موکب، هیأت، روضه؛ هویت زنده یک شهر

ایرنا/ یزد، شهری ریشهدار در تاریخ و فرهنگ عزاداری شیعی، با حسینیههای محلهمحور، نوحههای محلی و روضههای خانگی، سبک عزاداری منحصر بهفردی دارد که در تار و پود زندگی مردمانش جاری است. در این شهر، روضهها به خانهها راه دارند و هیأتها از دل محلهها و پیوندهای عاطفی شکل میگیرند. سنتهایی چون نخلبرداری، سینه زنی و نوحهخوانی بومی، یزد را به الگویی زنده از میراث معنوی عاشورا بدل کردهاند.
موکب، برگرفته از سنت پیادهروی اربعین و زبان عربی بهمعنای «کاروان»، نماد خدمت بیادعا، نذر، مهماننوازی و مودت است. خدمت در موکب عبادتی است بزرگ. اما آنجا که موکبداری باعث ایجاد ترافیک، آلودگی صوتی، ریختن زباله یا اخلال در آرامش شهروندان شود، از فلسفه خود فاصله گرفته است. بهویژه در شهری چون یزد که خود صاحب سبک عزاداری است، باید موکبداری نیز از عناصر بومی و فرهنگی این شهر الهام بگیرد، نه آنکه صرفاً به الگو برداری و بازآفرینی از شیوه های سایر شهرها بپردازد.
موکبداری، چنانکه باید باشد، امتداد همان هیأتی است که از خانه و محله برخاسته، با شور و شعور حسینی گره خورده و بدون نیاز به تشریفات رسمی، نظمی عمیق و مردمی دارد. این هیأتها بههمت بزرگترهای محل، چه پیر و چه جوان، شکل میگیرند؛ کسانی که دل در گرو اهلبیت دارند و با مدیریت جمعی، مراسم را سامان میدهند. آنچه مهم است، حفظ ماهیت اصیل، فروتنی، احترام به حقالناس و رعایت حرمت شهر است؛ تا مبادا صورت، جای سیرت را بگیرد.
نباید فراموش کرد که خادمی اهلبیت، صرفاً در توزیع شربت و غذا و چایریزی خلاصه نمیشوند. آنکس که آرام، بیصدا، با رفتاری مؤدبانه و خلقی حسینی خدمت میکند، تجلی حقیقی موکبداری است. باید مراقب بود تا «ظاهر خدمت» ما را از «باطن تکلیف» غافل نکند. در هیأتی، دخترکی با خرما و پسرکی با مشک آب، بهاندازه موکبداری بزرگ مأجورند، اگر این خدمت با ادب و اخلاق و درک عمومی همراه باشد.
موکب، تنها چادری برای غذا یا نوشیدنی نیست. موکب، رسانهای انسانی و شبکهای اجتماعی از نوع واقعی است. جایی برای دیدار دلها، برای روایتهای نذرهای بیصدا، برای انتقال تجربههای دینی از نسلی به نسل دیگر. اگر شبکههای مجازی بستر بازنشر روایتاند، موکب بستر حضور عینی روایت است؛ با صدای طبل، عطر چای، چهرههای خسته اما متبسم .
اما این رسانه باید مؤدب، دقیق و مسئول باشد. نباید به اسم موکب، خیابانها را بست، آسایش شهروندان را مختل کرد یا باعث کم رونق شدن مجالس سنتی روضهها شد. پدیدههایی چون «موکبگردی» اگر به قیمت خلوت شدن روضههای خانگی تمام شود، خسارت فرهنگی بهبار میآورد. همان مردمی که با احترام به نیت خیر سکوت میکنند، ممکن است از درون دلچرکین شوند اگر خدمت، به مزاحمت بدل شود.
در یزد، عزاداری از خانه آغاز میشود، به حسینیه میرسد و در کوچه و بازار جریان مییابد. این سبک ریشهدار باید در موکبداری نیز بازتاب داشته باشد. الگوبرداری ، اگر بدون در نظر گرفتن جوانب امور باشد، میراث را از معنا تهی میکند. یزد میتواند با الهام از هویت خود، موکبهایی اصیل، مردمی و متناسب با فرهنگ شهر راهاندازی کند؛ نه نسخهای که متناسب شهرهای دیگر است .
موکب، اگر در خدمت اندیشه عاشورا باشد، پایگاه معرفت است: مکانی برای انتقال مفاهیم دینی، ترویج کتاب، تقویت اخلاق، بازخوانی سنت عزاداری یزدی. اما اگر به رقابتهای نمایشی، پرزرق و برق یا مخل نظم شهری بدل شود، نهتنها از هدف دور میماند، بلکه چهرهای نادرست از دین و عشق به اهلبیت ارائه میدهد.
مردم یزد سالهاست که علم عزاداری اباعبدالله را با افتخار بر دوش دارند. در هر محرم، با شور و شعور، با روضه و نذر، با خشت و دل، پیوندی دوباره با اهلبیت برقرار میکنند. اکنون نیز، اگر قرار است موکبداری بخشی از هویت دینی شهر باشد ، باید ریشه در فرهنگ محلی، ادب جمعی و حکمت عاشورایی داشته باشد. این، نه صرفاً احساس، که تکلیفیست عاشقانه.