نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

دولت پزشکیان، بدشانس‌‏ترین دولت بعد از انقلاب است

منبع
هم ميهن
بروزرسانی
دولت پزشکیان، بدشانس‌‏ترین دولت بعد از انقلاب است

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

اگر بگوییم دولت آقای پزشکیان، بدشانس‌‏ترین دولت بعد از انقلاب بوده، غلو نیست. غلط نیست اگر بگوییم دولت آقای پزشکیان حتی از دولت آقای موسوی که زمان جنگ هم تشکیل شد و تمام هشت سال دوران نخست‏‌وزیری او با جنگ مواجه بود، دچار سختی‏‌های بیشتری شده است
 
 فرهاد فخرآبادی| شاید هیچ‌کس نمی‌توانست پیش‌بینی کند که  این حجم از اتفاقات عجیب و در عین حال سنگین، در همان یک سال اول دولت پزشکیان رخ دهد و او چالش‌هایی را پشت سر بگذارد که بعید است روزی که برای ثبت‌نام در انتخابات پا به وزارت کشور گذاشت، تصوری از رخ دادن آنها داشت. اگر حساب مسائلی مانند ناترازی انرژی و بحران‌های اقتصادی را مربوط به روندی از گذشته بدانیم (که قطعاً همینطور است)، هر کدام از رخدادهایی مانند ترور اسماعیل هنیه در تهران و حمله اسرائیل به ایران و به‌دنبال آن جنگ 12روزه، کافی است تا یک دولت با مشکلاتی بزرگ روبه‌رو شده و سخت‌ترین روزها را سپری کند.

مسعود پزشکیان و دولتش، در همان یک سال اول با انواع این چالش‌ها دست به گریبان شدند و البته همچنان هستند. حالا که او و دولتش، در حال حرکت به سمت نیمه‌ی راه فعالیت در دومین سال هستند، این سوال ایجاد می‌شود که دولت چهاردهم با ریاست مسعود پزشکیان چگونه کار کرده است؟  در همین ارتباط، از امروز به سراغ تحلیل‌گران سیاسی از طیف‎‌های مختلف رفته‌ایم و در هر شماره، طی گفت‌وگویی تفصیلی نظر آنها را درباره عملکرد مسعود پزشکیان و دولتش جویا شدیم. در اولین گفت‌وگو محمد مهاجری، تحلیل‌گر سیاسی و روزنامه‌نگار اصول‌گرا پاسخگوی سوالات هم‌میهن بود.

او که دولت پزشکیان را بدشانس‌ترین دولت پس از انقلاب می‌داند، معتقد است پزشکیان در اولین سال ریاست‌جمهوری سه ایراد داشته است؛ اول اینکه در مقابل برخی از مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌ها در برابر دولت محکم نایستاد. دوم اینکه در مقابل مجلس مدارای بیش از اندازه به خرج داد و سوم اینکه باید تکلیفش را با صداوسیما روشن می‌کرد. این تحلیل‌گر سیاسی، در بخش دیگری از این گفت‌وگو به پزشکیان توصیه کرده است که در دومین سال ریاست‌جمهوری، موضوع دیپلماسی را حل کند و به فیلترینگ و شورای عالی فضای مجازی پایان دهد. 

‌یک سال از آغاز به کار مسعود پزشکیان به‌عنوان رئیس‌جمهور ایران می‌گذرد. پزشکیان پس از پیروزی در انتخابات، از وفاق حرف زد و دولتش با نام دولت وفاق مطرح شد. به‌عنوان سوال ابتدایی و شروع بحث، در درجه اول شخص رئیس‌جمهور و دولت چقدر در مسیر وفاق عنوان شده حرکت کردند و آنها در این راه تا چه میزان موفق بودند؟

وقتی که آقای پزشکیان بحث وفاق را مطرح کرد، هیچ تعریفی از آن ارائه نداد، منظور از تعریف، تعریفی است که جامع و مانع باشد و معلوم باشد که مقصود ایشان از وفاق در چه موضوعات و حوزه‌هایی است و احیاناً در چه موضوع و حوزه‌هایی نیست. وقتی که این تعریف ارائه نشد، اختلاف‌نظرهایی هم در سطح طرفداران ایشان و افرادی که به او در انتخابات رای داده بودند و هم در بین منتقدان و مخالفان ایشان و به‌خصوص رقبای انتخاباتی‌اش به وجود آمد.

وقتی که چنین تعریفی وجود نداشته باشد، مصداق این شعر شد که «هر کسی از ظّن خود شد یار من». بنابراین می‌دیدیم که بسیاری از تندروها در همان زمانی که بحث وفاق مطرح شد، معتقد بودند که وفاق یعنی متحد شدن با من، یعنی این انتظار را داشتند که آقای پزشکیان شعارهایی را که در جریان رقابت‌های انتخاباتی داده بود را کلاً کنار بگذارد و شعارهایی را بپذیرد که در آن مقطع آنها داده بودند. برای روشن شدن موضوع، در این ارتباط، دو حوزه را مثال می‌زنم. یکی در بحث مربوط به مذاکرات و رفع تنش‌ها با غرب و به‌خصوص آمریکا بود که از شعارهای اصلی آقای پزشکیان در جریان انتخابات بود.

وقتی که ایشان در انتخابات پیروز شد، جناح مقابل کاملاً در مقابل ایشان ایستاد و هر گونه مذاکره را به معنای تسلیم شدن و خیانت تعریف کرد. خُب، روشن است که شما وقتی بخواهید با کسی وفاق کنید، نمی‌توانید اختلاف نظر 180 درجه‌ای داشته باشید و وفاق کنید. موضوع دیگر، که می‌توان به آن اشاره کرد، موضوع اینترنت است. اکثر رقبای آقای پزشکیان به مسدود کردن فضای مجازی و محدود کردن آن معتقد بودند. طبیعتاً وقتی کسی مثل آقای پزشکیان می‌آید و شعار آزادی اینترنت را می‌دهد، به هیچ معنا نمی‌تواند با افرادی وفاق کند که دنبال محدود و مسدود کردن اینترنت هستند.

بنابراین، وفاق یک قدر مشترک می‌خواهد، یک اشتراکات اولیه‌ای را نیاز دارد که به نظر می‌آمد به خاطر اینکه آقای پزشکیان موضوع را روشن نکرده بود، توهم برای بعضی‌ها به وجود آمده بود که آقای پزشکیان، به‌خصوص بعد از ریاست‌جمهوری دنبال این است که دولتی را تشکیل دهد و بماند و این را به معنای وفاق می‌دانستند. از طرفی عده‌ای هم وجود داشتند که به طنز این نکته را مطرح می‌کردند که منظور آقای پزشکیان از وفاق همین دور هم بودن است.

طبیعی است که وقتی تعریف وفاقی که گفته شده را به دور هم بودن تنزل بدهید، در آن صورت توقع و انتظاری که دارید، با یک وفاق سیاسیِ تمام‌عیار، متفاوت است. فرض کنید که یک گروهی قصد دارند که به پیک‌نیک بروند. وفاق با آنها چه معنایی دارد؟ وفاق بین آنها در حوزه‌های مختصری خواهد بود، مثلاً اینکه مقصد کجا باشد، وسیله‌ای که برای عزیمت انتخاب می‌کنند چه باشد، غذا و توشه‌ای که می‌خواهند همراه ببرند چه باشد. وفاق حول همین محورهای کوچک است. در موضوعات کمی بزرگتر هم می‌توان مثال‌هایی را زد.

مثلاً در حوزه محیط زیست، وقتی می‌گویند وفاق کنید، پیرامون موضوعات نسبتاً محدود است. ولی وقتی که آقای پزشکیان در قامت رئیس‌جمهور، موضوع وفاق را در طراز یک کشور و یک مملکت تعریف می‌کند، می‌خواهد با کلمه وفاق در نظام سیاسی ما، خودش را به عنوان یک فعال سیاسی نشان بدهد و کارکردهای یک دولت ملی را داشته باشد، طبیعتاً نمی‌توانست و هنوز هم نمی‌تواند موضوع وفاق با تعریف‌های دم‌دستی و تعریف‌های غیردقیق همراه باشد. اگرچه زمان گذشته و دیگر امروز، مسئله وفاق مانند روزها و ماه‌های اول داغ نیست ولی به نظرم هنوز هم برای ادامه سه سال آینده، آقای پزشکیان باید تکلیف خودش را با تعریف وفاق روشن کند. 

‌در سمت مقابل و در بین طیف‌های مختلف اصول‌گرا، از وفاق مطرح شده توسط رئیس‌جمهور چه برداشتی صورت گرفت؟ اصولگرایان چقدر با وفاق همراه بودند و چه پاسخی به اقدامات دولت و مسعود پزشکیان دادند؟

این سوال را من سوال درست و دقیقی نمی‌دانم، فکر می‌کنم درست‌تر این باشد که بگوییم تندروها و معتدلین با وفاق مطرح شده توسط آقای پزشکیان چگونه راه آمدند. وقتی از تندروها حرف می‌زنیم، تندروهای اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را شامل می‌شود که هر دوی آنها، نگاه یکسانی را در موضوع وفاق دارند. این نگاه، یک نگاه حداکثری به نفع خودشان و یک نگاه حداقلی به طرف مقابل است. من خاطرم هست، در دوم خرداد 76 وقتی آقای خاتمی پیروز شد، یک بخش تندرویی در بین اصلاح‌طلبان وجود داشت که حتی برخی از آدم‌های معروف اصلاح‌طلب هم در بین آنها بودند که می‌گفتند باید جناح مقابل را به زباله‌دان تاریخ ریخت، یعنی تا این اندازه نگاه تند به مقوله اصلاحات داشتند. تازه تعریف اصلاحات یک مقداری فراتر از تعریف وفاق هم بود.

بنابراین، تندروهای جناح اصلاح‌طلب وقتی که آقای پزشکیان بحث از وفاق را مطرح کرد، معتقد بودند که وفاق در واقع یک مسئله زائدی است و باید از آن عبور کرد و مطرح نکرد. یک فردی با یک تعداد رای رئیس‌جمهور شده، باید ایده‌های خودش و جناح خودش را اجرایی و عملیاتی کند و نیازی نیست که به طرف مقابل توجهی کند. در جناح اصول‌گرا هم تندروهایشان همینطور بودند. تصور آنها از وفاق، یک تصور «همه با من» بود و انتظار داشتند که آقای پزشکیان از کلیه شعارهای خودش دست بکشد، همه اعضای ستادهای انتخاباتی‌اش را کنار بگذارد و احیاناً حتی برخی از پست‌های دولت و حکومت را به تندروهای اصول‌گرا بسپارد.

بنابراین، تندروهای هر دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، خیلی روی خوشی به وفاق نشان ندادند. اما در مقابل به نظر می‌آید که میانه‌روهای هر دو جناح دوست داشتند که موضوع وفاق محقق شود و به پیشرفت کشور منجر شود، هرچند که تعریفی که از آن وجود داشت، آنقدر نقص داشت که دست و پای دولت وفاق را ببندد. 

‌اگر قرار بر مقایسه عمل به وفاق بین دولت و به‌خصوص شخص رئیس‌جمهور با هر دو طیف سیاسی اصلاح‌طلب و اصول‌گرا باشیم، کدام سمت عملکرد موفق‌تری داشتند و بیشتر در این مسیر قدم برداشتند؟

پاسخ به این سوال، برمی‌گردد به توقعی که هر دو طرف از وفاق داشتند. اگر خاطرتان باشد، اولین اقدامی که رئیس‌جمهور بعد از مراسم تحلیف انجام داد، معرفی وزرا به مجلس بود. اگر به یک سال قبل برگردیم، می‌بینیم که آن روزها، روزهای کم‌چالشی نبود. گرچه یک شورای راهبردی برای بررسی صلاحیت وزرا تشکیل شده بود، اما مسئولیت اصلی با شخص آقای رئیس‌جمهور بود. همان موقع هم دوستان اصلاح‌طلب معتقد بودند که آقای رئیس‌جمهور، دارد برخی از پست‌ها را به جناح اصول‌گرا می‌دهد و از این جهت گله‌مند بودند با اینکه، می‌گفتند اصلاح‌طلبان شناسنامه‌دار، خیلی در کابینه نمود و بروز زیادی ندارند.

بخشی از جبهه اصلاحات، منتقد بودند و معتقد بودند که چون در انتخابات، جبهه اصلاحات بیشترین تلاش را برای رای‌آوری آقای پزشکیان انجام داده است، بنابراین، وزرا هم باید منتسب به خودشان باشند. در طرف مقابل هم، اصول‌گرایان به نظرم به درستی می‌گفتند که رای آقای پزشکیان، واقعاً رای جامعه اصلاح‌طلبی نیست؛ چون بسیاری از اصلاح‌طلبان جزء تحریم‌کنندگان و غایبان در انتخابات بودند و این بدنه و کف جامعه بود که به انتخابات پیوسته بود و خیلی هم گرایش سیاسی اصلاح‌طلبانه‌ کلاسیک نداشت. یعنی افرادی که در انتخابات شرکت کرده بودند، اکثراً گرایش سیاسی به احزاب اصلاح‌طلب نداشتند. به یک اندیشه‌ای که آقای پزشکیان مروج آن بود، گرایش داشتند، ولی به احزاب شناسنامه‌دار اصلاح‌طلب وابستگی نداشتند.

اگر شما الان همه احزاب اصلاح‌طلب را بیاورید و اعضایش را بشمارید چند نفر می‌شوند؟ من بعید می‌دانم همه جریان اصلاح‌طلب با هم، احزابش 50 هزار نفر عضو داشته باشند. قطعاً ندارند. بنابراین، اصول‌گراها می‌گفتند از آنجایی که بدنه رای آقای پزشکیان ربط مستقیمی به جریان اصلاحات ندارد، بنابراین باید در کابینه از افراد غیراصلاح‌طلب هم حضور داشته باشند. من فکر می‌کنم با این وجود، جریان اصول‌گرا از آنجایی که شخصیت آقای پزشکیان را یک شخصیت اصلاح‌طلب می‌دانستند، توقع‌شان خیلی کمتر از توقع جریان اصلاح‌طلب بود.  

‌مهم‌ترین اقدامات انجام شده طی این یک سال توسط دولت مسعود پزشکیان، کدام اقدامات بودند؟

درباره اقدامات دولت آقای پزشکیان در یک سال گذشته، باید با تامل برخورد کرد. اگر بگوییم دولت آقای پزشکیان، بدشانس‌ترین دولت بعد از انقلاب بوده، غلو نیست. غلط نیست اگر بگوییم دولت آقای پزشکیان حتی از دولت آقای موسوی که زمان جنگ هم تشکیل شد و تمام هشت سال دوران نخست‌وزیری او با جنگ مواجه بود، دچار سختی‌های بیشتری شده است. در اولین روز شروع دولت ایشان، ماجرای ترور اسماعیل هنیه در تهران صورت گرفت که به شکلی اعلام جنگ رسمی اسرائیل به دولت ایران بود. آخرین مورد هم که در همین یک ماه اخیر بود که با جنگ اسرائیل و آمریکا با ایران روبه‌رو بودیم.

افزایش تحریم‌ها از طرف آمریکا در دورانی که ترامپ روی کار آمد، به اضافه‌ی تلنبار شدن همه آثار تحریم‌هایی که در طول دولت‌های آقای رئیسی و آقای روحانی جمع شده بودند، همه اینها میراثی برای آقای پزشکیان بر جای گذاشتند که میراث سخت و پرزحمتی بود. به نظرم در دولت آقای رئیسی، با حضور دولت آقای بایدن می‌شد اتفاقات بهتری را رقم زد، یک بخشی از تحریم‌ها را برطرف کرد و به نوعی مذاکرات را پیش برد اما ناتوانی ذاتی دولت آقای رئیسی و ناتوانی بخش‌های مهمی از دیپلماسی، صنعت و اقتصاد کشور، در یکدیگر ضرب شدند و شرایط بسیار بدی را به وجود آوردند که همان‌ها برای آقای پزشکیان به ارث رسید.

حتی اگر جنگی هم صورت نمی‌گرفت، آقای پزشکیان برای آواربرداری مشکلات گذشته، چهار سال وقت هم برایش کم بود. متاسفانه وقتی این اتفاق افتاد و جنگ شروع شد، آقای پزشکیان و دولتش هم با مشکلات متعددی روبه‌رو شدند و عملاً دولت به روزمرگی مشغول شد تا اینکه بتواند گذران وضعیت روزمره کشور را داشته باشد و کشور را برای یکی دو ماه بعد اداره کند. در چنین شرایطی، اینکه بخواهند برنامه‌های توسعه برای آینده داشته باشند، واقعاً فرصتش نبود.

معهذا، ایشان از رفتارهایی که باعث شود، تنش در جامعه بیشتر شود، جلوگیری کرد. به هر حال مقاومت ایشان در مقابل اجرای قانون عفاف و حجاب، توانست یک بحران بالقوه‌ای را در کشور از بین ببرد، چون اگر آن اتفاق می‌افتاد، معلوم نبود شرایط چگونه رقم می‌خورد. من معتقدم که اگر به جای دولت آقای پزشکیان، دولت دیگری روی کار بود، ما در جنگ اخیر بسیار ضربه‌پذیرتر می‌شدیم و باید با سرمایه اجتماعی از دست رفته بیشتری روبه‌رو می‌شدیم.

یکی از معضلاتی که دولت آقای پزشکیان با آن روبه‌رو بود، در بحث انتصابات بود. این قانون انتصابات و استعلام‌ها که در زمان دولت آقای رئیسی و در مجلس گذشته تصویب شد، یکی از بدترین قوانین موجود در کشور است که حتی اگر به جای آقای پزشکیان، آقای جلیلی هم می‌خواست رئیس‌جمهور شود، این قانون دست و پای او را برای انتصابات می‌بست. آقای رئیس‌جمهور، به نظرم چاره‌ای ندارد که درخواست ابطال این قانون را از مجلس کند، چون این قانون به شدت ضدشایسته‌سالاری است، این قانون به شدت انتصابات را در دولت کُند می‌کند و عملاً دولت را فشل و فلج می‌کند. حتی اگر آقای رئیس‌جمهور نتواند آن را ملغی کند، حداقل بیان آن در رسانه‌ها و تریبون‌ها می‌تواند بخشی از خواسته‌های دولت و مردم را در جامعه مطرح کند.

‌تا به اینجا از شرایطی که دولت در آن قرار داشت حرف زدید. به هر حال هر کاری ضعف و قوت دارد. مهم‌ترین کاستی‌ها را در حوزه دولت چهاردهم در کدام بخش‌ها می‌دانید؟

درباره صحبت کردن از اینکه کاستی‌های دولت آقای پزشکیان چه بوده، طبیعتاً اگر با یک دولت در شرایط عادی روبه‌رو بودیم، می‌توانستیم کاستی‌های بسیار زیادی را برای آن فهرست کنیم. اما درباره دولت آقای پزشکیان، واقعاً نمی‌توان خیلی انتظارات و توقعات را مطرح کرد. وقتی انتظارات و توقعات را پایین‌تر بیاوریم، طبعاً کاستی‌ها هم کمتر به چشم خواهد آمد. ما وقتی از بیرون به دولت نگاه می‌کنیم و از دور دستی بر آتش داریم، قاعدتاً در بطن حوادث و وقایع نیستیم. در چنین وضعیتی همین نقد غیرواقع‌بینانه هم ممکن است رگه‌هایی از واقعیت در آن وجود داشته باشد.

من اعتقاد دارم که یکی از کاستی‌های دولت آقای پزشکیان این است که با توجه به شرایطی که در آن قرار دارد، در مقابل برخی از مخالفت‌هایی که با دولت صورت گرفت و سنگ‌اندازی‌هایی که در برابر دولت انجام شد، ایشان محکم نایستاد. به عنوان مثال بگویم، داستان شورای عالی فضای مجازی را آقای پزشکیان باید در همان جلسه اول شورا حل می‌کرد.

یعنی اینکه ایشان باید همان جلسه اول، با ترکیبی که به لحاظ افراد و عقاید وجود داشت، با هماهنگی مقامات عالی نظام، آنجا را تعطیل می‌کرد و تابلو هم بالای درش می‌زدند که شورای عالی فضای مجازی، به علت تعمیرات تا اطلاع ثانوی تعطیل است و اجازه نمی‌دادند که یک گروه معدودی که اکثراً نماینده جناح شکست خورده در انتخابات بودند، بتوانند سرنوشت دولت را به بازی بگیرند و محبوبیت و مقبولیت دولت را هر روز دچار چالش کنند و زیر سوال ببرند. درستش این بود که در برخورد و مواجهه رئیس‌جمهور با شورای عالی فضای مجازی، قاطعیت بسیار بالاتری صرف می‌شد. دوم در مقابل مجلس، به نظرم آقای پزشکیان، مدارای بیش از اندازه به خرج داد.

به هر حال، آقای پزشکیان رئیس‌جمهوری بود که با اکثریت نسبتاً خوبی انتخاب شده بود و در مقابل مجلسی قرار داشت که در یک انتخابات بسیار ضعیفی روی کار آمده بود و باید حد خودش را می‌دانست. آقای پزشکیان شاید با تعریفی که از وفاق شده بود، در مقابل این مجلس کوتاه آمد. ولی او پشتوانه مردمی بزرگتری را داشت و مجلس از چنین پشتوانه‌ای برخوردار نبود. البته اینکه می‌گویم مجلس، منظورم همه نیستند. منظورم یک اقلیتی هستند که در مجلس حضور دارند، اقلیتی که صدایشان بلند است و صداوسیما را هم در اختیار دارند. به نظرم آقای پزشکیان باید در مقابل مجلس کوتاه نمی‌آمد. سومین موضوع هم صداوسیما بود.

آقای پزشکیان باید خیلی زودتر از این حرف‌ها تکلیف خودش را با صداوسیما روشن می‌کرد. شما نمی‌توانید کشوری که در تحریم قرار گرفته، در حال جنگ است و بحران‌های سیاسی و اجتماعی دارد را با این رسانه رسمی جلو ببرید. در حالی که کشور این مشکلات را دارد، اما رسانه رسمی کشور، کاملاً در مقابل دولت قرار می‌گیرد؛ هر روز با دعوت از کارشناسانی که بیشتر حرف‌هایشان به طنز شبیه است و یا مجری‌هایی که از سواد کافی برخوردار نیستند و تحلیل‌گرانی که معمولاً همه حرف‌هایشان بی‌ربط است، سرنوشت کشور به چنین صداوسیمایی گره می‌خورد. به نظرم آقای پزشکیان، می‌توانست و باید این موضوع را خیلی خیلی زودتر از اینها حل می‌کرد. همچنین در عملکرد برخی از وزارت‌خانه‌ها هم می‌توان ایراداتی را وارد دانست، برای مثال وزارت نیرو در ناترازی انرژی و آب درست عمل نکرد، شاید می‌توانست بهتر از این عمل کند. 

‌به نظرتان شخص رئیس‌جمهور در یک سال اول چقدر صدای مردم را شنیده و در این راستا حرکت کرده است؟

پاسخ دادن به این سوال، مستلزم بیان یک مقدمه است. طبیعتاً، همه رئیس‌جمهورها و افرادی که کاندیدای ریاست‌جمهوری می‌شوند، وقتی که می‌خواهند در انتخابات شرکت کنند، یکسری شعارهایی را مطرح می‌کنند. این افراد وقتی برای ریاست‌جمهوری انتخاب می‌شوند، متوجه می‌شوند که برخی از آن شعارهایی که در انتخابات داده‌اند، به آن شکلی که در ذهن داشته‌اند قابلیت اجرا نداشته است.

برای مثال، خود آقای پزشکیان احتمالاً وقتی در جریان انتخابات شعار مربوط به آزادی اینترنت و رفع فیلترینگ را می‌داد، شاید تصور می‌کرد وقتی که بر صندلی ریاست‌جمهوری تکیه بزند، خیلی راحت بتواند آن شعارها را عملیاتی کند. اما در مقام عمل دید که این اتفاق نیفتاد. به همین دلیل هم آقای پزشکیان، حتی هنوز هم متهم است به اینکه صدای مردم را راجع به اینترنت و رفع فیلترینگ نشنیده است. اما پزشکیان به نظرم، چون شعارهای زیادی در انتخابات نداده بود، از این جهت خیلی دستش خالی نیست.

یعنی چون عمده حرف‌هایی که زد، این بود که من کار را به کارشناسان واگذار خواهم کرد و درباره لایحه عفاف و حجاب هم آن موقع حرف‌هایی را گفته بود که آن را توانست به کرسی بنشاند، در آن مورد، موفق عمل کرده است. هنوز هم به نظرم پزشکیان، شعارهایی که برای انتخابات داده بود و صدای مردم بود را همچنان تکرار می‌کند که برخی از آنها شاید قابلیت اجرا به راحتی پیدا نکرد که مثلاً می‌توان به موضوع مذاکره با غرب و بهبود وضعیت اقتصادی اشاره کرد. گرچه ایشان می‌خواست صدای مردم را بیان کند و بیان کرد، اما در مقام عمل خیلی موفق نشد و بالاخره هم آمریکایی‌ها با تحمیل جنگ، عملاً جلوی مذاکره را گرفتند.

‌یکی از موضوعات مهم، ارتباط مجلس و دولت است. تحلیل‌تان از نوع ارتباط مجلس و شخص رئیس‌جمهور در این یک سال چیست؟ تا چه میزان مجلس توانسته است به روند حرکتی دولت و رسیدن پزشکیان به اهدافش کمک کند؟ 

مجلس در ابتدای معرفی کابینه به همه وزرای پیشنهادی آقای پزشکیان رای داد. این البته لطفی نبود که مجلس به دولت کرده باشد، به خاطر اینکه فضا و شرایط سیاسی آن موقع به گونه‌ای نبود که اصلاً مجلس توان چنین مقابله‌ای را با دولت داشته باشد، به‌خصوص دولتی که با شعار وفاق آمده بود و حتی در معرفی اعضای کابینه هم، ملاحظه رئیس مجلس و برخی از چهره‌های سیاسی جناح اصول‌گرا را کرده بود.

طبیعتاً در آن مقطع مجلس جز اینکه با دولت راه بیاید، نمی‌توانست کار دیگری کند و اگر در آن مقطع می‌خواست با دولت دربیفتد، به احتمال زیاد با مشکلات جدی‌ای روبه‌رو می‌شد. اما در ادامه، به هر حال مجلس در جاهایی که می‌توانست، برای دولت و شخص رئیس‌جمهور مزاحمت ایجاد کند، کوتاهی نکرد.

در استیضاح وزیر اقتصاد دیدیم که رفتار مجلس، واقعاً رفتار غیرقابل قبولی بود. در اوج تحریم‌ها و بحران اقتصادی، یکی از اصلی‌ترین و کلیدی‌ترین مهره‌های دولت را استیضاح کردن و رای عدم اعتماد دادن، اسمش هر چه که باشد، همراهی با دولت نیست. در مجموع می‌شود گفت که مجلس به دلیل اینکه صدای تندروها در آن بلند است و معتدلین حاضر نیستند از خودشان برای دولت هزینه کنند، مجلسی ناهمسو و ناهمراه با دولت آقای پزشکیان است. 

‌به غیر از موضوع وزیر اقتصاد، مهم‌ترین سنگ‌اندازی‌های مجلس در مسیر حرکت دولت و رئیس‌جمهور را کدام موارد می‌دانید؟

در سوال قبل اشاره‌ای به این موضوع داشتم، اما می‌توان لایحه عفاف و حجاب را هم به آن اضافه کرد. در مجموع میزان تذکرات و اعتراضات فراوان مجلس به دولت را می‌توان به آن اضافه کرد، هرچند که  به نظرم آقای قالیباف سعی کرده است موضع میانه‌ای در مجلس اتخاذ کند ولی همیشه هم یا موفق نبوده یا خودش خیلی دلش نبوده که با دولت همراهی کند. 

‌به عنوان آخرین سوال، به نظرتان بزرگ‌ترین چالش‌هایی که در دومین سال ریاست‌جمهوری، روبه‌روی مسعود پزشکیان خواهد بود؛ کدام چالش‌هاست؟ 

بزرگترین چالش شاید موضوع دیپلماسی باشد که باید دولت آقای پزشکیان آن را به نحو شایسته حل کند. البته روزبه‌روز شرایط محدود‌تر شده است و گزینه‌های ایران، تعدادشان کمتر شده است. ما یک زمانی، دست پر در موضوعات منطقه داشتیم ولی امروز از جهاتی دست‌هایمان در این موضوع خالی شده است. بنابراین، مسئله دیپلماسی، به عنوان چالشی اصلی مطرح است. موفقیت گفت‌وگوهای ایران و غرب، چالش بعدی است.

مسئله توانمندی‌های هسته‌ای ایران و به‌خصوص پروژه غنی‌سازی، چالش بعدی است که با آن روبه‌رو هستیم. چالش تحریم‌ها که الان خودش را در ناترازی انرژی نشان داده است، ممکن است در سال آینده هم به عنوان یک چالش جدی، همچنان ادامه‌دار باشد.

احتمال بروز جنگ هم به عنوان یک اتفاق محتمل، وجود دارد. اگر ایشان با سرپنجه تدبیر، مسئله فیلترینگ را حل نکند و شورای عالی فضای مجازی را بلااثر نکند، باید همچنان اره بدهد و تیشه بگیرد تا حداقل یک سال آینده با این شورا ادامه پیدا کند. مسئله تندروهای جبهه پایداری، چه در مجلس و چه در بیرون از مجلس هم از چالش‌های اصلی دولت آقای پزشکیان است. تندروهای اصلاح‌طلب هم که به نظرم هرازگاهی با بیانیه‌هایشان اعصاب دولت را به هم می‌ریزند، از چالش‌های سال آینده دولت خواهند بود. 

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره