وبلاگ اطلاعات علمي/ بخشهاي مختلف بيني
بيني هر انساني دو تا سوراخ دارد که از طريق يک ديواره به اسم سِپتوم (بگو: سِپ+تُم) از هم جدا شدهاند که از نوک بيني شروع شده و تا کف جمجمه امتداد دارد . در اعماق بيني و نزديک جمجمه، سپتوم از تکههاي خيلي ريز استخوان ساخته شده است. اما در نزديکي نوک بيني، سپتوم از غضروف ساخته شده که از استخوان نرمتر و قابل انعطافتر بوده و از پوست و گوشت سختتر و محکمتر است. همين الان براي امتحان جنس سپتوم، نوک بينيات را با انگشت فشار بده. چيزي که در زير انگشتانت فرو ميرود(البته از زير پوست)، غضروف است .
در پشت بيني و در قسمت وسط صورت، يک فضاي خالي وجود دارد که اسمش حفرهي بيني است و به پشت گلو وصل ميشود. حفرهي بيني توسط سقف دهان (کام) از قسمت داخل دهان جدا شده است.
دريافت هوا از طريق بيني
وقتي که تو هوا را از طريق سوراخهاي بيني به داخل ميکشي، هوا وارد مسير بيني شده و به داخل حفرهي بيني سفر ميکند. سپس هوا به سمت پايين و پشت حلق – جايي که ناي قرار دارد- رفته و از آنجا وارد ريهها ميشود. بيني تو در واقع يک خيابان دو طرفه است. يعني همانطور که هوا از طريق آن وارد ريهها ميشود، هواي قديمي داخل ريهها هم از مسير بيني به بيرون از بدن هدايت ميشود. اما آيا بيني فقط بزرگراهي براي ورود و خروج هواست؟ نه. بيني کارهاي ديگري هم بلد است، مثلاً هوايي که از داخل آن عبور ميکند را گرم و مرطوب کرده و مثل يک صافي يا فيلتر، گرد و غبار آن را ميگيرد.
قسمت داخلي بيني از يک لايه بافت نازک و مرطوب پوشيده شده که اسمش غِشاي مُخاطي است. اين غشا کار گرم و مرطوب کردن هوا را انجام ميدهد. غشاي مخاطي همچنين مخاط ميسازد. مخاط يک ماده غليظ و چسبناک است که وقتي هر روز بينيات را تميز ميکني، آن را روي دستمال کاغذي ميبيني. شايد تو هم وقتي که کوچکتر بودي به آن "مماخ"ميگفتي! مخاطي که توسط غشاي مخاطي ساخته ميشود گرد و غبار، ميکروبها و ذرات ريز ديگري را که نبايد وارد ريهها شوند، به دام مياندازد. اگر به داخل بينيات نگاهي بيندازي، ميتواني موهاي ريزي را ببيني که کارشان به دام انداختن ذرات بزرگتر مثل خاک يا گَرده گُل است. اگر چيزي لابهلاي موهاي بيني به دام بيفتد، حدس بزن چه اتفاقي ميافتد؟ بله، تو عطسه ميکني. عطسه کردن باعث ميشود که ذرات ناخواسته با سرعت خيلي زيادي از بينيات به بيرون پرتاب شوند. در قسمت عقبتر بيني موهاي خيلي ريزتري وجود دارند که اسمشان مُژَک است و فقط با ميکروسکوپ ديده ميشوند. مژکها به عقبوجلو حرکت ميکنند تا مخاط را به بيرون از حفرههاي سينوسي هدايت کنند. در مسير بيني هم ميتوان اين مژکها را پيدا کرد که با حرکت خود مخاط را به بيرون از ريهها ميفرستند.
گيرنده هاي بو
بيني انسان يکي از آن اندامهايي است که در شناخت جهان اطراف به ما کمک ميکند. همانطور که چشمان تو با نگاه کردن به دور و برش اطلاعاتي به تو ميدهد، گوشهايت با شنيدن صداها تو را آگاه ميکنند و بيني هم با بو کشيدن به تو ميگويد که در دنياي اطرافت چه اتفاقاتي دارد ميافتد. بيني اين کار را به کمک حفرههاي عميق بيني و سر (حفرههاي سينوسي) انجام ميدهد.
در سقف حفرهي بيني (همان فضايي که پشت بيني است)، غشاء بويايي قرار دارد که شامل گيرندههاي حساس به بو است. اين گيرندهها خيليخيلي کوچکند و حداقل 10 ميليون از آنها در بيني تو وجود دارد! صدها نوع گيرنده مختلف بو وجود دارد که هرکدام به مولکولهاي بوي مشخصي حساس هستند و ميتواند آنها را تشخيص دهد. دانشمندان ثابت کردهاند که هر بو ميتواند چند نوع گيرنده را حساس کند، مغز ترکيب اطلاعات اين گيرندهها را دريافت کرده و تفسير و پردازش ميکند تا بفهمد بوي استشمام شده کداميک از 10هزار بوي مختلف جهان است.
پيغامها چگونه فرستاده ميشوند؟
وقتي که گيرندههاي بو تحريک ميشوند، سيگنالهايي از طريق عصب بويايي به پياز بويايي ميفرستند. پياز بويايي درست زير بخش جلويي مغز و در بالاي حفرهي بيني قرار دارد. سيگنالهاي فرستاده شده از. پياز بويايي به قسمتهاي ديگر مغز ميروند تا تفسير و پردازش شده و کمک کنند که تو يک بوي خاص را تشخيص دهي. مثل بوي آن کيک داغ و تازه، بهبه!
تشخيص بوها يکي از راههايي است که مغز از طريق آن به تو ميگويد که در محيط اطرافت چه اتفاقاتي دارد ميافتد. تا حالا بوي غذايي که روي گاز دارد ميسوزد، به مشامت خورده؟ فکر کن که اگر حس بويايي وجود نداشت و مغز از طريق آن به تو هشدار نميداد، چه اتفاقي براي آن غذاي در حال سوختن ميافتاد؟!
تو قبلاً ياد گرفتهاي که بوي سوختگي چهجوري است و حالا مغزت آن بو را به ياد ميآورد و تو ميتواني بوي سوختگي را تشخيص دهي. همچنين حس بويايي ميتواند از تو در برابر خطرات احتمالي محافظت کند، مثلاً به تو هشدار ميدهد غذايي را که بوي بد و ماندگي ميدهد نخوري، چون احتمالاً فاسد است. يا مثلاً ميتواني قبل از ديدن آتش، بوي دود را حس کرده و عمليات نجات را شروع کني!