آخرين خبر/ پيرم و گاهي دلم ياد جواني مي کند
بلبل شوقم هواي نغمه خواني مي کند
همتم تا مي رود ساز غزل گيرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتواني مي کند
چشمه سار طبع من ديگر نمي جوشد ولي
جويبار اشکم آهنگ رواني مي کند
بلبلي در سينه مي نالد هنوزم کاين چمن
با خزان هم آشتي و گل فشاني مي کند
ما به داغ عشقبازي ها نشستيم و هنوز
چشم پروين همچنان چشمک پراني مي کند
ناي ما خامش ولي اين زهره ي شيطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شباني مي کند
گر زمين دود هوا گردد همانا آسمان
با همين نخوت که دارد آسماني مي کند
سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگاني مي کند
با همه نسيان تو گويي کز پي آزار من
خاطرم با خاطرات خود تباني مي کند
بي ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولي
چون بهاران مي رسد با من خزاني مي کند
طفل بودم دزدکي پير و عليلم ساختند
هر چه گردون مي کند با ما نهاني مي کند
دور اکبر خواني ما طي شد اکنون يک دهن
از اجل بشنو که با ما شمر خواني مي کند
مي رسد قرني به پايان و سپهر بايگان
دفتر دوران ما هم بايگاني مي کند
شهريارا گو دل ما مهربانان مشکنيد
ور نه قاضي در قضا نامهرباني مي کند
شعر استاد شهريار با صداي خودش
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در تلگرام
https://t.me/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار