
برآمدن چپگرایی از جناح راست

صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اعلام موجودیت حزب تمدن نوین اسلامی را میتوان نه صرفا آغاز یک حرکت تازه در سپهر سیاسی ایران، بلکه تلاشی برای نهادینهسازی یک گفتمان نظری دانست؛ گفتمانی که خاستگاه اصلی آن به دیدگاههای اقتصادی و سیاسی یاسر جبرائیلی بازمیگردد. جبرائیلی در سالهای اخیر کوشیده است با تکیه بر ایدههایی چون «تثبیت نرخ ارز» و «دولت هدایتگر در بازار»، بدیلی در برابر اقتصاد نئولیبرال ایران ارائه کند. او در مواضع رسانهای و پژوهشیاش، ریشه بسیاری از بحرانهای اقتصادی کشور را در «سلطه تفکر بازار آزاد» میداند و بارها پیشنهاد داده است که دولت باید نقش فعال و تنظیمگر قاطعتری در کنترل قیمتها و سیاست ارزی ایفا کند. بااینحال، این دیدگاهها در سالهای گذشته، بهویژه در آزمون سیاستگذاریهای عملی دولت سیزدهم، نشان داد که شعار بازگشت به عدالت اقتصادی بدون بازتعریف نقش دولت و ساختار قدرت، به رکود و عدم قطعیت بیشتر میانجامد.
از نقد بازار آزاد تا بنبست دولتگرایی
به عبارت دیگر، نظریه اقتصادی جبرائیلی که بر محور «تثبیتگرایی» و کنترل دولتی بازار استوار است، هرگز از سطح انتقاد از لیبرالیسم فراتر نرفته و به یک چارچوب نظری منسجم برای توسعه تبدیل نشده است. او در حالی سیاست تثبیت نرخ ارز و مقابله با لیبرالیسم اقتصادی را تبلیغ میکرد که در همان زمان، بسیاری از شاخصهای کلان اقتصاد ایران (از جمله نرخ تورم، حجم نقدینگی و کاهش سرمایهگذاری صنعتی) محصول سیاستهای نیمهدولتی و مداخلات ناهماهنگ بود - یعنی دقیقا همان مدل مدیریتی که جبرائیلی از آن دفاع میکند. در نتیجه، اکنون که معمار یکی از نظریههای چالش برانگیز در اقتصاد سیاسی دولت اخیر خود در پی تأسیس حزب جدیدی با شعار «تمدن نوین اسلامی» است، پرسش جدی این است که این حزب قرار است چه چیزی را اصلاح کند: سیاستهای موجود یا نظریههایی را که این تفکر در آن موثر بوده است؟
از این منظر، تأسیس حزب تمدن نوین اسلامی بیش از آنکه آغاز مرحلهای نو در سیاستورزی باشد، تلاشی برای بازتولید گفتمان اقتصادی شخصی جبرائیلی در قالب نهادی حزبی است؛ گفتمانی که تاکنون نتوانسته میان ایدهال عدالتخواهی و واقعیت اقتصاد ایران نسبتی روشن برقرار کند. تناقض درونی این جریان از همینجا آغاز میشود: کسانی که خود یکی از نظریهپردازان مداخلات دستوری و تثبیت اقتصادی در دولت بوده اند، اکنون میخواهد با همان مبانی نظری، حزب جدیدی را به نام تحول و تمدنسازی تأسیس کند. این امر بیش از هر چیز بیانگر چالش ایده در بخشی از اردوگاه اصولگرایان است؛ بحرانی که در آن، چهرههای فکری به جای نقد خود، میکوشند با پوشش حزبی، چالش های نظری گذشته را به صورت گفتمان جدید عرضه کنند.
حزب تازه برای اصلاح نظریه قدیمی
براساس گزارش رسانهها، نخستین کنگره این حزب در عصر پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ در تهران با حضور علیرضا پناهیان، سید یاسر جبرائیلی، حسین صمصامی و جمعی از دیگر اعضا برگزار شد. این کنگره بهعنوان نقطه آغاز رسمی فعالیت حزب و برای دو سال آینده، انتخاب اعضای شورای مرکزی حزب را به خود دید.
در همان جلسه افتتاحیه، اعلام شد که پس از تأسیس شورای مرکزی، کمیسیونهای تخصصی ملی و دفاتر استانی حزب در محورهای «گفتمانسازی»، «کادرسازی» و «برنامهریزی» راهاندازی خواهد شد و به فعالیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود ادامه میدهد.
در این جمع، مهمترین چهره سیاسی، سید یاسر جبرائیلی بود که پیشینه پژوهش در اقتصاد سیاسی و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت را دارد. او از منتقدان سرسخت اقتصاد لیبرال شناخته میشود. حضور چهرههای صاحبنامی مانند حسین صمصامی (نماینده دوره دوازدهم مجلس و اقتصاددان نهادگرا) که از مخالفان آزادسازی ارزی بوده و بر عدالت اجتماعی تأکید دارد، همچنین دعوت از علیرضا پناهیان (از مروجان گفتمان ارزشی و اعتقادی جناح راست)، ترکیب جالبی از اندیشههای اقتصادی را نشان میدهد. بهعبارت دیگر، ایده حزب جدید مجموعهای از پیشروان اقتصادی موسوم به «تثبیتگرایان» و چپگرایان اقتصادی است که از دل جناح اصولگرا برخاستهاند، رویکردی شبیه به «عدالتخواهی اصولگرایانه» که در زمان مرحوم احمد توکلی ظاهر شد.
ابهام در نسبت «تمدن» و «اقتصاد»
نام حزب («تمدن نوین اسلامی») و محورهای اعلامشده آن نکات مبهمی دارد. عنوان «تمدن نوین» به گفتمان بلندمدت انقلاب اسلامی اشاره دارد که رهبر انقلاب بارها بر آن تأکید کرده است، ولی در این حزب تاکنون درباره رابطه مشخص بین سیاستهای اقتصادی و «تمدنسازی» چیزی گفته نشده است.
همانطور که برخی تحلیلگران اشاره کردهاند، ارتباط دادن یک حزب با رویکرد اقتصاد سیاسی به بحث «تمدنسازی» چندان مفهوم و روشن نیست به عبارت دیگر، اگرچه شعار بزرگمنشانه «تمدن نوین اسلامی» در اسناد رسمی جمهوری اسلامی وجود دارد، اما اینکه این حزب قرار است چگونه از طریق تغییرات اقتصادی به چنین هدف کلی جامه عمل بپوشاند، هنوز مشخص نیست.
برنامه اعلامشده حزب به تقویت «گفتمانسازی»، «کادرسازی» و «برنامهریزی» در داخل کشور اشاره میکند. این اهداف کلی بیانگر تأکید بر ساختار حزبی و آمادهسازی برای میدانهای سیاسی آتی است. در بیانیه رسمی، کنگره اول بهعنوان گام نخست در مسیر سازماندهی فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این حزب معرفی شده، اما برنامه اقتصادی مشخصی منتشر نشده است. بااینحال، از اوضاع برمیآید که حزب بر طرح مسائل کلان اقتصادی کشور (نظیر نقد اقتصاد لیبرال و ساماندهی بازار ارز) تمرکز خواهد کرد.
یاسر جبرائیلی و میراث عدالتخواهی اصولگرایانه
چهره مرکزی این حزب، سید یاسر جبرائیلی، پیشتر در دولت دوازدهم بهعنوان پژوهشگر و برنامهریز اقتصادی فعال بود و از تدوینکنندگان برنامه اقتصادی رئیسجمهور منتخب ۱۴۰۰ بهشمار میرفت. او به شدت با آزادسازی ارزی و سیاستهای اقتصاد لیبرال مخالف است و بارها خواستار «ثبات نرخ ارز» یا بازگرداندن قیمت دلار به سطوح کمتر شده است. بهعنوان مثال در دی ۱۴۰۳ در گفتوگویی اعلام کرد «فقط امروز میتوانیم دلار را به ۲۰ هزار تومان برسانیم» و این امر نیازمند اراده سیاسی است.
جدال لفظی او با صمصامی در آن مصاحبه نیز حکایت از مواضع مشترک آنها داشت: هر دو طرف اعتقاد دارند که سیاستهای مالی و ارزی موجود به نفع مردم نیست و باید ساختار اقتصاد مقاومتی را تقویت کرد.
در نتیجه، حزب نوظهور با محوریت جبرائیلی، آشکارا شعار نقد «اقتصاد لیبرال» را در دستور دارد. در روایت رسانهای نیز صراحتا گفته شده که «شخصیت محوری حزب… از منتقدان اقتصاد لیبرال است.»
این برداشتی از جناح اصولگرا است که بر مدیریت دستوری و عدالت اقتصادی تأکید دارد؛ بنابراین «چپگرایان اقتصادی» این حزب در واقع گروهی از اصولگرایان هستند که مواضعی به ظاهر ضد لیبرال دارند. این جریان جدید را میتوان ادامه همان سنت «اصولگرای عدالتخواه» دانست که احمد توکلی و همفکرانش پایهریزی کردند. توکلی که خود در دهههای گذشته همواره خود را «عدالتخواه جناح راست» میدانست و بر ناکارآمدی آزادسازی اقتصادی و فسادهای احتمالی آن تأکید میکرد، الگوی بزرگی برای چنین جریانی است. به گفته تحلیلگران، «توکلی در تمام این سالها بهعنوان یک چهره عدالتخواه جناح راست» معروف بوده که هم جناح خود و هم اصلاحطلبان را نقد میکرد. حزب تازه تاسیس نسل جدیدی از چپ گرایان را نمایندگی می کند که ریشه در جناح راست دارند.
برچسب تمدن، محتوای مبهم
در گزارش رسانهها و تحلیلهای اولیه، دو نکته محل پرسش و تردید دیده میشود. اول اینکه دعوت از علیرضا پناهیان در این کنگره کمی عجیب است؛ دعوت از فردی با مواضع «نزدیک به راست در مسائل اقتصادی» در همان فضایی که منتقدان اقتصاد آزاد تجمیع شدهاند، به نظر نمیرسد با تصویر «چپ اقتصادی» حزب همخوانی داشته باشد.
این ترکیب سوالهایی را به وجود میآورد؛ مثلا پرسش میشود که آیا واقعا ایدئولوژی اقتصادی حزب، دقیقا ضد لیبرالی است یا اینکه در پسزمینه اهداف دیگری مانند «تمدنسازی» دنبال میشود.
دوم اینکه، ارتباط نام و موضوع فعالیت حزب با مفهوم تمدن نوین اسلامی نامعلوم است.
شعار «تمدن نوین اسلامی» در مدارهای حکومتی به معنای تحقق یک جامعه مبتنی بر ارزشهای اسلامی در سطح پیشرفته است؛ اما آنچه از سخنرانیها برمیآید، عمدتا مسائل اقتصادی است. این نکته ابهامآمیز - که چرا یک حزب تخصصی اقتصادی باید نام تمدنسازی را یدک بکشد - از چشم کارشناسان دور نمانده و در گزارشها صراحتا آورده شده است: «سوال اصلی ارتباط دادن یک حزب با تم اقتصاد سیاسی به تمدنسازی است که چندان مفهوم و روشن نیست.»
به بیان دیگر، اگر تمرکز حزب صرفا بر مدل اقتصادی و نحوه کارکرد بازار باشد، استفاده از عنوان تمدنی گستردهتر احتمالا برای جذب مخاطب یا نشانه همافزایی با آرمانهای کلان انقلاب اسلامی است، ولی بدون ارائه تعریفی روشن از برنامههای فرهنگی و تمدنی، این ادعا عملا مبهم به نظر میرسد. این ابهام نشان میدهد حزب تازهتأسیس هنوز گفتمان منسجم و شفاف خود را بهطور کامل تدوین نکرده است.
مرور روند شکلگیری حزب تمدن نوین اسلامی نشان میدهد که این گروه، با اتکا به چهرههای شناختهشده اصولگرا، میکوشد بخشی از گفتمان اقتصادی کشور را به نام خود کند. به تعبیری، حزب جدید در تلاش است تلفیقی از رویکردهای اقتصادی سنتی حاکم و خواستههای عدالتخواهانه به وجود بیاورد. نمونههای قبلی این روند، همچون احمد توکلی بود که با شعار عدالتخواهی توانست نظرات خود را در دل اصولگرایان مطرح کند.
اگر حزب جدید موفق شود شکاف بین حمایت از نظام اسلامی و انتقاد از عملکرد اقتصادی را ببندد، ممکن است عرصه جدیدی در سیاست ایران باز کند. اما در وضعیت کنونی، چند نکته روشن است: اول اینکه هنوز برنامه مشخص و زوایای عملیاتی حزب در زمینههای اقتصادی و اجتماعی اعلام نشده؛ دوم اینکه نام بزرگ «تمدن نوین اسلامی» در این مقطع بیشتر یک شعار بزرگ است تا نشاندهنده یک راهبرد عملی و سوم اینکه دعوت از افرادی چون پناهیان بر تعارضهای درونگفتمانی حزب میافزاید.
در این چارچوب، میتوان نتیجه گرفت که حزب تمدن نوین اسلامی هدف تحول گفتمان اقتصادی اصولگرایان دارد، اما برای کسب مشروعیت و تأثیرگذاری واقعی، باید ابهامات موجود را برطرف کند. افکار عمومی و ناظران سیاسی پیگیر این تحولات، منتظر تعیین چارچوب دقیق برنامههای حزبی و جزئیات ارتباط آن با آرمان «تمدن نوین» هستند. چنانچه این حزب بتواند پاسخی روشن به سوالات مطرحشده ارائه دهد و میان شعارهای اقتصادی خود و واژه تمدنی که بر خود نهاده پیوندی منطقی برقرار کند، احتمالا در عرصه سیاست ایران می تواند فعال باشد.
در غیر این صورت، به نظر میرسد این تلاش نیز همچون بسیاری تلاشهای زودهنگام در سیاست ایران، بیش از آنکه گفتمانآفرین باشد، به منزله حرکتی رسانهای و انتخاباتی ارزیابی شود.