیاری از روندگان بدون دعوت باز خواهند آمد.متاسفانه در این زمینه فقط شعار داده میشود ولی افراد مستقل و آگاه را به دیده مزاحم مینگرند و احساس میکنند بدون حضور اینان بهتر و راحتتر به اهداف خود خواهند رسید و امنیت بیشتری برقرار خواهد شد!
با همه اعراضها و اظهار نگرانیها از امواج مهاجرت نخبگان به نظر میرسد هنوز عمق این فاجعه برای بسیاری از صاحبان نفوذ و تصمیمگیران احساس نشده است. اگر سخن مستدل آن دانشمند دلسوز شنیده شود که با مهاجرت نخبگان جوهر تمدن ایران در خطر جدی قرار گرفته است و این هسته تمدنی برای همه اصل باشد قطعا ریشههای آشکارونهان این بلیه شناخته خواهد شد و در رفتارها و تصمیمها و سیاستها تغییرات بزرگ رخ خواهد داد.اگر این تغییرات ضروری انتظاری بیجا و بزرگ است، احتیاط که شرط عقل است حداقل از اصراف در اظهارات نسنجیده و رعبآفرین و تنگنظرانه و رفتارهای تند و نخبهستیز پرهیز شود. نهتنها کشور که نظام هم نیازمند جوانان و اندیشمندان و متفکران و مبتکران مستقل است و اتفاقا در درازمدت خیر ایشان بیشتر و ریشهایتر از چاپلوسان و ریاکاران و عاشقان پست و مقام است. چنانچه اهتمامی در این خصوص باشد دولت وحکومت میتوانند همه ابواب جمعی خود را ملزم به رعایت این مهمات کنند و حداقل از دفع بلاوجه و غیرضرور افراد پرهیز دهند.