سکوت در محل کار؛ دشمن پنهان سلامت روان کارکنان!

ایسنا/ بسیاری از کارکنان، در محل کار خود بهدلایل مختلف از بیان مشکلات، انتقادات یا پیشنهادها خودداری میکنند. این سکوت ظاهراً بیخطر، در واقع میتواند پیامدهای جدی برای سلامت روان و عملکرد کاری آنها داشته باشد.
توانایی انسان در اندیشیدن، بیان نظرات و تأثیرگذاری بر محیط از ویژگیهای بنیادی اوست. در دنیای کار و اشتغال نیز همین توانایی میتواند به رشد، نوآوری و حل مسائل کمک کند. در بسیاری از سازمانها، کارمندان نقشی کلیدی در تصمیمسازی دارند و ایدهها و بازخوردهای آنها میتواند منجر به بهبود عملکرد شود. اما این امکان فقط در محیطهایی فراهم میشود که افراد بتوانند آزادانه حرف بزنند، بدون ترس از واکنشهای منفی. با وجود اهمیت این موضوع، در بسیاری از محیطهای کاری هنوز سکوت ترجیح داده میشود، چرا که فرهنگ سازمانی اجازه گفتوگو را نمیدهد یا مدیران شنوندهی خوبی نیستند.
سکوت سازمانی، مفهومی است که در آن کارکنان به دلایل مختلف مثل ترس، بیاعتمادی یا بیتفاوتی، از بیان نظرات و انتقاداتی که دارند، خودداری میکنند. این سکوت میتواند آگاهانه یا ناخودآگاه باشد و در ظاهر بهنظر برسد که مشکلی وجود ندارد. اما در واقع نوعی اختلال در ارتباط درونسازمانی است. مطالعات مختلف نشان دادهاند که این پدیده نهتنها جلوی رشد و تغییر را میگیرد، بلکه سلامت روان کارکنان را هم تهدید میکند. افرادی که ناچارند افکار و دغدغههایشان را در خود نگه دارند، کمکم احساس ناتوانی، ناامیدی و بیارزشی میکنند. نتیجه این وضعیت میتواند خستگی روانی، افسردگی و حتی ترک شغل باشد.
در همین زمینه، عباس خاکپور، پژوهشگر دانشگاه ملایر، تحقیقی را برای بررسی نقش این سکوت در شکلگیری فرسودگی شغلی انجام داده است. او در این پژوهش تلاش کرده تا نشان دهد چگونه نادیدهگرفتن صدای کارکنان میتواند به مشکلاتی مثل بیانگیزگی، خستگی عاطفی و احساس ناکارآمدی منجر شود. هدف نهایی این بوده که زنگ خطر پدیدهای پنهان ولی پرخطر در محیطهای کاری به صدا درآید.
پژوهش با مشارکت ۱۱۰ نفر از کارکنان اداری دانشگاه ملایر انجام شده است. پژوهشگر برای جمعآوری اطلاعات از دو پرسشنامه استاندارد استفاده کرده که یکی میزان سکوت کارکنان را میسنجد و دیگری علائم فرسودگی شغلی را ارزیابی میکند. چون تعداد کارکنان محدود بوده، همه آنها در این بررسی شرکت داشتهاند.
نتایج این تحقیق نشان میدهند که بین نوع خاصی از سکوت سازمانی که از روی دلسوزی و نوعدوستی شکل میگیرد، و خستگی عاطفی رابطه معناداری وجود دارد. از سوی دیگر، سکوتهایی که از روی ترس یا اطاعت شکل میگیرند، با نوعی بیتفاوتی و مسخ شخصیت همراه هستند. این یافته بهخوبی نشان میدهد که نهتنها نوع سکوت مهم است، بلکه پیامدهای آن میتواند در ابعاد مختلف روانی بروز کند.
همچنین، یکی دیگر از یافتههای جالب تحقیق این بود که سکوت نوعدوستانه میتواند باعث شود کارکنان احساس کنند به اندازه کافی توانمند و مؤثر نیستند. این احساس بیکفایتی، در بلندمدت میتواند به کاهش عزتنفس و حتی افسردگی منجر شود.
این پژوهش بر اهمیت توجه مدیران به فضای ارتباطی سازمان تأکید میکند. کارکنان نیاز دارند حس کنند که شنیده میشوند و نظراتشان اهمیت دارد. وقتی این فضا وجود نداشته باشد، نهتنها روابط انسانی تضعیف میشود بلکه کارایی و سلامت روان نیز به خطر میافتد. بهویژه در محیطهایی که استرس بالاست، نبود این فضا میتواند به سرعت به فرسودگی شغلی منجر شود که نشانههای آن شامل خستگی مفرط، بیاحساسی نسبت به کار و کاهش بازده است.
یافتههای این پژوهش که در فصلنامه علمی تخصصی «طب کار» وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد منتشر شدهاند، یادآور میشوند که مدیران باید محیطی ایجاد کنند که در آن افراد بدون ترس از بازخورد منفی، نظرات خود را بیان کنند.
در نهایت باید گفت فرسودگی شغلی، صرفاً یک وضعیت روحی نیست بلکه یکی از عوامل مهم کاهش بهرهوری و افزایش هزینههای انسانی و سازمانی است و اگر سکوت کارکنان جدی گرفته نشود، این پدیده میتواند در بلندمدت باعث کاهش تابآوری و افزایش نارضایتی شود.