هدف پنهان ماشه

روزنامه سازندگی/متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مکانیسم ماشه فعال شد و تحریمهای ظالمانه آمریکا و سازمان ملل، از این پس زندگی مردم ایران را تحت تاثیر قرار میدهند. اما در این بین؛ خوشحالی برخی از سیاسیون و تندروهای داخلی از مرگ برجام، که هم نشانه شکست دیپلماسی است و هم عامل گسترش فقر و فساد، عجیب به نظر میرسد! “سازندگی” به بررسی این موضوع پرداخته است
با فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها، تیر خلاص نه به دیپلماسی بلکه به سفره خانوارهای متوسط و فقیر شلیک شده است. آنچه بازمیگردد، اگرچه نامش تحریمهای چند لایه سازمان ملل است اما در واقع بازگشت بیرحمانه فقر، گسترش فساد است که پیشتر هم استخوان این دو طبقه جامعه را خرد کرده بود. در این میان، شگفتانگیز و تلخ است که برخی چهرههای سیاسی، نمایندگان مجلس و جریانهایی نزدیک به تفکر پایداری و سعید جلیلی از فروپاشی برجام سرمستاند؛ گویی مرگ توافق، سند حقانیت گذشته آنان است. اما این شادی، اگر شادی باشد، نه از جنس پیروزی گفتمان بلکه از جنس بیتفاوتی نسبت به رنج و آلام مردم است. برجام، با همه کاستیهایش، سپری بود در برابر تحریمهای فلجکننده. و حالا با کنار رفتن آن سپر، نخستین قربانیان نه نهادهای دولتی یا حکومتی بلکه همان مردمی هستند که سالهاست زیر بار تورم، بیکاری، ناکارآمدی و بیعدالتی خم شدهاند. مرگ برجام اگر چیزی را اثبات کند، نه حقانیت سیاسی بلکه شکست اخلاقی عدهای است. شکستی که در آن سیاستورزان به جای پاسخگویی به خوشحالی مشغولاند و طبقات جامعه، بیصدا، بار دیگر قربانی میشوند. عجیب است که سعید جلیلی بلافاصله پس از مرگ برجام و بازگشت تحریمها، یکی از توئیتهای قدیمی خود را بازنشر کرده و مینویسد: «خسارت محض. ۱۰ سال گذشت.» او در سال ۱۳۹۷ نوشته بود: «افتخار میکنیم در دوره ما توافقی امضا نشد که اگر طرف مقابل آن را نقض کند، ایران حتی نتواند شکایت کند!» اشاره جلیلی به توافق برجام و خروج ترامپ از آن در سال ۱۳۹۷ بود. جلیلی یکی از مخالفان سرسخت برجام بود و در عین حال در دوران مذاکراتش با کشورهای غربی نه تنها هیچ دستاوردی به دست نیاورد بلکه تحریمهایی هم بر ایران تحمیل شد. اکنون جلیلیچیها که به یک تفکر تندرو گسترش پیدا کردهاند از مرگ برجام و به تبع آن، بازگشت تحریمهای سازمان ملل خوشحالاند. اما آنها چه کسانی هستند؟
مسعود پزشکیان نیز بدون اینکه دستاوردی داشته باشد به تهران بازگشت. مکانیسم ماشه فعال شد و جامعه ایران یک بار دیگر در محاصره اقتصادی قرار گرفت. این اتفاق باعث ناراحتی و نگرانی جامعه ایران شد. با این حال جمع اندکی از فعالان سیاسی اصولگرا، که تحریمهای مجدد ایران را نعمت میدانند، به صورت علنی از این ناکامی به خوشحالی پرداختند. اغلب آنها شکست برجام را فرصتی برای نشان دادن ناکارآمدی سیاست مذاکره عنوان کردند. از سعید جلیلی و همفکرانش مثل امیرحسین ثابتی و حمید رسایی، محسن زنگنه، مهدی کوچکزاده، محمد منان و کامران غضنفری تا بابک زنجانی افرادی هستند که از مخالفان سرسخت برجام بودند. و اکنون از اینکه مرگ برجام فرا رسید و به تاریخ پیوست، خوشحال هستند، غافل از اینکه این خوشحالی آنها که بهانهاش مرگ برجام است در ازای بازگشت تحریمهای سازمان ملل و فقر بیشتر مردم است. برخی از نمایندگان اصولگرا در نوشتهها و مصاحبههایشان از شکست مذاکرات بهعنوان سندی بر اشتباه بودن اعتماد به غرب استقبال کردند. علاوه بر این، رسانههای اصولگرا در گزارشها و تیترهای خود با لحنی حاکی از رضایت به فروپاشی برجام پرداختند. این نوع واکنشها در حالی است که جامعه درگیر نگرانیهای اقتصادی ناشی از تحریمها شده و شکاف میان احساسات عمومی و شادی سیاسی بخشی از اصولگرایان بهروشنی آشکار شده است.
در همین زمینه یکی از کارشناسانی که به عنوان مهمان به برنامه تلویزیونی دعوت شده بود به صراحت از تحریمهای مجدد ایران ابراز خوشحالی کرد. اما در واضحترین اظهارنظر، محسن زنگنه نماینده نزدیک به جبهه پایداری نوشت:«به حول و قوه الهی؛ ۲۸ سپتامبر ( ۶ مهر) به روز ملی «قطع کامل امید از آمریکا و غرب» تبدیل و سرآغاز تحول اقتصادی با تکیه بر ظرفیتهای درونی و تعمیق پیوندهای اقتصادی با کشورهای شرق، همسایه و دوست خواهد شد».
در پاسخ به این رفتار، حشمتالله فلاحتپیشه نوشت: «جشن افراطیون برای بازگشت تحریمها باورکردنی نیست. سالها ملت تاوان گفتار و کردار کسانی را داده است که ایرانی نیستند. فضای فکری آنها با بدبختیهای مردم متفاوت و سفره رنگین آنها حاصل زجر کودکانی است که سر بیشام بر بالین میگذارند».
محمدرضا جوادییگانه نیز نوشت: «این حجم از شادی بر عدم موفقیت رقیب سیاسی در غلبه بر تحریمها و بیتوجهی مطلق به شدت نگرانی اقتصادی مردم در میانه یک فرسایش تمدنی را تنها میتوان با از دست رفتن حسگرهای کلان شناسایی خطر تحلیل کرد. مقایسه کنید این تفاخرها را با احساس بیآیندگی و کرختی ناشی از استیصال در مردم».
اما ریشه خوشحالی نمایندگان جبهه پایداری از شکست برجام چیست؟ در اقتصاد سیاسی به همه افراد و گروههایی که از یک سیاست یا یک رویه سود میبرند، ذینفع میگویند. این گروهها یا این افراد همه جا حضور دارند و به راحتی اجازه نمیدهند، سیاستی جایگزین سیاست دیگری شود و منافع ناشی از آن به جیب افراد دیگری واریز شود. بنابراین با سیاستمداران، لابی میکنند و اگر به نتیجه نرسند از ابزارهایی که در اختیار دارند، استفاده میکنند مثلاً نظام حکمرانی را از عواقب تغییر سیاست میترسانند، یا میان مردم رعب و وحشت ایجاد میکنند یا حتی گروههایی را برای مخالفت با آن سیاست به اعتصاب و شورش تشویق میکنند و خلاصه همه کار میکنند تا سیاستهای اصلاحی هرگز اجرا نشود. در هر اقتصادی منتفعشوندگان و متضررشدگانی وجود دارد. در اقتصاد سیاسی به این موضوع اشاره میشود که اگر وضعیتی در نظام اقتصادی استمرار یابد، منتفعشوندگان آن ثبات دارند و از آن بهرهمند میشوند. به همان نسبت نیز متضررشوندگانی هستند که دائماً از آن وضعیت متضرر میشوند. در آن شرایط معلوم است که منتفعشوندگان، قدرت بیشتری دارند. اقتصاد ایران چند دهه است که بد کار میکند و منتفعشوندگان آن کماکان از آن شرایط بد، بهرهمند میشوند و بسیار تمایل دارند آن را حفظ کنند. به همین دلیل نمیتوان گفت که این اتفاقها در کوتاهمدت شکل گرفته است. چه بسا برای شکلگیری آن میتوان دو دهه یا بیشتر در نظر گرفت.
اقتصاددانان میگویند، تحریمهای همهجانبه علیه ایران به طور طبیعی بار سنگینی بر دوش جامعه میگذارد. کاهش ارزش پول ملی، تورم، بیکاری و گسترش فقر، نخستین پیامدهای مستقیم آن است. بنابراین واکنش عمومی جامعه در برابر چنین وضعیتی، نگرانی و اندوه است. با این حال بخش کوچکی از جریانهای سیاسی داخلی، بهویژه در میان اصولگرایان تندرو، این شرایط را به مثابه فرصتی برای تثبیت مواضع خود تلقی میکنند و از آن خوشحال میشوند. از نظر اقتصاد سیاسی، علت اصلی این شادی سیاسی را باید در ساختار معیوب رقابت قدرت جستوجو کرد. در نگاه این گروه، شکست مذاکرات یا فروپاشی توافقهای بینالمللی به معنای بیاعتبار شدن جریانهای رقیب است؛ رقیبانی که تلاش میکنند از طریق تعامل با جهان، بحران اقتصادی کشور را کاهش دهند. به همین دلیل آنها تحریم را نه در قالب یک واقعیت اقتصادی و اجتماعی بلکه بهعنوان ابزاری برای تثبیت گفتمان خود میبینند.
از سوی دیگر تحریمها بهطور ناخواسته، زمینههای شکلگیری اقتصاد رانتی و غیرشفاف را تقویت میکند. هرچه جامعه بیشتر در محاصره اقتصادی باشد، امکان دسترسی برخی گروهها به رانت، واردات غیرقانونی و سودهای ناشی از اقتصاد تحریمی بیشتر میشود. این وضعیت سفرهای رنگین برای اقلیتی فراهم میکند که برخلاف مردم عادی در برابر فشارها مقاوماند و حتی از آن سود میبرند. همچنین عدهای از سیاستمداران از منظر ایدئولوژیک به تحریم نگاه میکنند. برای آنها تشدید فشار خارجی فرصتی برای تقویت گفتمان مقاومت، انسجام درونی و مشروعیتبخشی به سیاستهای سختگیرانه در عرصه داخلی است. در این چارچوب تحریم نهتنها تهدید تلقی نمیشود بلکه نعمتی برای ادامه خطمشی مورد نظرشان به شمار میرود.
به هر حال کار از کار گذشت و اقتصاد ایران در تله اسنپبک گرفتار شد و چنانکه شرح داده شد این گرفتاری به مذاق گروهی از سیاستمداران ایران خوش آمده است. خوشحالی این گروه از تحریمها بیش از آنکه ریشه در سرنوشت مردم داشته باشد، ناشی از منافع سیاسی و اقتصادی خاص آنهاست. تضاد آشکار میان واکنش این سیاستمداران و احساس عمومی جامعه نشان میدهد که شکاف میان نخبگان و مردم تا چه حد عمیق شده است؛ شکافی که حشمتالله فلاحتپیشه و محمدرضا جوادییگانه نیز در نقدهای خود به آن اشاره کردهاند. به همین دلیل میتوان گفت، عدهای از سیاستمداران از تحریم مجدد ایران خوشحال شدند چون آن را فرصتی برای تضعیف رقیب سیاسی، تثبیت گفتمان خود، بهرهبرداری اقتصادی از فضای غیرشفاف و تقویت مشروعیت ایدئولوژیکشان میدانند حتی اگر این امر به بهای فرسایش بیشتر زندگی مردم تمام شود.
در نهایت، تحریمها بیش از آنکه حربهای سیاسی برای اثبات درستی یا نادرستی یک گفتمان باشند، واقعیتی تلخ برای میلیونها ایرانی است که بار سنگین آن را بر دوش میکشند. تضاد میان شادی سیاسی برخی اصولگرایان و رنج اقتصادی مردم، شکافی عمیق را یادآوری میکند.
جمشید پیشقدم