ویژههای حوادث/ سرنوشت شوم رابطه زن شوهردار با صاحب مغازه!
![ویژههای حوادث/ سرنوشت شوم رابطه زن شوهردار با صاحب مغازه!](https://app.akharinkhabar.ir/images/2021/05/08/0c82ad76-ffe4-4510-9430-90ef9e58198c.png)
آخرين خبر/ روزهاي زندگيمان با حوادث مختلفي گره خورده است که شايد اطلاع از آنها بتواند ما را در برابر آسيبهاي مشابه آگاه سازند. به همين سبب هر شب مهمترين اخبار کاشي جامعه را در قالب بسته خبري به شما مخاطبان گرامي ارائه کنيم.
آرمان بعد از آزادي رفتارهاي زشت گذشته را در پيش گرفت به همين دليل دست پسرم را گرفتم و با حالت قهر خانه را ترک کردم و به منزل پدرم رفتم اما براي آن که سربار خانواده ام نباشم، در يک مغازه پوشاک فروشي مشغول کار شدم که صاحبکارم جواني مجرد بود و اوضاع مالي خوبي داشت... سرنوشت اين زن را در ادامه بخوانيد.
*****
من معلول جسمي و کم بينا هستم. يک روز با خواهرم تصميم گرفتيم به شهرستان برويم. با مردي ميانسال آشنا شديم که همسفرمان بود. او چنان مودب رفتار مي کرد که ناخودآگاه جذب اخلاق نيکويش شد. آن مرد به خواهرم گفت: از لحظه اي که خواهر شما را ديدم خيلي راحت فهميدم که او دختري صاف و بي ريا و صادق است به همين خاطر از شما تقاضا دارم در صورتي که اجازه بدهيد از خواهر شما خواستگاري کنم.... جزئيات اين داستان در خبر مربوطه آمده است.
*****
وقتي زانتياي سفيد مقابلم توقف کرد، چون سن راننده بالا بود و مسافر داشت اصلا به او شک نکردم. به خيال اينکه مسافرکش است سوار شدم اما وقتي مسافرها پياده شدند تازه فهميدم درهاي ماشين خراب است. همان لحظه بود که راننده تغيير مسير داد و من به او اعتراض کردم... اطلاعات بيشتر از اين راننده شياد را خبر زير مطالعه کنيد.
*****
8 سال پيش تازه نامزد کرده بودم که مزاحمتهاي تلفني مرجان شروع شد. مدام ميترسيدم که موضوع را نامزدم بفهمد و برايم مشکل ساز شود تا اينکه با او قرار گذاشتم تا با او صحبت کنم و بپرسم چرا دست از سرم بر نميدارد. او نشاني خانهاش را داد وقتي وارد آپارتمانش شدم احساس ترس و ناامني کردم.... ادامه ماجرا را خبر مربوطه بخوانيد.