خاورمیانه در آستانه پوستاندازی؟

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حدیث روشنی|
درحالی که همچنان هیچ نشانهای از پایان درگیریها در نوار غزه قابل مشاهده نیست، تلاشهای دیپلماتیک برای توقف فوری درگیریها و آغاز مسیر صلح در این باریکه به شکل بیسابقهای شتاب گرفته است. در همین راستا روزنامه اعتماد با هدف ارزیابی آینده غزه در صورت نهایی شدن یا مسکوت ماندن طرح ادعایی ترامپ برای برقراری صلح در این باریکه با نادر انتصار، استاد برجسته و بازنشسته دانشگاه آلابامای جنوبی و مقیم در این ایالت گفتوگو کرده است. انتصار در گفتوگوی اختصاصیاش با «اعتماد» تاکید کرد: «اگر حماس شروط اسراییل و امریکا را بپذیرد، عملا از نظر نظامی و سیاسی تضعیف خواهد شد و جایگاهش در صحنه فلسطین به حاشیه خواهد رفت.» به باور این استاد دانشگاه از منظر منطقهای نیز، اجرای چنین طرحی میتواند توازن قدرت در خاورمیانه را به نفع امریکا و محدود کردن نقش چین تغییر دهد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
نادر انتصار در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره چرایی برگزاری مذاکرات صلح غزه در قاهره گفت: پیشتر قرار بر آن بود رایزنیهای احتمالی در قطر یا مصر برگزار شود، اما از آنجا که در جریان گفتوگوهای اخیر میان حماس و اسراییل که با میانجیگری قطر انجام شد، اسراییل عملا دوحه را به دلیل استقرار دفتر حماس در این شهر هدف حمله موشکی قرار داد مصر به عنوان میزبان اصلی مذاکرات انتخاب شد. به باور انتصار البته که پیشتر مذاکرات صلح در دورههای مختلفی میان حماس و اسراییل برگزار شد و باید دید دور جدید گفتوگوها تا کجا پیش خواهد رفت، اما آنچه که به تایید همه طرفها درخصوص اهداف رایزنیها رسیده این است که محور اصلی مذاکرات قاهره آزادی اسرای باقیمانده اسراییلی دراختیار حماس است. اما هنوز روشن نیست چه موضوعات دیگری در چارچوب این گفتوگوها مطرح شده است.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در ادامه به «اعتماد» گفت: اسراییل اما اخیرا مدعی شده که این رژیم، دو شرط اصلی برای هر توافق احتمالیاش با حماس قائل شده است؛ نخست اینکه این گروه نباید در ساختار حکومت آینده فلسطینیها در غزه هیچ نقشی داشته باشد. دوم، اینکه حماس باید به عنوان یک سازمان مسلح منحل شود.
به عبارت دیگر، حماس میتواند در قالب یک جنبش سیاسی یا اجتماعی غیرمسلح فعالیت کند، اما اجازه نگهداری سلاح را نخواهد داشت. حال اینکه آیا حماس این شروط را پذیرفته یا در آینده خواهد پذیرفت، همچنان مشخص نیست. در صورتی که گفتوگوهای قاهره جدی باشد و ادامه پیدا کند، پاسخ این پرسشها روشنتر خواهد شد. با این حال، اگر گزارشها درباره پذیرش این دو شرط ازسوی حماس درست باشد، میتوان گفت ۹۰ تا ۹۵درصد خواستههای اسراییل و امریکا محقق شده است.
انتصار در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» در راستای ادعای وجود شکافهای درون گروهی حماس و آثار احتمالی آن بر نتایج رایزنیهای صلح در غزه خاطرنشان کرد: واقعیت این است که این قبیل شکافها حتی در دوران اوج قدرت حماس، همواره وجود داشته است. اختلاف میان شاخه سیاسی و شاخه نظامی حماس همیشه وجود داشته و زمینهساز شکاف شده و حتی در درون بخش سیاسی حماس نیز همواره اختلافنظرهایی حاکم بوده است.
به گفته انتصار اکنون نیز باید دید این شکافها تا چه اندازه عمیقتر و آشکارتر شدهاند. به هر حال، در هر مقطعی که یک بازیگر مذاکره با طرف مقابل را آغاز میکند، اگر اختلافات درونی یک طرف افزایش یابد، طبیعتا موقعیت آن گروه در روند گفتوگوها تضعیف خواهد شد. این مساله فقط درباره حماس صدق نمیکند؛ در سایر تجربههای مذاکراتی نیز در میان سایر کشورها بارها مشاهده شده است. بنابراین، طبیعی است که اگر چنین شکافی در حماس وجود داشته باشد یا عمیقتر شود، موجب خواهد شد تا مواضع این جنبش در برابر اسراییل به شکل منفی تحتتاثیر قرار بگیرد.
این استاد دانشگاه در ادامه در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» درخصوص ارزیابیاش از رویکرد دیگر بازیگران فعال در فرآیند مذاکره ازجمله اسراییل و حتی میانجیها، بالاخص کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس و مصر وترکیه تشریح کرد: این گزاره درستی است که در هر مذاکرهای قطعا همه طرفها رضایت کامل از نتایج نخواهند داشت، اما پرسش اصلی این است که این نارضایتیها تا چه اندازه میتوانند بر سرنوشت توافق سایه بیندازند و آن را به شکست بکشانند.
به نظر میرسد در داخل اسراییل، مخالفان هرگونه توافق با حماس بسیار پرشمار و قدرتمندتر از گذشته هستند. در هر حال اسراییل اگر بخواهد، با یا بدون فشار امریکا، به توافقی با حماس تن دهد، تداوم آن نیز همچنان تنها در گرو فشار مستمر واشنگتن خواهد بود؛ زیرا بدون پشتیبانی مداوم امریکا، هیچ توافقی میان اسراییل و حماس پایدار نخواهد ماند. انتصار در ادامه گفتوگویش با «اعتماد» تاکید کرد: ازسوی دیگر، پیرو گزارشهای منتشر شده مبنی بر اینکه واشنگتن در تلاش است با ارایه برخی امتیازات، حماس را به پذیرش مفاد طرح پیشنهادی وادار کند باید توضیح داد که در صورت تحقق این سناریو، حماس احتمالا همچنان به عنوان یک بازیگر داخلی در صحنه فلسطین حضور خواهد داشت، اما قدرت و نفوذ سابق خود را از دست خواهد داد. در مقابل، گروه وابسته به محمود عباس یا همان تشکیلات خودگران که اداره کرانه باختری را برعهده دارد، موقعیت قدرتمندتری پیدا خواهد کرد و تلاش میکند با گسترش حضور خود در غزه، جایگاهش را تثبیت کند و درنهایت حماس را به حاشیه براند.
به گفته انتصار، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز در سخنرانی اخیر خود در سازمان ملل صراحتا گفت که در آینده، حماس نقشی در اداره سیاسی غزه نخواهد داشت و تنها میتواند در قالب یک جنبش فرهنگی یا مذهبی فعالیت کند. حال نیز اگر امریکا و اسراییل از این روند حمایت کنند که احتمال آن بسیار زیاد است، چشمانداز و آینده فعالیتهای سیاسی حماس به عنوان یک نیروی مقاومت، دستکم در کوتاهمدت، چندان روشن نخواهد بود. این تحلیلگر مسائل خاورمیانه درخصوص اخبار ادعایی در راستای ارایه امتیازاتی ازسوی واشنگتن به حماس، در قبال پذیرش طرح صلح ترامپ نیز تشریح کرد: باید نسبت به انتشار این قبیل ادعاها در رسانهها محتاط بود. بسیاری از این مطالب، منابع معتبری ندارند و بیشتر با هدف فشار بر افکار عمومی و تاثیرگذاری روانی بر فضای مذاکرات منتشر میشوند. هنوز مشخص نیست که آنچه گفته میشود، همان شروط قطعی و مورد توافق حماس و اسراییل است یا صرفا گمانهزنی رسانهای.
با این حال، اگر مفاد منتشرشده واقعیت داشته باشد و حماس عملا آن را پذیرفته باشد، باید گفت چه بخواهیم چه نخواهیم این گروه در مقطع کنونی از نظر نظامی آسیب جدی دیده است. شاید در آینده بتواند بازسازی شود یا ساختار خود را احیا کند، اما در حال حاضر ظاهرا به این نتیجه رسیده که ادامه مقاومت نظامی ممکن نیست و باید با عقبنشینی موقت، فرصتی برای تنفس و بازسازی خود فراهم کند.
این استاد بازنشسته دانشگاه آلابامای جنوبی در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره احتمال پافشاری حماس بر مواضع و شروط اعلامی خود در قبال اسراییل خاطرنشان کرد: اگر حماس همچنان بر شروط خود ازجمله پایان جنگ در برابر آزادی اسرا و حفظ سلاحهایش پافشاری کند، واکنش اسراییل قابل پیشبینی است و آن ازسرگیری بمبارانها و تشدید حملات نظامی با حمایت کامل امریکا است.
به اعتقاد من به نظر میرسد هدف نهایی اسراییل، نابودی کامل غزه به عنوان سرزمینی غیرقابلزیست است و آنچه امروز در این منطقه میبینیم، از حیث ویرانی و تلفات انسانی، تفاوت چندانی با اثرات یک حمله اتمی ندارد. تصاویر روزانه از غزه گویای واقعیت سرزمینی است که در آن زندگی مردم به نابودی کشیده شده و کشتار فلسطینیان با شدت ادامه دارد. به باور انتصار اسراییل اکنون خود را در موقعیتی میبیند که به بخش عمده اهدافش دست یافته: فلج کردن کامل ساختار اجتماعی و عمرانی غزه و بیاعتنایی به اعتراضهای جهانی که گرچه فراوان است، اما اثر عملی چندانی ندارد. بر این اساس، اسراییل نهتنها در مسیر فعلی خود متوقف نخواهد شد، بلکه احتمالا سیاست گسترش نفوذ و قدرتش را فراتر از مرزهای کنونی نیز ادامه خواهد داد، چراکه رویکرد کلی تلآویو این است که سیاستهای بلندمدت خود را در راستای گسترش مرزهایش پیگیری کند و به چنین سیاستی همچنان ادامه خواهد داد. این کارشناس مسائل خاورمیانه در ادامه در این زمینه که چقدر احتمال دارد فشارهای اعمالی ازسوی ترامپ رویکرد اسراییل را تحتتاثیر قرار دهد، اینگونه ارزیابی کرد که سابقه فعالیتهای ترامپ نشان میدهد که تمرکز فکری او بیش از چندثانیه طول نمیکشد و به ندرت برای مسائل پیچیده و طولانیمدت، ازجمله حل و فصل بحران فلسطین و اسراییل، برنامهریزی دقیق دارد. او بیشتر به حرکات پوپولیستی و اقدامهای مردمپسند و پرهیاهو میپردازد تا به سیاستگذاری سیستماتیک حتی در بلندمدت. بنابراین، به نظر میرسد نتانیاهو نیز به خوبی از این واقعیت آگاه است و میداند فشارهایی که برخی تحلیلگران ازسوی ترامپ متصور هستند، در عمل نمیتواند اسراییل را به انعطاف واقعی و طولانیمدت وادار کند.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» درخصوص ماحصل نقش سایر بازیگران بالاخص مصر و ترکیه در مذاکرات صلح غزه به عنوان مهمترین حامیان طرح ادعایی ترامپ گفت: به باور من اهرم اعراب در این معادله صرفا اقتصادی و مشخصا منابع اقتصادی است که همواره دراختیارشان بوده است. اما از نظر سیاسی این کشورها اهرمهای مشخص و قاطعی ندارند و از نظر نظامی نیز عملا قدرتی برای اعمال فشار ندارند، بنابراین به نظر میرسد مهمترین ابزار آنها در درجه اول پول و منابع مالی عظیم است و بس.
به گفته انتصار در این میان اما ترکیه وضعیت متفاوتی دارد: آنکارا همواره در موضوعات منطقهای نقشآفرینی کرده و برای پیشبرد سیاستهای خود در خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز برنامههای مشخصی دارد. درنتیجه هر اندازه فضای صلح در خاورمیانه تثبیت شود، سیاستهای توسعهطلبانه ترکیه تسهیل میشود؛ به ویژه در مورد سوریه، جایی که رقابت موثری میان ترکیه و اسراییل وجود دارد. اگر دو بازیگر در این عرصه نیز موفق به دستیابی به توافق شوند و عملا سوریه را به دو قطب تحت نفوذ خوده تقسیم کنند، نتیجهای فاجعهبار برای یکپارچگی و ثبات شام حاصل خواهد شد.
این استاد برجسته دانشگاه در ادامه گفتوگویش با «اعتماد» خاطرنشان کرد: به طور خلاصه، ابزار اصلی کشورهای عرب و ترکیه برای واداشتن حماس به پذیرش شروط، بیشتر ابزارهای مالی و سیاسی نرم است؛ اعراب از نظر نظامی نیز بهشدت زیر چتر نفوذ و رابطه گسترده با اسراییل قرار دارند و مناسباتشان با تلآویو پس از ۷ اکتبر نیز وسیعتر شده است. درنهایت، باید اشاره کرد که صلح منطقهای به نفع سیاستهای توسعه طلبانه ترکیه است؛ زیرا در صورت برقراری ثبات نسبی، اسراییل میتواند تمرکز بیشتری بر موضوعاتی مانند سوریه و حوزه آسیای مرکزی داشته باشد و به گسترش نفوذ خود در این عرصهها ادامه دهد.
انتصار در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در این مورد که چقدر احتمال دارد به واسطه نهایی شدن طرح ادعایی ترامپ در غزه، معادلات منطقه به واسطه اجرا شدن احتمالی معامله قرن 21 تحتتاثیر قرار گیرد، تصریح کرد: فراموش نکنیم در میان کشورهای منطقه، اختلافات داخلی و رقابتهای دیرینه همچنان شدید است و تاکنون هیچ نمونهای از صلح پایدار میان طرفهای درگیر در این سطح وجود نداشته است. با این حال، اگر فرض کنیم که اینبار صلح در غزه دوام پیدا کند، بیتردید میتواند نقشه سیاسی و جغرافیایی خاورمیانه را دستخوش تغییر کند و موقعیت ایران را نیز به عنوان یک بازیگر مهم منطقهای تحتتاثیر قرار دهد. با این وجود، نمیتوان تاثیرات بالقوه چنین توافقی را نادیده گرفت، زیرا در صورت تحقق توافق صلح در غزه، توازن قدرت در منطقه به طور قابلتوجهی تغییر خواهد کرد.
انتصار در ادامه و درباره تحلیلها درباره تعجیل ترامپ برای توافق با حماس تشریح کرد: گروهی هدف اصلی ترامپ از ارایه طرح صلح را کسب جایزه نوبل صلح میدانند و به همین دلیل، میگویند که رییسجمهوری امریکا به همین دلیل درگیر جزییات نشده است. با این حال، گروهی دیگر نگاهی متفاوت دارند و با اشاره به نقش جرد کوشنر، داماد ترامپ معتقدند این توافق ۲۰ مادهای میتواند آغازگر فصل تازهای در خاورمیانه باشد، اما به باور من ظاهرا این دو دیدگاه لزوما ضد یکدیگر نیستند. از یکسو، ترامپ در تلاش است هرچه سریعتر طرحی را به نتیجه برساند و شانس خود را برای دریافت جایزه نوبل صلح افزایش دهد؛ ازسوی دیگر، نزدیکان و حامیانش در امریکا به دنبال استفاده از این توافق برای تغییر توازن قدرت منطقهای در بلندمدت هستند، به ویژه با هدف کنترل منابع خاورمیانه و نفت کشورهای حاشیه خلیجفارس.
به گفته انتصار در واقع، این توافق فراتر از مرزهای خاورمیانه و روابط اسراییل و کشورهای عربی است و باید آن را در چارچوب بازی قدرت بین امریکا و رقبای اصلیاش یعنی چین تحلیل کرد. هدف امریکا، ازجمله ترامپ و تیمش، این است که نقشآفرینی چین به عنوان رقیبی دیرینه در منطقه را کمرنگ کند. از این منظر، کنترل منابع انرژی منطقه و محدود کردن قدرت چین در خاورمیانه، اهمیت بیشتری برای واشنگتن دارد تا رضایت عربستان یا قطر به عنوان متحدان منطقهای این بازیگر.
به این ترتیب، هم بحث جایزه نوبل صلح ترامپ و هم تغییر معادلات منطقهای، هر دو زیرمجموعهای از تقابل راهبردی امریکا و چین در خاورمیانه هستند. در درون امریکا، این موضوعات مورد بحث طولانی و جدی قرار دارد، اما در خود منطقه و حتی در ایران، این موضوع یعنی رقابت جدی پکن و واشنگتن هنوز بحثی فرعی و کماهمیت است. این استاد برجسته دانشگاه در ادامه به «اعتماد» گفت: درخصوص آینده طرح صلح غزه اما پیشبینی من این است که اگر این توافق مطابق خواستههای امریکا و اسراییل اجرایی شود، معادلات خاورمیانه به شدت تغییر خواهد کرد. ایران نیز قطعا از وقوع چنین شرایطی متاثر خواهد شد. از طرفی به لحاظ تاریخی نیز، احتمال موفقیت و شکست چنین طرحی به یک میزان است و بسان دو لبه قیچی است، چراکه تاریخ خاورمیانه نشان داده چنین توافقهایی صرفا روی کاغذ باقی خواهند ماند. به جز توافق صلح مصر و اسراییل که این طرح صلح نیز اگرچه به صورت نسبی میان دو بازیگر ثبات ایجاد کرد، اما صلحی پایدار و اثرگذار نبود و صرفا احتمال درگیری مجدد را نیز کاهش داد.