راز جنازه پسربچه پتوپیچ شده کرجی برملا شد؛ گفتگو با ناپدری آرش ۷ ساله

رکنا/ جنازه پسربچه پتوپيچ شده کرجي وقتي کشف شد راز يک جنايت و کودک آزاري را فاش کرد.
ظهر يکم آذر سال گذشته، خبر پيدا شدن جنازه پسربچهاي در يکي از خرابههاي مهرشهر مثل بمب در محله پيچيد و اهالي کنجکاو و نگران خود را به آنجا رساندند، جسد متعلق به پسربچهاي حدود هفتساله بود که آثار سوختگي و ضربوجرح روي تمام بدنش ديده ميشد.
جسد در ميان پتويي قهوهاي قرار داشت، با تحقيقات مقدماتي در محل کشف جسد، با دستور بازپرس جنايي کرج پيکر پسربچه به پزشکيقانوني منتقل شد و تيمي از ماموران اداره مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي البرز تحقيقات دراينباره را آغاز کردند اما هيچ ردي از هويت پسربچه بهدست نيامد.
در ادامه با دستور قضايي عکس جسد در رسانهها منتشر شد.
بعد از گذشت پنجماه از اين جنايت، زني هراسان با پليس تماس گرفت و مدعي شد جسد متعلق به پسرش به نام آرش است. ماموران بعد از تحقيق از اين زن دريافتند عامل جنايت ناپدري آرش بوده که مرد معتاد دستگير شد و به قتل اعتراف کرد.
گفتوگو با ناپدري و مادر قرباني کودکآزاري در جنايت کرج
خمار است و بهزور حرف ميزند. سعي ميکند مادر آرش را مقصر ماجرا نشان دهد و خيلي خونسرد از شکنجههاي پسربچه ميگويد.
ادعا ميکند قصدش تنبيه آرش بوده و نميخواسته باعث مرگ او شود. «مادرش مرا ترغيب ميکرد که آرش را تنبيه کنم. حتي خودش چوب و شيلنگ به من ميداد. فکر نميکردم او بميرد.»
چند سالته؟
37 سال.
معتادي؟
بله، شيشه ميکشم.
چند ساله؟
خيليساله. يادم نيست.
سابقهداري؟
دو بار به خاطر مواد دستگير شدم.
تا حالا براي ترک اقدام نکردي؟
خواستم اما نميشد.
چرا از همسر اولت جدا شدي؟
به خاطر همين اعتيادم. وقتي ديد ترک نميکنم، جدا شد.
بچه هم داشتي؟
بله. دختري داريم که 13ساله است. بعد از طلاق پيش مادرش ماند.
با مادر آرش چطور آشنا شدي؟
هر دو معتاد هستيم و در خيابان آشنا شديم. شوهرش در زندان بود و او و پسرشان را ترک کرده بود. وقتي فهميدم او هم تنهاست و از همسرش جدا شده، به خانه من رفتيم.
از ابتدا ميدانستي پسري دارد؟
بله. من با آرش مشکلي نداشتم.
به خاطر همين هر روز شکنجهاش ميکردي؟
مادرش مقصر است. او وقتي ميديد رابطه من و آرش خوب است کاري ميکرد که مجبور شوم آرش را کتک بزنم.
کتک ميزدي يا بدنش را ميسوزاندي؟
سوختگيها براي روز آخر است. بيشتر با شلنگ کتکش ميزدم.
روز آخر چه اتفاقي افتاد؟
مادر آرش به او پول داد تا از مغازه برنج بخرد. در ميان راه کيسه برنج پاره ميشود و بچه از ترس برنجها را از روي زمين جمع ميکند و داخل کيسه ميريزد. وقتي به خانه آمد، مادرش متوجه سنگريزههاي داخل برنج شد که آرش از ترس گفت مغازهدار به او برنج کثيف داده است. مادرش عصباني شد و از من خواست تنبيهش کنم.
اما تو شکنجهاش کردي.
تحت تاثير مصرف شيشه بودم و او را با سيخ داغ سوزاندم و بعد بدنش را به بخاري چسباندم. بعد از کتکهاي من، مادرش او را به پشتبام برد و دو ساعت به نردهها بست که با وساطت من آزادش کرد. صبح متوجه شدم بهسختي نفس ميکشد.
چرا به بيمارستان انتقالش نداديد؟
مادرش گفت او شناسنامه ندارد و اگر به بيمارستان ببريم دردسر ميشود.
پس چهکار کرديد؟
او را در ميان پتويي پيچيده و داخل صندوقعقب گذاشتم و به بيابان برده و رها کردم.
زنده بود؟
فکر نکنم، نفس نميکشيد.
ديگر به آنجا برنگشتي؟
شب، يکبار رفتم و ديدم جسد را پيدا کردهاند و بردهاند.
دخترت را هم کتک ميزدي؟
نه. هيچوقت او را کتک نزدم.
به خاطر اينکه فرزند خودت بود؟
نه، من آرش را هم دوست داشتم اما مادرش مرا ترغيب ميکرد او را تنبيه کنم.
من زنداني بودم!
زن جوان سعي ميکند خود را بيقرار فرزندش نشان دهد. ميگويد بيگناه است و مهران دروغ گفته که او ترغيبش کرده است.
چرا در اين مدت شکايت نکردي؟
مهران گوشيام را گرفته بود و در خانه زندانيام کرده بود. ميگفت آرش در بيمارستان بستري است و حالش خوب نيست. چند بار گفتم مرا به ملاقاتش ببر که ادعا ميکرد پسرم ممنوعالملاقات است.
تو مهران را ترغيب ميکردي پسرت را شکنجه کند؟
نه، او ميخواهد تقصير را گردن من بيندازد.
پس چرا جلوي کتکهاي او را نميگرفتي؟
مهران مرا هم کتک ميزد.
چطور متوجه مرگ آرش شدي؟
وقتي مهران گوشيام را داد عکس او را ديدم که براي شناسايي منتشر شده بود. با شماره زير عکس تماس گرفتم که افسر اداره آگاهي جواب داد و متوجه شدم او به قتل رسيده است.
از پدر آرش خبر داري؟
فکر کنم به خاطر سرقت در زندان است. از وقتي که از او جدا شدم ديگر نديدمش.
اثرات مخرب شيشه را جدي بگيريد
سرهنگ محمد نادربيگي رئيس پليس آگاهي البرز در اين زمينه گفت: بررسي اين پرونده ما را با دلايل و ريشههاي مختلفي براي ارتکاب قتل روبهرو ميکند. دلايلي که ريشه اصلي آن اعتياد است. بهخصوص اعتياد به موادمخدر صنعتي مانند شيشه پدر و مادر اين کودک معتاد بوده و به علت زنداني شدن پدر، از هم جدا ميشوند.
وي افزود: مادر بعد از جدايي بهجاي اصلاح رويه زندگي اينبار با مرد معتادي همخانه ميشود که اعتياد شديدي به شيشه دارد. بررسي جسد پسربچه نشان ميدهد او مدت زيادي تحت شکنجه بوده و آثار ضربوجرح و سوختگي روي بدن او وجود دارد. آنها وقتي متوجه وخامت حال پسربچه ميشوند بهجاي انتقالش به بيمارستان، او را در خانه نگهداري کرده و بعد در بياباني رها کردند.
رئيس پليس آگاهي البرز بيان کرد: ماده مخدر شيشه يک ماده محرک و از خانواده آمفتامينهاست و علاوهبر اينکه اعتيادآور است بهشدت فرد مصرفکننده را دچار وابستگي فکري و رواني ميکند.
نادربيگي ادامه داد: در ادامه مصرف، اثرات رواني شامل احساس اجبار شديد به مصرف، افت کارکرد، رفتار تکانهاي و ناگهاني، رفتار اجباري و تکراري، پرخاشگري و بيقراري، نوسانات عاطفي و خلقي، بدبيني شديد بهخصوص به خانواده، توهم و هذيان و گوشهگيري در فرد بروز ميکند.
وي افزود: مصرف اين ماده مخدر و اثرات آن باعث وقوع قتل به دليل سوءظن و توهم، رفتارهاي خشن و درگيري توسط فرد معتاد ميشود، افرادي که معتاد به شيشه در خانه دارند براي ترک او و از بين بردن آثار رواني مواد بايد از مشاوران و کارشناسان کمک بگيرند، زيرا هر اقدام غيرمعقولي توسط آنها بعيد نيست.