نماد آخرین خبر

عملیات احیای ونیز با تیم برتون و جوکر

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
عملیات احیای ونیز با تیم برتون و جوکر

فرهیختگان/ قدیمی‌ترین جشنواره سینمایی جهان اکنون هشتاد و یک سالگی‌اش را در جزیره لیدو جشن می‌گیرد. «ونیز» حوالی 90 سال پیش با هدف حمایت از سینمای مستقل بنیان گذاشته شد ولی رفته‌رفته به ویترینی برای جریان صنعتی سینما تبدیل شد و اکنون هم که هشتاد و یکمین دوره‌اش در حال برگزاری‌ است چشم همگان به نحوه حضور ستاره‌های هالیوودی روی فرش قرمز این فستیوال دوخته شده است. البته این اتفاق تنها برای ونیز‌ به‌عنوان اولین جشنواره سینمایی رخ نداده و دیگر فستیوال‌ها و جشن‌های سینمایی هم به چنین وضعی دچار هستند. در حال حاضر سینمای جشنواره‌ای میان دو تفکر سرمایه‌محور و گردانندگان صحنه سیاست در غرب محصور شده و ادعاهای پیشین در‌مورد پاس داشتن هنر برای هنر و بها دادن به تفکر مستقل در حوزه سینمای هنری و آلترناتیو دیگر خریداری ندارد. پس نمی‌توان از ونیز هم با آن سابقه مشعشع در حمایت از سینماگران و هنرمندان مستقل انتظار داشت که خلاف جهت رودخانه شنا کند و برخلاف روال مرسوم به سیاست‌های دنیای به‌اصطلاح آزاد «نه» بگوید. اما باختن قافیه به سیاست‌های اروپای آزاد در جنگ فرهنگی با شرق قربانی می‌گیرد و اولین ترکش‌های این رویکرد خصمانه بدن خودی را نشانه می‌رود. جشنواره‌ها تا پیش از این مامن خوبی برای عرضه و نمایش آثار سینمای مدرن محسوب می‌شدند و بازار مناسبی برای این فیلم‌ها به وجود می‌آوردند و در این بده‌بستان فرهنگی نقش ویژه‌ای ایفا‌ می‌کردند و هویت خودشان را هم در نسبت با صنعت سینمای هالیوود مشخص کرده و شکل می‌دادند ولی با افول هژمونی فرهنگی غرب در دوران تازه تصمیم بر این شده که با تعارف و پرده‌پوشانه حرف زدن از دستور کار خارج شود و آنها با تمام توان خود در برابر رقبایشان صف‌آرایی کنند. اما همان‌طور که در ابتدا عنوان کردیم اولین قربانی این اقدام همین جشنواره‌ها هستند. آنها با اهدای جایزه‌های اصلی به فیلم‌های مضمون‌زده و شعاری به اعتباری که با هزار زحمت به دست آورده‌اند چوب حراج می‌زنند و به‌منظور جبران مافات صحنه را برای نقش‌آفرینی صنعت عالم‌گیر هالیوود آب و جارو می‌کنند. فیلم‌های جشنواره‌ای نیز قربانی بعدی و بازنده دیگر این میزانسن هستند و عملا هیچ چیز دست سازندگان‌شان را نمی‌گیرد. برای نمونه فیلم «خرس نیست» جعفر پناهی در هفتاد و نهمین دوره فستیوال ونیز جایزه ویژه هیات داوران را به صلاحدید داوران یا مصلحت صحنه‌گردانندگان اصلی دریافت کرد ولی آثار مهم‌تری همچون «پسر» اثر فلوریان زلر -که علی‌رغم نقدهای منفی اساسا یک فیلم سینمایی سر و شکل‌دار محسوب می‌شد- به موفقیت مهمی در این جشنواره دست پیدا نکردند. زلر فیلمساز شناخته‌شده‌ای بود و حداقل نگاه‌های مشتاق زیادی را به تماشای اثر خود جلب می‌کرد ولی اوضاع در رابطه با فیلمسازان ناشناخته‌تر بدتر هم بود. فیلم «آتنا» ساخته رومن گاوراش فرانسوی با وجود آنکه نگاه مثبت منتقدان را نسبت به خود برانگیخت و حتی در بخش مسابقه ونیز هم حضور داشت درمجموع نتوانست به موفقیت زیادی دست پیدا کند و گاوراش تنها با جایزه سینمای جوان و سینما برای یونیسف جزیره لیدو را به مقصد فرانسه ترک کرد. 
در واقع جشنواره‌های سینمایی معتبر اندوخته‌های معنوی‌شان را برای خوشامد جریانات سیاسی حاکم در اروپا به ثمن بخس واگذار می‌کنند و در عوض حضور سلبریتی‌ها و فیلم‌های پرسر‌و‌صدا و سرگرم‌کننده هالیوودی را بدون هیچ غرولند و اعتراضی روی چشم می‌گذارند. خط‌‌دهندگان اصلی این رویکرد آگاهانه اندک روزنه‌های موجود برای سینمای هنری و روشنفکرانه که خود روزگاری از مدعیان آن بودند را می‌بندند و سینمای جشنواره‌ای را در چنبره فیلم‌‌سازان پروژه‌بگیر و فیلم‌های تجاری -که نیازی هم به حضور در فستیوال‌ها ندارند- گرفتار می‌کنند. 
در نگاه به فیلم‌های بخش مسابقه هشتاد و یکمین دوره فستیوال ونیز این واقعیت پیش روی ما رژه می‌رود که تولیدات جریان اصلی سینمای آمریکا حتی به پیشتازی در جدول اکران هم بسنده نمی‌کنند و حتی می‌خواهند با ورود به قلمرو فستیوال‌ها آنها را بی‌خاصیت کنند و مدل رویاپردازانه خود را در تسخیر ذهن مخاطب جا بیندازند و آرمان شکست‌خورده جشنواره‌های هنری را از هستی ساقط کنند. ولی اگر نخواهیم زیاد مته به خشخاش بگذاریم می‌توانیم حداقل حضور این فیلم‌ها را از بابت «فیلم بودن» و «سینما بودن‌شان» به فال نیک بگیریم و در برابر آثاری که به جنبش‌های برساخته و نوظهور جنسی و همچنین فیلم‌هایی آلوده به مضامین شعاری و سیاست‌‌زده می‌پردازند به آنها رجوع کنیم و حداقل به اندک لذت‌های باقی‌مانده در سینما دل ببندیم. 
با وجود اینکه هشتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم ونیز از اسامی شناخته‌شده کمتری در بخش‌های مختلف فستیوال برخوردار است ولی با این‌حال تمام توجه مخاطبان به نتیجه کار این طیف از سینماگران دوخته شده و برای تماشای فیلم‌های آنها سر از پا نمی‌شناسند. 

   جوکر به ونیز اعتبار می‌بخشد

اولین قسمت جوکر در هفتاد و ششمین جشنواره ونیز رونمایی شد و جایزه اصلی این فستیوال، شیر طلایی را به دست آورد. جوکر ضد قهرمانی‌ ا‌ست که از دل داستان‌های مصور بتمن به عالم سینما راه پیدا کرده و سینماگران معروفی همچون تیم برتون، مت ریوز، نولان و... تصویر خود از این پروتاگونیست مشهور دی‌سی کامیکس را به گونه‌های مختلف بازنمایی کرده‌اند. شمایل این ضد‌قهرمان به‌قدری برای طرفداران دنیای بتمن جذاب بود که دی‌سی فیلمز و ویلیج ردشوپیکچرز را بر آن داشت تا در اولین قدم به فکر تولید فیلمی با محوریت کاراکتر جوکر بیفتند و با سپردن عنان کار به تاد فیلیپس خیال خود را از بابت جلب نگاه تماشاگران راحت کنند. فیلم حضور پرقدرتش را در تابستان سال ۲۰۱۹ و در جشنواره ونیز استارت زد و با نور انداختن روی اسم این فستیوال تا مدت‌ کوتاهی ونیز را به کانون توجه سینمادوستان بدل کرد. قسمت نخست جوکر به ششمین فیلم پرفروش سال تبدیل شد و توانست در فصل جوایز سینمایی، به‌خصوص در اسکار خوش بدرخشد و دو جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین موسیقی متن را در نود و دومین دوره اسکار برای واکین فینیکس و هیلدور گودنادوتیر به ارمغان بیاورد. در واقع جشنواره ونیز با مهیا کردن شرایط برای فیلم‌هایی نظیر جوکر با یک تیر دو نشان زد و یک سر این معامله دوسر برد قرار گرفت. هم اتهام‌های موجود ‌علیه خود مبنی‌بر سیاسی بودن را به حاشیه برد و هم به‌عنوان یکی از جشنواره‌های معتبر اروپایی به مدخلی برای معرفی جوکر  تاد فیلیپس تبدیل شد. فراموش نکنیم که آغاز موفقیت‌های این اثر در هفتاد و ششمین دوره فستیوال ونیز رقم خورد، آن هم در دوره‌ای که رومن پولانسکی، استیون سودربرگ، اولیویه آسایاس، نوآ بامبک و کورئیدا هر یک با فیلم‌های‌شان اسب خود را برای دریافت جایزه شیر طلایی زین کرده بودند ولی پرنده کوچک خوشبختی بر شانه‌های تاد فیلیپس نشست. 

   موتور بیتل جویس از ونیز روشن شد 
تیم برتون فیلمساز خلاقی ا‌ست که خیلی خوب از پس ساختن دنیاهای فانتزی و رومنس گوتیک برمی‌آید و با سبک قائم به ذات خود در این زمینه مخاطبان بسیاری را تاکنون شیفته مود و لحن فیلم‌هایش کرده است. کاراکترها در سینمای تیم برتون به راحتی می‌میرند ولی در قالبی تازه چشم باز می‌کنند و از نو در دنیای مردگان قدم می‌گذارند. برتون در بیتل جویس هم خلاف این مسیر حرکت نکرد و با استفاده از «مرگ» به‌عنوان یکی از مایه‌های اصلی کارش دست به ساخت دنیایی عجیب‌الخلقه و جذاب زد؛ دنیایی که باب میل تماشاگران سینما بود و بیتل جویس را در مقام یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سال ۱۹۸۸ در رتبه دهم قرار داد. تیم برتون که از همان کودکی شیفته آثار راجر کورمن و اقتباس‌هایش از داستان‌های ادگار آلن پو بود در تجربه‌های مختلفش نظیر فرانچایز بتمن وارد دنیای کامیک استریپ‌ها شد و تبحرش در برگرداندن داستان‌های این عرصه را به رخ کشید و به چهره‌ای منحصربه‌فرد در عالم سینما بدل گردید. او قصه‌گویی متبحر است که در ضعیف‌ترین آثارش هم توان داستانگویی خود را از دست نمی‌دهد. قسمت اول بیتل جویس هم آنقدر بین مخاطبان سینما طرفدار پیدا کرد که آنها تا سال‌ها آرزوی ناکام تولید دنباله‌ای بر این اثر را به جان خریدند تا درنهایت مزد خود برای محقق شدن این آرزو را در هشتاد و یکمین جشنواره فیلم ونیز دریافت کنند. قسمت دوم بیتل جویس در فضایی ملهم از سوررئالیسم و تخیل صیقل‌خورده شخص  تیم برتون به‌عنوان فیلم  افتتاحیه جشنواره ونیز به نمایش درآمد تا عملا زنگ پایان سال‌ها انتظار کشیدن برای این اثر را به صدا دربیاورد. 
ما مشاهده می‌کنیم که صنعت سینما بیش از هر زمان دیگری همه‌چیز را تحت‌الشعاع جذابیت‌های فریبنده و دروغین خود قرار داده و سیر اندیشه‌ورزی را در مدیوم متوقف کرده است. در شرایطی که سینما از طرفی به محملی برای به بازی گرفتن جاهلیت مدرن تبدیل گشته یا گردانندگانش برای به دست آوردن پول با درآوردن شور هرچیزی به فکر ساخت دنباله‌های بی‌مورد برای ایده‌های درخشان یا خوب اولیه هستند، آثاری که در میانه این جو مسموم قرار می‌گیرند می‌توانند اندکی حال مخاطبان سینما را خوب کنند و برای مدت کوتاهی هم که شده اسم فلان جشن یا بهمان جشنواره را بر سر زبان‌ها بیندازند، پس می‌توان با عرضه آثاری همچون جوکر و بیتل جویس عملیات احیای قلب فستیوالی نظیر ونیز را به جریان انداخت. 

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره