ریشه تکاملی جنگ؛ چگونه نزاعی ۱۰ ساله میان شامپانزهها به شکوفایی جمعیت آنها منجر شد؟

زومیت/ کشتن همسایهها و تصرف قلمرو آنها باعث شد گروهی از شامپانزهها در اوگاندا با افزایش شدید تعداد نوزادان روبهرو شود.
درگیری مرگباری بین گروههای رقیب شامپانزهها در اوگاندا با پیروزی کامل یک گروه و بهدست آوردن قلمرو و غذای بیشتر تمام شد؛ آیا این اتفاق میتواند توضیح دهد که چرا انسانها وارد جنگ میشوند؟
شامپانزهها (Pan troglodytes) مدتهاست بهدلیل درگیریهای خشن یا چیزی که میتوان آن را «جنگ» نامید، مشهور هستند. این رفتار نخستینبار در سال ۱۹۷۴ توسط جین گودال، پژوهشگر انگلیسی، ثبت شد. او مشاهده کرد که جامعه شامپانزههای پارک ملی گومبه در تانزانیا به دو گروه دشمن تقسیم شدند. این جدایی آتش جنگی چهارساله را شعلهور کرد که در نهایت به مرگ تمام نرهای یکی از گروهها ختم شد. اما اینکه چرا این حیوانات آنقدر طولانی به خشونت ادامه دادند، روشن نبود.
برای روشنشدن موضوع، برایان وود، انسانشناس دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس و همکارانش دادههایی را بررسی کردند که در طول بیش از سه دهه از شامپانزههای پارک ملی کیباله در جنوبغربی اوگاندا جمعآوری شده بود.
گروهی از شامپانزههای نگوگو پس از پیروزی در جنگ با همسایههایشان با افزایش چشمگیر تعداد نوزادان روبهرو شدند.
بین سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۸، شامپانزههای نگوگو در پارک کیباله وارد درگیریهای خشونتآمیز با گروههای همسایه شدند. در طول این ۱۰ سال جنگ، دستکم ۲۱ شامپانزه از گروههای رقیب جان باختند. سپس در سال ۲۰۰۹، شامپانزههای نگوگو وارد منطقهای شدند که قبلاً متعلق به رقیبهایشان بود و قلمرو خود را ۶٫۴ کیلومتر مربع، یعنی حدود ۲۲ درصد افزایش دادند.
جنگ مرگباری بین گروههای شامپانزه در اوگاندا با پیروزی کامل یک گروه و تصرف قلمرو و منابع پایان یافت.
در بررسیها دیده شد که ۳ سال قبل از این گسترش قلمرو، مادههای گروه نگوگو ۱۵ نوزاد بهدنیا آورده بودند؛ اما در سه سال پس از آن، ۳۷ نوزاد به دنیا آمد؛ یعنی نرخ باروری آنها بیش از دو برابر شد. علاوهبراین، نوزادانی که پس از گسترش قلمرو به دنیا آمدند شانس بیشتری برای زندهماندن داشتند: احتمال مرگ آنها قبل از ۳ سالگی از ۴۱ درصد به تنها ۸ درصد کاهش یافت.
وود درگفتگو با لایوساینس توضیح داد که پژوهش حاضر به خوبی نشان میدهد گسترش قلمرو پس از کشتن رقیبان میتواند بهطور مستقیم باعث موفقیت بیشتر در تولیدمثل شامپانزهها شود. به گفته او، گسترش قلمرو، دسترسی شامپانزهها به غذای بیشتر را امکانپذیر کرد و همین تغذیه بهتر و سلامت بالاتر احتمالاً باعث افزایش باروری مادهها و بهبود شانس زنده ماندن نوزادان شده است.
وود افزایش نرخ زندهمانی نوزادان را ناشی از دو عامل میداند: اول، بهبود سلامت و انرژی مادران، و دوم، حذف نرهای رقیب.
مایکل ویلسون، پژوهشگر رفتارشناسی و زیستشناسی شامپانزهها در دانشگاه مینهسوتا که در مطالعه شرکت نداشت، میگوید: «اینکه نرخ بقا بالاتر رفته منطقی است، زیرا یکی از دلایل اصلی مرگ نوزادان شامپانزه، کشتهشدن توسط همسایهها است. این مطالعه نشان میدهد که در شرایط خاص، دفاع از منابع گروه و کشتن اعضای گروههای همسایه میتواند به نفع گروه باشد. شامپانزهها اساساً مراقب منافع گروه خود هستند.»»
گرچه همانطور که وود میگوید، هرگاه گروه پیروز سودی به دست میآورد، گروه بازنده نیز متحمل هزینهای میشود. به نظر او، این نوعی بازی «مجموع صفر» است؛ برندگان سود میبرند اما بازندگان متحمل زیان میشوند و در نتیجه تعداد کل شامپانزهها تغییر چندانی نمیکند. (بازی مجموع صفر، مدلی ریاضی است که در آن سود یک طرف دقیقاً برابر با زیان طرف مقابل است).
پس از گسترش قلمرو، نرخ تولد و بقای نوزادان در گروه برنده بهطور چشمگیری افزایش یافت.
پژوهشگران مطالعه میگویند یافتههای آنها میتواند به روشنشدن چگونگی تکامل خشونت در انسانها کمک کند. وود میگوید از آنجایی که خشونت مرگبار در نزدیکترین خویشاوندان زنده ما، یعنی شامپانزهها و بونوها (Pan paniscus) دیده میشود، برخی پژوهشگران قبلاً پیشنهاد کردهاند که این ویژگی شاید در جد مشترک ما که احتمالاً شش تا هفت میلیون سال پیش زندگی میکرد، وجود داشته است.
رقابت برای دسترسی به زمین و منابع همچنان بخش همیشگی زندگی انسانها است؛ اما معمولاً بهدلیل توانایی انسانها در میانجیگری و اجتناب از درگیری، شکل متفاوتی به خود میگیرد. وود میگوید: «درگیریهای مستمر بر سر منابع در جهان، شباهتهایی با رفتار شامپانزهها دارد، اما اگر خودتان درگیر باشید، احتمالاً این مقایسه چندان خوشایند نخواهد بود.»
ویلسون میگوید روابط بین گروهها در انسانها و شامپانزهها بسیار متفاوت است: «اگر شامپانزهای نر، همجنس خود را در گروه همسایه ببیند، تنها راهی که میتواند برای خودش سود داشته باشد، این است که به آن نر آسیب بزند، قلمروش را بگیرد یا حتی او را بکشد. اما وقتی انسانها با کسی از گروه دیگر روبهرو میشوند، ممکن است بتوانند از ارتباط و همکاری با او سود ببرند.»»
ویلسون ادامه میدهد: «همین توانایی باعث شده انسانها بتوانند جوامع چندسطحی بسازند که در آن روابط تجاری، خویشاوندی و آیینی، واحدهای اجتماعی بزرگتری ایجاد میکنند. در دنیای امروز، فواید همکاری بین گروهها بسیار زیاد و هزینههای جنگ بسیار بالا است، بنابراین معمولاً شروع جنگ ایدهای احمقانه است.»
پژوهش در ژورنال PNAS منتشر شده است.
















