بلـوای فائــزه؛ حمله «صبح نو» به دختر هاشمی

صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
زینب رجایی| «فائزه هاشمی» فرزند سوم مرحوم هاشمی رفسنجانی با شصت و اندی سال سن، بار دیگر بر سر یک میز گفتوگو، اظهاراتی عجیب و متناقض را مطرح کرده است. او در این مصاحبه در پاسخ به سوال مجری - خبرنگار مبنی بر اینکه «قویا معتقدید ایشان (مرحوم هاشمی) را کشتند؟» به صراحت میگوید بله. مجری روی سوال اصرار میکند: «شما معتقدید چه کسی (او را) کشته؟» فائزه در پاسخ میگوید: «امیرکبیر را چه کسی کشت؟» سوال دختر هاشمی رفسنجانی سوالی تأملبرانگیز از دل تاریخ ایران است؛ سوالی که اگر تاریخ را خوانده بود هرگز آن را نمیپرسید و از این قیاس معالفارق استفاده نمیکند. امیرکبیر، فقط و فقط سه سال و سه ماه صدراعظم ایران بود. او در همین مدت کوتاه اقدامات کمنظیری در زمینههای آموزش، سیاست، امنیت، اقتصاد و فرهنگ رقم زد؛ به شورشهای داخلی پایان داد و نفوذ و دخالت بیگانگان اعم از «روس و انگلیس» را تا حد امکان متوقف کرد. او ارتش را منسجم کرد و مقابل آقازادگی و سوءاستفاده شاهزادگان، خاندان سلطنت، رجال و صاحبان قدرت ایستاد و با مفاسد اداری و مالی با شدیدترین روشها برخورد کرد. او یک شخصیت ملی کمنظیر بود. بااینحال آنچه این مقایسه عجیب را عجیبتر میکند یادآوری این نکته است که امیرکبیر نه بهخاطر کوتاه کردن دست بیگانگان کشته شد و نه برای کشیدن افسار آقازادهها و خاندان سلطنتی! تاریخ گواهی میدهد که در میان دشمنان و بدخواهان صدراعظم خوشنام ایران، یک نام بیش از سایرین پررنگ است: «بابیها»، پیروان همان فرقهای که بعدها از دل یک اختلاف میان رهبرانش، نامشان به فرقه «بهائیت» تغییر پیدا کرد. در حقیقت نسخه امیرکبیر را مبارزه جانانهاش با «انحرافات دینی و سرکوب فرقههایی چون بابیت» به کام انتقامجویان کشاند. مبارزهای که فائزه هاشمی دقیقا در نقطه مقابلش ایستاد و با تلاش برای عادیسازی بهائیت در ایران، پا روی خون امیرکبیر و همه شهیدانی گذاشت که در راه مقابله با این فرقه ضاله جان باختند.
تاریخنخوانده یا فراموشیگرفته
خوشبینانه آن است که فائزه هاشمی یا نمیداند امیرکبیر که بوده و چه کرده، یا فراموش کرده که خودش روزگاری سنگ بهائیت را به سینه میکوبیده است، اما تاریخ فراموش نمیکند که او در زمان حیات پدرش، بهعنوان فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با گروهی از زنان بهایی به مناسبت آزادی یکی از آنان از زندان، دیدار کرد و اذعان داشت که روابط خوبی با مجاهدین و بهاییها دارد.
او از پیروان فرقهای که دستشان به خون امیرکبیر آلوده است اینگونه یاد کرد: «زمانی که زندانی بودم کسانی را دیدم که از آنها بهعنوان مردان و زنانی بزرگ یاد میکنم. بهاییها، طرفداران مجاهدین خلق (منافقین )، اصلاحطلبان و در یک کلام تمامی کسانی که در ایران برای ایدههای خود مبارزه میکنند.» هرچند فائزه هاشمی این مصاحبه را تکذیب کرد و طبق معمول به بهانه «تقطیع» آن را خلاف واقعیت دانست؛ اما دیدارش با عضو ارشد بهاییها در ایران نشان داد موضع حقیقیاش همان چیزی بود که فیگارو منتشر کرد.
شاهد از غیب هم رسید و «پدیده ثابتی» سخنگوی وقت جامعه بهائیان در لندن از فائزه هاشمی تشکر کرد و گفت: «این مسأله (دیدار و حمایت فائزه رفسنجانی از بهائیان ایران) در خلأ به وجود نیامده و اینطور نبوده که او یک روز صبح بیدار شود و بگوید بروم و از حقوق بهاییها دفاع کنم!» کار به جایی کشید که مرحوم هاشمی رفسنجانی در گفتوگویی کوتاه با روزنامه جمهوری اسلامی از دخترش گلایه کرد: «فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند.» گلایهای که نه اصلاحطلبان آن را بازتاب دادند و نه دخترش آن را جدی گرفت.
کدام خار؟ کدام چشم؟
روایت غیرمستند و فائزه از فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی به همینجا ختم نشد و او در اظهاراتی شاذ گفت: «بعضی میگویند اسرائیل یا روسیه؛ اما من اعتقاد ندارم! داخلی بود! بابا انتقاد میکرد و طرف مردم ایستاده بود. بابا نباید باشد، تا آنها هر کاری میخواهند بکنند. بابا یک جوری مانع بود! جایگاهی هم نداشت که حرفش شنیده نشود، یا بتوانند با او برخورد کنند یا زندانیاش کنند. بنابراین باید حذفش میکردند. خاری در چشم (آنها) بود که نمیشد تحملش کرد. در انتخابات اخیر هم او را رد صلاحیت کردند، اما بابا رئیسجمهور تعیین میکرد. بابا داستانها را به هم میزد.»
او پیش از این نیز ابهاماتی را درباره فوت پدرش مطرح کرد، اما در آن اظهارات، مدعی شد که خانواده علمالهدی نیز درباره جزئیات حادثه سقوط بالگرد شهید رئیسی دچار ابهام و سوال هستند. آوردن نام شهید رئیسی باعث شد برداشت عموم این باشد که دختر مرحوم هاشمی تصور میکند پدرش توسط عناصر دشمن خارجی ترور شده است. اینبار اما او با اطمینانی عجیب ادعا میکند که پدرش توسط «داخلیها» و به دلیل «موفقیتش در انتخابات» کشته شده است.
سوال این است که اگر فائزه میتواند به همین راحتی توهم توطئه خود را بهمثابه اتهام علیه یک طیف بزرگ سیاسی در کشور اعلام کند، آیا دختران پدر از دست داده دیگر که اتفاقا پدرشان خار چشم فاسدان و رانتخواران شده بود و در یک حادثه جان خود را از دست دادند و به جای هشت سال تنها سه سال بر مسند مسئولیت نشستند نمیتوانند چنین ظن و اتهامی را علیه جبهه مقابل خود طرح کنند؟
ادعای باورنکردنی فائزه مبنی بر اینکه رقابتهای انتخاباتی یا مردمی بودن باعث شده کسانی در داخل پدرش را ترور کنند، باعث شد مقام قضایی علیه او و خبرنگار مصاحبه مذکور اعلام جرم کند، پرونده تشکیل دهد و آنها را برای ادای توضیحات به دادگاه فرابخواند.
فائزه هاشمی بهعنوان کسی که خود نیز اذعان داشته که حتی در زندان نیز تأدیب نشده است و تأکید میکند: «خودم را مجرم نمیدانستم؛ (زندان) مرا در پیگیری آرمانهایم راسختر کرد و نگرانی برای بازگشت به زندان ندارم!»
«حمید رسایی» نماینده مجلس شورای اسلامی نیز در انتقاد به اظهارات دختر مرحوم هاشمی رفسنجانی و عدم بازدارندگی قانون و مجازات درباره چنین حاشیهسازیهایی گفت: «فائزه هاشمی ادعا کرده پدرم توسط داخلیها کشته شده، دو سال قبل خواهرش چنین ادعایی مطرح کرده بود. من کار به ادعای بچههای آقای هاشمی ندارم، ادعا زیاد کردهاند. دادستان محترم اگر دو سال پیش بررسی کرده بودید امروز این ادعا تکرار نمیشد. چرا در دهان اینها زده نمیشود؟ چرا جمهوری اسلامی متهم به انواع و اقسام موارد میشود؛ اما چون از یک خانواده خاص هستند کسی رسیدگی نمیکند؟ اگر با این افراد امروز برخورد نشود، فردا فرزندانشان و پسفردا نوه و نتیجههایشان اینطور نظام را متهم میکنند.»
سخنگوی بعد از فوت «بابا»
به نظر میرسد فائزه هاشمی برای این موضعگیریها بیش از آنکه «بابا» یا موضع سیاسی او را مدنظر داشته باشد، دیده شدن و شنیده شدن خودش را دنبال میکند. او پیشتر نیز گفته بود: «من اگر آمریکایی بودم، ترامپ را برای ایران ترجیح میدادم.» فائزه حتی درباره زحمات شهید حاج قاسم سلیمانی هم بهعنوان «سخنگوی بعد از فوت بابا» گفت: «بابا به آقای قاسم سلیمانی گفت به سوریه نرو، عملکرد ایشان چه گرهای از مشکلات کشور باز کرد؟ نتیجه این شده که دوستان خود را از دست دادیم!»
او در حالی درباره از دست دادن «دوستان» ابراز نگرانی کرده بود که در اظهاراتی دیگر در یک جلسه اینترنتی در کلابهاوس از تحریم سپاه توسط غربیها حمایت کرد و گفت: «تنها راه بازگشت سپاه به پادگانها این است که در لیست تحریمها باقی بماند! چیزی که از سپاه نصیب جامعه ایران میشود، منفی است و باید جایی متوقف شود!» او ادامه میدهد: «خروج سپاه پاسداران از لیست تحریمها به سود منافع ملی و جامعه ایران نیست.» دختر مرحوم هاشمی شاید مواضع خود را فراموش کند، اما حتما به یاد داشته که امام خمینی (ره) فرموده بودند اگر سپاه نبود،کشور هم نبود!
لطفا بیمزهها شوخی نکنند
سابقه حمله فائزه به افراد و ارزشها، صرفا به مسائل ملی و منافع ایرانی نیز محدود نمیشود؛ او جسارت به همسر پیامبر اکرم (ص) و ساحت مقدس و نورانی نبی اکرم (ص) را نیز در کارنامه توهینهای خود دارد. او در هتک حرمتی گفته بود: «پیامبر پولهای خدیجه را حرام کرده است!» این ادبیات خون تمام دلدادگان حضرت محمد (ص) را به جوش آورد.
فائزه در نهایت متنی برای عذرخواهی منتشر کرد و از بهانه «تقطیع» وام گرفت: «این روزها صحبتی تقطیع شده مربوط به سالها پیش مبنی بر شوخی با پیامبر (ص) از اینجانب منتشرشده که باعث جریحهدار شدن احساسات برخی گردیده است… از آنجا که فردی مسلمان و معتقد بوده و هرگز قصد توهین نداشتهام، با توجه به احتمال خطای در بیان، از مؤمنان آزاداندیشی که برداشت توهینآمیزی داشتهاند، پوزش میطلبم و آرزوی هدایت برای کسانی که این فیلم را با هدف سیاسی و غیرانسانی پخش کردهاند دارم، چراکه در آموزههای دینی ما، انتشار خطا، گناهی نابخشودنی است.»
نه نامه افاقه میکند؛ نه اظهارنامه!
فائزه علاوه بر اینکه با اظهاراتش باعث شد پدرش در زمان حیات آشکارا و رسانهای به او تذکر دهد، بعد از فوت او نیز این رفتار را تکرار کرده و هرازگاهی باعث حاشیهسازی و بدگمانی نسبت به اسم آن مرحوم میشود. زمانی که او سیاستهای منطقهای ایران را زیر سوال برد و برای رأیآوری ترامپ و فشارهای حداکثری به مردم ایران ابراز اشتیاق کرد؛ حتی صدای اعتراض برادرش هم درآمد. «محسن» نامهای گلایهآمیز خطاب به خواهرش نوشت و در لفافه از او خواست دست از اظهارنظر به جای مرحوم هاشمی رفسنجانی و خرج کردن نام پدرشان بردارد: «به خوبی میدانی که متفاوت با بسیاری از شخصیتهای کشور، پدر، چهرهای نبود که مواضع و تفکراتش پوشیده باشد، از او هزاران صفحه اثر در قالب کتاب، خاطرات، خطبههای نمازجمعه، سخنرانی، مصاحبه و… باقیمانده است که حدود یکصد جلد آن تاکنون
منتشر شده است.» او ادامه میدهد: «از تو صمیمانه تقاضا دارم صحبتهای خود را اصلاح و از این موضع عذرخواهی کنی و مانع تخریب پدر از طرف تجدیدنظرطلبان خارجی و افراطیون داخلی شوی.»
با همه اینها او صراحتا اعلام کرده که نهتنها این واکنشها را جدی نمیگیرد، بلکه گویا برهم خوردن آرامش در فضای عمومی و رسانهای به او آرامش میدهد و احساس میکند به خال زده است. فائزه در گفتوگویی تصویری میگوید: «من یک حرفی میزنم یا یک کاری میکنم، وقتی مورد حمله قرار میگیرم، متوجه میشوم که چقدر به خال زدهام و چقدر مؤثر بودهام که حالا آنها هزینه میکنند و به من حمله میکنند. این به من آرامش میدهد... اگر بیتأثیر بوده چرا باید حمله کنند؟ پس (حرفهای من) توانسته یک جایی را نشانه برود... ولی وقتی آن حمله را میبینم احساس میکنم که مؤثر و مفید بودم که یک جایی که کارهای بد میکنند را دچار تنش میکنم؛ اینها احساس خوبی به من میدهد و حس میکنم ارزش داشته که آن حرفها را بزنم یا آن موضوع را دنبال کنم.»
موضعگیری و رقابت ذات سیاست است، اما اذهان عمومی و آرامش جامعه چقدر میتواند ادعاهای موهوم و یکطرفه او را تحمل کند؟ «تا کِی» ؟
نام و نامخانوادگی

















